گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴

ای پسر ار عمر تو یک ساعت است
ایزد را بر تو درو طاعت است
نعمت تخم است وزو شکر بار
وین بر و این تخم نه هر ساعت است
طاعت اگر اصل همه شکرهاست
عمر سر هر شرف و نعمت است
گرت همی عمر نیرزد به شکر
بر تو به دیوانگیم تهمت است
مرد نکو صورت بی‌علم و شکر
سوی حکیمان به حقیقت بت است
مرد مخوان هیچ، بتش خوان، ازانک
چون بت باقامت و بی‌قیمت است
گر تو همی مردم خوانیش ازانک
از قبل سیم و زرش حشمت است
نزد تو پس مردم گشت اسپ میر
زانکه برو نیز ز زر حلیت است
هر که نداند که کدام است مرد
همچو ستوران ز در رحمت است
مرد نهان زیر دل است و زبان
دیگر یکسر گل پر صورت است
سوی خرد جز که سخن نیست مرد
او سخن و کالبدش لعبت است
جز که سخن، یافتن ملک را
هیچ نه مایه است و نیز آلت است
جز به سخن بنده نگردد تو را
آنکس کو با تو ز یک نسبت است
مرد رسول است، ستورند پاک
این که همی گویند این امت است
مرد سخن یافته را در سخن
حملت و هم حمیت و هم قوت است
حجت و برهانش و سؤال و جواب
ضربت و تیغ و سپر و حربت است
حربگه مرد سخن‌دان بسی
صعبتر از معرکه و حملت است
شیر بیابان را با مرد جنگ
هم سری و همبری و شرکت است
چنگ ز شیر آمد شمشیر شیر
یشکش چون تیر تو با هیبت است
قول تو تیر است و زبانت کمان
گرت بدین حرب به دل رغبت است
هر که به تیر سخنت خسته شد
خستگیش ناخوش و بی‌حیلت است
پیش خردمند در این حربگاه
بی‌خردان را همه تن عورت است
شهره شود مرد به شهره سخن
شهره سخن رهبر زی جنت است
روی متاب از سخن خوب و علم
کاین دو به دو سرای تو را بابت است
پرورش جان به سخن‌های خوب
سوی خردمند مهین حسبت است
کوکب علم آخر سر بر کند
گرچه کنون تیره و در رجعت است
هیچ مشو غره گر اوباش را
چند گهک نعمت یا دولت است
سوی خردمند به صد بدره زر
جاهل بی‌قیمت و بی‌حرمت است
گر به هر انگشت چراغی کند
هیچ مبر ظن که نه در ظلمت است
قیمت دانش نشود کم بدانک
خلق کنون جاهل و دون همت است
توبه کند شیر ز شیری هگرز
گرچه شتر کاهل و بی‌حمیت است؟
سرو همی یازد اگرچه چنار
خشک و نگونسار و سقط قامت است؟
نیک و بد عالم را، ای پسر،
همچو شب و روز درو نوبت است
گاه تو خوش طبع و گهی خشمنی
سیرت این چرخ همین سیرت است
آنکه تو را محنت او نعمت است
نعمت تو نیز برو محنت است
براثر روز رود شب چنانک
نعمت او بر اثرش نکبت است
خوگ همه شر و زیان است و نحس
میش همه خیر و بر و برکت است
همچو دو بنده که برین از خدا
بر تو سلام است و بران لعنت است
کی بتواند که شود خوگ میش؟
زانکه شر و نحس درو خلقت است
بر طلب برکت میشی تو را
هم خرد و هم تن و هم طاقت است
نیک نگه کن که بر این جاهلان
دیو لعین را طرب و دعوت است
جای حذر هست ازینها تو را
اکنون کاین خلق بدین عبرت است
آنکه فقیه است از املاک او
پاکتر آن است که از رشوت است
وانکه همی گوید من زاهدم
جهل خود او را بترین ذلت است
گوش و دل خلق همه زین قبل
زی غزل و مسخره و طیبت است
بیت غزل بر طلب فحش و لهو
بی‌هنران را بدل آیت است
عادت خود طاعت و پرهیزدار
تا فلک و خلق بدین عادت است
بیهده گفتار به یک سو فگن
حجت بر تو سخن حجت است
ور تو خود از حجت بی‌حاجتی
نه به تو مر حجت را حاجت است

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پسر ار عمر تو یک ساعت است
ایزد را بر تو درو طاعت است
هوش مصنوعی: ای پسر، اگر عمر تو تنها یک ساعت باشد، در آن مدت هم خداوند از تو انتظار اطاعت و بندگی دارد.
نعمت تخم است وزو شکر بار
وین بر و این تخم نه هر ساعت است
هوش مصنوعی: برکت و نعمت مانند تخم است که از آن شیرینی و شکر به بار می‌آید، اما این برکت و نعمت همیشه در دسترس نیست و در هر زمانی نمی‌توان به آن دست یافت.
طاعت اگر اصل همه شکرهاست
عمر سر هر شرف و نعمت است
هوش مصنوعی: اگر اطاعت، بنیاد تمام شکرگزاری‌هاست، پس عمر، سرمنشأ هر مقام و نعمتی است.
گرت همی عمر نیرزد به شکر
بر تو به دیوانگیم تهمت است
هوش مصنوعی: اگر عمرم هم ارزش شکرگزاری نداشته باشد، پس نسبت به تو در دیوانگی‌ام ظلم بزرگی انجام داده‌ام.
مرد نکو صورت بی‌علم و شکر
سوی حکیمان به حقیقت بت است
هوش مصنوعی: انسانی که ظاهری خوش و زیبا دارد اما فاقد دانش و آگاهی است، در واقع به مانند مجسمه‌ای از شکر است که به حکیمان و دانایان نواحی تیره و خالی از حقیقت شباهت دارد.
مرد مخوان هیچ، بتش خوان، ازانک
چون بت باقامت و بی‌قیمت است
هوش مصنوعی: هیچ مردی را نخوان، به او بت بگو، زیرا او مانند بت است که قیافه زیبا دارد اما هیچ ارزشی ندارد.
گر تو همی مردم خوانیش ازانک
از قبل سیم و زرش حشمت است
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی مردم را بخوانی، به این دلیل که از قبل ثروت و جواهرات زیادی داری، باید بدان که این موضوع نشان‌دهنده مقام و جایگاه توست.
نزد تو پس مردم گشت اسپ میر
زانکه برو نیز ز زر حلیت است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان‌ها نزد تو به مانند اسب‌هایی تربیت‌شده هستند و این به خاطر آن است که آن‌ها نیز از ویژگی‌های درونی و باطنی برخوردارند که به آن‌ها شخصیت و هویت می‌بخشد.
هر که نداند که کدام است مرد
همچو ستوران ز در رحمت است
هوش مصنوعی: هر کسی که نداند چه کسی مرد واقعی است، مانند حیوانات به رحمت خداوند وارد می‌شود.
مرد نهان زیر دل است و زبان
دیگر یکسر گل پر صورت است
هوش مصنوعی: مردان درونیات و احساسات خود را پنهان می‌کنند و تنها زبانی که از آن استفاده می‌کنند، ممکن است زیبا و دلنشین باشد.
سوی خرد جز که سخن نیست مرد
او سخن و کالبدش لعبت است
هوش مصنوعی: تنها چیزی که به عقل و خرد مربوط می‌شود، سخن است و انسان در واقع با کلامش شناخته می‌شود، در حالی که جسم او تنها یک بازیچه یا ظواهر است.
جز که سخن، یافتن ملک را
هیچ نه مایه است و نیز آلت است
هوش مصنوعی: تنها راه به دست آوردن ملک و دارایی، سخن گفتن و گفت‌وگو کردن است و هیچ چیز دیگری برای این کار کفایت نمی‌کند و همچنین، گفت‌وگو وسیله‌ای برای رسیدن به هدف است.
جز به سخن بنده نگردد تو را
آنکس کو با تو ز یک نسبت است
هوش مصنوعی: تنها کسی که به تو ارتباطی دارد و به تو وابسته است، از روی سخن و گفتار من نسبت به تو متوجه می‌شود.
مرد رسول است، ستورند پاک
این که همی گویند این امت است
هوش مصنوعی: مرد مانند پیامبر است و همچون اسب‌های نجیب و پاک است؛ این ویژگی‌ها موجب می‌شود که همگان او را امت بنامند.
مرد سخن یافته را در سخن
حملت و هم حمیت و هم قوت است
هوش مصنوعی: مردی که سخن را خوب می‌فهمد، در گفتارش هم شجاعت، هم تعصب و هم قدرت دارد.
حجت و برهانش و سؤال و جواب
ضربت و تیغ و سپر و حربت است
هوش مصنوعی: دلایل و شواهد او شامل پرسش و پاسخ می‌شود و در نبرد به مانند شمشیر، سپر و نیزه عمل می‌کند.
حربگه مرد سخن‌دان بسی
صعبتر از معرکه و حملت است
هوش مصنوعی: جنگگاه کسانی که به سخن و گفت‌وگو آشنا هستند، به مراتب دشوارتر از میدان جنگ و نبرد است.
شیر بیابان را با مرد جنگ
هم سری و همبری و شرکت است
هوش مصنوعی: شیر بیابان و مرد جنگ، هر دو در نبرد و مبارزه با یکدیگر همراه هستند و همدلی دارند.
چنگ ز شیر آمد شمشیر شیر
یشکش چون تیر تو با هیبت است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شمشیر از دل جانوری قوی و شجاع به وجود آمده است، همان‌طور که تیر تو نیز با قدرت و شکوه خاصی همراه است.
قول تو تیر است و زبانت کمان
گرت بدین حرب به دل رغبت است
هوش مصنوعی: قول تو مانند تیر است و زبانت همچون کمان. اگر دل تو به این شیوه جذب می‌شود، پس آماده هستی برای این نبرد.
هر که به تیر سخنت خسته شد
خستگیش ناخوش و بی‌حیلت است
هوش مصنوعی: هر کس که تحت تأثیر سخنان تو قرار گرفت و خسته شد، خستگی او ناخوشایند و بی‌دلیل است.
پیش خردمند در این حربگاه
بی‌خردان را همه تن عورت است
هوش مصنوعی: در حضور فرد باهوش و دانشمند، همه افرادی که بی‌خرد هستند، مانند کسانی می‌مانند که عریان و بی‌پوششند.
شهره شود مرد به شهره سخن
شهره سخن رهبر زی جنت است
هوش مصنوعی: مردی که در سخن گفتن برجسته و معروف است، در میان مردم شهر مشهور می‌شود و سخن او همچون رهبری برگزیده و شایسته است که به بهشت راه می‌برد.
روی متاب از سخن خوب و علم
کاین دو به دو سرای تو را بابت است
هوش مصنوعی: از حرف‌های خوب و علم دور نشوید، چون این دو برای زندگی شما بسیار مفید و لازم هستند.
پرورش جان به سخن‌های خوب
سوی خردمند مهین حسبت است
هوش مصنوعی: پرورش روح و روان انسان به وسیله‌ی گفتار نیکو و درست، بستگی به خرد و دانش فرد دارد.
کوکب علم آخر سر بر کند
گرچه کنون تیره و در رجعت است
هوش مصنوعی: ستاره دانش در نهایت نمایان خواهد شد، هرچند اکنون تاریک و در حال بازگشت است.
هیچ مشو غره گر اوباش را
چند گهک نعمت یا دولت است
هوش مصنوعی: به هیچ‌وجه فریب نخور، حتی اگر برخی افراد در لحظاتی خاص از خوشی و نعمت برخوردار باشند، این وضع دائمی نیست.
سوی خردمند به صد بدره زر
جاهل بی‌قیمت و بی‌حرمت است
هوش مصنوعی: اگر به یک انسان عاقل مراجعه کنی، حتی با صدها سکّه طلا، ارزش یک فرد نادان را نخواهد داشت و احترام و قیمتی برای او قائل نخواهد شد.
گر به هر انگشت چراغی کند
هیچ مبر ظن که نه در ظلمت است
هوش مصنوعی: اگر هر انگشت را چراغی روشن کنی، هیچ گمان نکن که در تاریکی نیست.
قیمت دانش نشود کم بدانک
خلق کنون جاهل و دون همت است
هوش مصنوعی: ارزشی برای علم و دانش قائل نیستیم، چرا که امروزه مردم نادان و با اراده ضعیف به نظر می‌آیند.
توبه کند شیر ز شیری هگرز
گرچه شتر کاهل و بی‌حمیت است؟
هوش مصنوعی: شیر حتی اگر با کاهلی و بی‌عزتی شتر مواجه شود، به خود بازمی‌گردد و توبه می‌کند. این نشان از اراده و قدرت واقعی دارد که نمی‌تواند به سادگی تحت تأثیر ضعف قرار گیرد.
سرو همی یازد اگرچه چنار
خشک و نگونسار و سقط قامت است؟
هوش مصنوعی: سرو با وجود اینکه چنار خشک و بی‌حال و بی‌حالت است، باز هم به ایستادگی خود ادامه می‌دهد.
نیک و بد عالم را، ای پسر،
همچو شب و روز درو نوبت است
هوش مصنوعی: بنا بر این که دنیا پر از خوبی‌ها و بدی‌هاست، باید بدانیم که این دو همواره در حال تغییر و نوبت‌گیری هستند، مانند شب و روز که هر کدام زمانی دارند و بعد عوض می‌شوند.
گاه تو خوش طبع و گهی خشمنی
سیرت این چرخ همین سیرت است
هوش مصنوعی: گاه تو با طبع خوشی و گاه در حال عصبانیت هستی؛ این رفتار تو، همچون چرخ زمان، دائماً در حال تغییر است.
آنکه تو را محنت او نعمت است
نعمت تو نیز برو محنت است
هوش مصنوعی: کسی که برای تو سختی می‌کشد، در واقع به تو نعمت می‌دهد، و نعمت تو هم برای او سختی است.
براثر روز رود شب چنانک
نعمت او بر اثرش نکبت است
هوش مصنوعی: با گذشت روز، شب فرامی‌رسد، و به همین ترتیب، نعمت‌های خداوند با نکبت‌ها و مشکلات همراه است.
خوگ همه شر و زیان است و نحس
میش همه خیر و بر و برکت است
هوش مصنوعی: خوگ نماد بدی‌ها و آسیب‌هاست، در حالی که میش نشانه خوبی و برکت و ثروت است.
همچو دو بنده که برین از خدا
بر تو سلام است و بران لعنت است
هوش مصنوعی: مانند دو بنده که بر این سرزمین، از سوی خدا بر تو سلام فرستاده شده و بر آن نفرین شده‌اند.
کی بتواند که شود خوگ میش؟
زانکه شر و نحس درو خلقت است
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند به حالت کریم و نیکو درآید، زیرا در خلقت او بدی و شومی وجود دارد.
بر طلب برکت میشی تو را
هم خرد و هم تن و هم طاقت است
هوش مصنوعی: اگر به دنبال برکت و نعمت باشی، هم عقل و هم بدن و هم قدرتت به کار می‌آید.
نیک نگه کن که بر این جاهلان
دیو لعین را طرب و دعوت است
هوش مصنوعی: به دقت نگاه کن که بر این نادانان، آن موجود پلید شادی و دعوتی دارد.
جای حذر هست ازینها تو را
اکنون کاین خلق بدین عبرت است
هوش مصنوعی: اکنون باید مراقب باشی و از این افراد دوری کنی، چون این مردم عبرت‌های زیادی دارند.
آنکه فقیه است از املاک او
پاکتر آن است که از رشوت است
هوش مصنوعی: کسی که عالم و فقیه است، از دارایی‌های او، اموالی که از رشوه به دست آمده، پاک‌تر و دورتر است.
وانکه همی گوید من زاهدم
جهل خود او را بترین ذلت است
هوش مصنوعی: کسی که می‌گوید من زاهد هستم، در واقع به جهل خود اعتراف می‌کند و این برای او بزرگ‌ترین ذلت است.
گوش و دل خلق همه زین قبل
زی غزل و مسخره و طیبت است
هوش مصنوعی: گوش‌ها و دل‌های مردم از این قبل به خاطر شعر و ناز و زیبایی شگفت‌انگیز پر شده است.
بیت غزل بر طلب فحش و لهو
بی‌هنران را بدل آیت است
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر آن است که شعر عاشقانه و زیبا، برای ناقص‌العقلان و بی‌هنران به جایگاهی از درخواست و آرزوهای ناپسند تبدیل شده است. به عبارتی دیگر، افرادی که هنر و زیبایی را درک نمی‌کنند، به دنبال سخیف‌ترین و بی‌ارزش‌ترین چیزها می‌گردند.
عادت خود طاعت و پرهیزدار
تا فلک و خلق بدین عادت است
هوش مصنوعی: عادت کن به رعایت و دوری از ناپسندها، زیرا آسمان و انسان‌ها نیز بر همین روال زندگی می‌کنند.
بیهده گفتار به یک سو فگن
حجت بر تو سخن حجت است
هوش مصنوعی: بیهوده حرف زدن را کنار بگذار، زیرا دلیل و مدرک بر تو سخن می‌گوید.
ور تو خود از حجت بی‌حاجتی
نه به تو مر حجت را حاجت است
هوش مصنوعی: اگر تو خود به دلیلی بی‌نیاز هستی، دیگر نیازی به دلیل و منطق نداری.