گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹

آنکه بنا کرد جهان زین چه خواست؟
گر به دل اندیشه کنی زین رواست
گشتن گردون و درو روز و شب
گاه کم و گاه فزون گاه راست
آب دونده به نشیب از فراز
ابر شتابنده به سوی سماست
مانده همیشه به گل اندر درخت
باز روان جانور از چپ و راست
ور به دل اندیشه ز مردم کنی
مشغله‌شان بی‌حد و بی‌منتهاست
میش و بز و گاو و خر و پیل و شیر
یکسره زین جانور اندر بلاست
تخم و بر و برگ همه رستنی
داروی ما یا خورش جسم ماست
هر چه خوش است آن خورش جسم توست
هر چه خوشت نیست تو را آن دواست
آهو و نخچیر و گوزن چران
هر چه مر او را ز گیاها چراست
گوشت همی سازند از بهر تو
از خس و خار یله کاندر فلاست
وز خس و از خار به بیگار گاو
روغن و پینو کنی و دوغ و ماست
نیک و بد و آنچه صواب و خطاست
این همه در یکدگر از کرد ماست
نیست ز ما ایمن نخچیر و شیر
در که و نه مرغ که آن در هواست
آتش در سنگ به بیگار توست
آب به بیگار تو در آسیاست
باد به دریادر ما را مطیع
کار کنی بارکش و بی‌مراست
این چه کنی؟ آن نگر اکنون که خلق
هر یکی از دیگری اندر عناست
روم، یکی گوید، ملک من است
وان دگری گوید چین مر مراست
این به سر گنج برآورده تخت
وان به یکی کنج درون بی‌نواست
خالد بر بستر خزست و بز
جعفر در آرزوی بوریاست
این یکی آلوده تن و بی‌نماز
وان دگری پاک‌دل و پارساست
این بد چون آمد و آن نیک چون؟
عیب در این کار، چه گوئی، کراست؟
وانکه بر این گونه نهاد این جهان
زین همه پرخاش مر او را چه خاست؟
با همه کم بیش که در عالم است
عدل نگوئی که در این جا کجاست؟
مردم اگر نیک و صواب است و خوب
کژدم بد کردن و زشت و خطاست
چیست جواب تو؟ بیاور که این
نیست خطا بل سخنی بی‌ریاست
ترسم کاقرار به عدل خدای
از تو به حق نیست ز بیم قفاست
دیدن و دانستن عدل خدای
کار حکیمان و ره انبیاست
گرد هوا گرد تو کاین کار نیست
کار کسی کو به هوا مبتلاست
قول و عمل هر دو صفت‌های توست
وز صفت مردم یزدان جداست
تا نشناسی تو خداوند را
مدح تو او را همه یکسر هجاست
تا نبری ظن که خدای است آنک
بر فلک و بر من و تو پادشاست
بل فلک و هر چه درو حاصل است
جمله یکی بندهٔ او را سزاست
عالم جسمی اگر از ملک اوست
مملکتی بی‌مزه و بی‌بقاست
پس نه مقری تو که ملک خدای
هیچ نگیرد نه فزونی نه کاست
وانکه به فردا شودش ملک کم
چون به همه حال جهان را فناست
پس نشناسی تو مر او را همی
قول تو بر جهل تو ما را گواست
این که تو داری سوی من نیست دین
مایهٔ نادانی و کفر و شقاست
معرفت کارکنان خدای
دین مسلمانی را چون بناست
کارکن است این فلک گرد گرد
کار کنی بی‌هش و بی علم و خواست
کار کن است آنکه جهان ملک اوست
کارکنان را همه او ابتداست
کارکنانند ز هر در ولیک
کار کنی صعبتر اندر گیاست
آنکه تو را خاک ز کردار او
بر تن تو جامه و در تن غذاست
آنکه همی گندم سازد زخاک
آن نه خدای است که روح نماست
این همه ار فعل خدای است پاک
سوی شما، حجت ما بر شماست
پس به طریق تو خدای جهان
بی شک در ماش و جو و لوبیاست
آنگه دانی که چنین اعتقاد
از تو درو زشت و جفا و خطاست
کارکنان را چو بدانی بحق
آنگه بر جان تو جای ثناست
کار کنی نیز توی، کار کن
کار تو را نعمت باقی جزاست
کار درختان خور و بار است و برگ
کار تو تسبیح و نماز و دعاست
بر پی و بر راه دلیلت برو
نیک دلیلا که تو را مصطفاست
غافل منشین که از این کار کرد
تو غرضی، دیگر یکسر هباست
بر ره دین‌رو که سوی عاقلان
علت نادانی رادین شفاست
جان تو بی‌علم خری لاغر است
علم تو را آب و شریعت چراست
جان تو بی‌علم چه باشد؟ سرب
دین کندت زر که دین کیمیاست
زارزوی حسی پرهیز کن
آرزو ایرا که یکی اژدهاست
عز و بقا را به شریعت بخر
کاین دو بهائی و شریعت بهاست
عقل عطای است تو را از خدای
بر تن تو واجب دین زین عطاست
آنکه به دین اندر ناید خر است
گرچه مر او را به ستوری رضاست
راه سوی دینت نماید خرد
از پس دین رو که مبارک عصاست
در ره دین جامهٔ طاعت بپوش
طاعت خوش نعمت و نیکو رداست
مر تن نعمت را طاعت سر است
نامهٔ نیکی را طاعت سحاست
طاعت بی علم نه طاعت بود
طاعت بی علم چو باد صباست
چون تو دو چیزی به تن و جان خویش
طاعت بر جان و تن تو دوتاست
علم و عمل ورز که مردم به حشر
ز آتش جاوید بدین دو رهاست
بر سخن حجت مگزین سخن
زانکه خرد با سخنش آشناست
گفتهٔ او بر تن حکمت سراست
چشم خرد را سخنش توتیاست
دیبهٔ رومی است سخن‌های او
گر سخن شهره کسائی کساست

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه بنا کرد جهان زین چه خواست؟
گر به دل اندیشه کنی زین رواست
هوش مصنوعی: کسی که این جهان را خلق کرد، چه هدفی داشته است؟ اگر در دل خود عمیقاً فکر کنی، به این نتیجه می‌رسی که درست است.
گشتن گردون و درو روز و شب
گاه کم و گاه فزون گاه راست
هوش مصنوعی: چرخ این عالم همیشه در حال چرخش است و روز و شب به طور متناوب، گاهی کمتر و گاهی بیشتر می‌گذرد و گاهی نیز همه چیز به درستی پیش می‌رود.
آب دونده به نشیب از فراز
ابر شتابنده به سوی سماست
هوش مصنوعی: آب به سمت پایین و با سرعت از بالای ابرها در حال حرکت است و به سوی آسمان می‌رود.
مانده همیشه به گل اندر درخت
باز روان جانور از چپ و راست
هوش مصنوعی: گل هنوز در درخت باقی مانده است و جانور از دو طرف به سمت گل می‌آید.
ور به دل اندیشه ز مردم کنی
مشغله‌شان بی‌حد و بی‌منتهاست
هوش مصنوعی: اگر در دل خود به فکر و خیال در مورد مردم بیفتی، متوجه می‌شوی که مشغله‌های آن‌ها بسیار زیاد و بی‌پایان است.
میش و بز و گاو و خر و پیل و شیر
یکسره زین جانور اندر بلاست
هوش مصنوعی: تمامی حیوانات از جمله میش، بز، گاو، خر، فیل و شیر، همگی در این دنیای پر از مشکلات و چالش‌ها به سر می‌برند.
تخم و بر و برگ همه رستنی
داروی ما یا خورش جسم ماست
هوش مصنوعی: همه دانه‌ها و جوانه‌ها و برگ‌ها، یا داروی ما هستند یا غذایی برای بدن ما.
هر چه خوش است آن خورش جسم توست
هر چه خوشت نیست تو را آن دواست
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای تو خوشایند و لذت‌بخش است، به نوعی به جسم و وجود تو ارتباط دارد. اما هر چیزی که برایت خوشایند نیست، می‌تواند مثل دارو به تو کمک کند و باعث رشد و بهبود تو شود.
آهو و نخچیر و گوزن چران
هر چه مر او را ز گیاها چراست
هوش مصنوعی: آهو، گوزن و جاندارانی که از علف و گیاه می‌خورند، هر چه در آنجا از گیاهان موجود باشد، برایشان غذاست.
گوشت همی سازند از بهر تو
از خس و خار یله کاندر فلاست
هوش مصنوعی: آنها برای تو از چمن و خار گوشت درست می‌کنند، زیرا که تو در این بیابان زندگی می‌کنی.
وز خس و از خار به بیگار گاو
روغن و پینو کنی و دوغ و ماست
هوش مصنوعی: از بوته‌های خس و خار باید دوری کرد تا در کار گاو و تولید روغن، شیر و ماست موفق بود.
نیک و بد و آنچه صواب و خطاست
این همه در یکدگر از کرد ماست
هوش مصنوعی: نیک و بد و مسائل درست و نادرست همه نتیجه اعمال و رفتارهای ماست.
نیست ز ما ایمن نخچیر و شیر
در که و نه مرغ که آن در هواست
هوش مصنوعی: هیچ کدام از ما از شکارچی و شیر و حتی پرنده‌ای که در آسمان پرواز می‌کند، ایمن نیستیم.
آتش در سنگ به بیگار توست
آب به بیگار تو در آسیاست
هوش مصنوعی: آتش در سنگ، ناشی از تلاش و کار توست و آب در آسیا نیز نتیجه کوشش‌های توست.
باد به دریادر ما را مطیع
کار کنی بارکش و بی‌مراست
هوش مصنوعی: باد به دریا می‌وزد و ما را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد، به طوری که بارها را حمل می‌کنیم و بی‌آنکه خود را فارغ کنیم، به این کار ادامه می‌دهیم.
این چه کنی؟ آن نگر اکنون که خلق
هر یکی از دیگری اندر عناست
هوش مصنوعی: این چه کاری است؟ به آنچه اکنون اتفاق می‌افتد نگاه کن، که هر فردی از دیگری در حال غافلگیری است.
روم، یکی گوید، ملک من است
وان دگری گوید چین مر مراست
هوش مصنوعی: می‌روم، یکی می‌گوید که این سرزمین متعلق به من است و دیگری می‌گوید که چین از آن من است.
این به سر گنج برآورده تخت
وان به یکی کنج درون بی‌نواست
هوش مصنوعی: این تصویر نشان می‌دهد که از یک طرف، چیزی ارزشمند مثل گنجی در بالای تخت قرار دارد و از طرف دیگر، در یک گوشه، جایی بی‌سر و صدا وجود دارد که هیچ‌کس به آن توجه نمی‌کند. در واقع، این کلمات به تفاوت بین جواهرات و امکانات ظاهری و دنیای فراموش‌شده و نادیده‌گرفته‌شده اشاره دارند.
خالد بر بستر خزست و بز
جعفر در آرزوی بوریاست
هوش مصنوعی: خالد در بستر نرم و راحتی خوابیده است، در حالی که بز جعفر در انتظار چمن سبز و خوشمزه است.
این یکی آلوده تن و بی‌نماز
وان دگری پاک‌دل و پارساست
هوش مصنوعی: این شخص دارای روحی آلوده و بدون نماز است، در حالی که آن شخص دیگر دل پاک و پرهیزکار است.
این بد چون آمد و آن نیک چون؟
عیب در این کار، چه گوئی، کراست؟
هوش مصنوعی: وقتی که امور خوب و بد در زندگی پیش می‌آید، باید به این فکر کنیم که مشکل در کجاست و مهارت داریم تا چه کسی را به خاطر این عیب مورد بازخواست قرار دهیم.
وانکه بر این گونه نهاد این جهان
زین همه پرخاش مر او را چه خاست؟
هوش مصنوعی: کسی که این جهان را به اینگونه به وجود آورده و با این همه درگیری و دعوا مواجه است، چه نیازی داشت که چنین چیزی را ایجاد کند؟
با همه کم بیش که در عالم است
عدل نگوئی که در این جا کجاست؟
هوش مصنوعی: با وجود تمام نواقص و مشکلاتی که در دنیا وجود دارد، نمی‌توان گفت که در اینجا عدالت برقرار است.
مردم اگر نیک و صواب است و خوب
کژدم بد کردن و زشت و خطاست
هوش مصنوعی: اگر مردم نیکوکار و صالح باشند، پس انجام کارهای زشت و ناپسند مانند بدی کردن به کژدم، نادرست و غیراخلاقی است.
چیست جواب تو؟ بیاور که این
نیست خطا بل سخنی بی‌ریاست
هوش مصنوعی: پاسخ تو چیست؟ بیاور که این حرف نادرست نیست، بلکه سخنی است بدون هیچگونه ادعایی.
ترسم کاقرار به عدل خدای
از تو به حق نیست ز بیم قفاست
هوش مصنوعی: می‌ترسم که اگر خداوند بخواهد با عدالت با تو رفتار کند، این ممکن است به نفع تو نباشد.
دیدن و دانستن عدل خدای
کار حکیمان و ره انبیاست
هوش مصنوعی: دیدن و فهمیدن عدل الهی، کاری است که نیاز به حکمت دارد و راهنمایی انبیا را طلب می‌کند.
گرد هوا گرد تو کاین کار نیست
کار کسی کو به هوا مبتلاست
هوش مصنوعی: هوا دور تو می‌چرخد، زیرا این موضوع مربوط به کسی نیست که به آشفته‌حالی گرفتار شده باشد.
قول و عمل هر دو صفت‌های توست
وز صفت مردم یزدان جداست
هوش مصنوعی: سخن و کردار هر دو از ویژگی‌های تو به شمار می‌روند و ویژگی‌های دیگران از خداوند متمایز است.
تا نشناسی تو خداوند را
مدح تو او را همه یکسر هجاست
هوش مصنوعی: تا زمانی که خداوند را نشناسی، هر تعریف و تمجیدی که از او بکنی، فقط نوعی بیان خالی از معناست و ارزشی ندارد.
تا نبری ظن که خدای است آنک
بر فلک و بر من و تو پادشاست
هوش مصنوعی: نگذار گمان کنی که خدایی جز آنکه بر آسمان‌ها و بر ما فرمانروایی می‌کند وجود دارد.
بل فلک و هر چه درو حاصل است
جمله یکی بندهٔ او را سزاست
هوش مصنوعی: آسمان و هر چیزی که در آن وجود دارد، همه به یک بنده‌ی او تعلق دارند و شایسته‌ی او هستند.
عالم جسمی اگر از ملک اوست
مملکتی بی‌مزه و بی‌بقاست
هوش مصنوعی: اگر جهان مادی تنها از آنِ خدا باشد، پس این دنیا مانند کشوری است که نه طعم لذتی دارد و نه دوام و پایداری.
پس نه مقری تو که ملک خدای
هیچ نگیرد نه فزونی نه کاست
هوش مصنوعی: پس تو جایگاهی نیستی که ملک خدا در آن قرار گیرد؛ نه می‌تواند چیزی بر آن افزوده شود و نه چیزی از آن کاسته شود.
وانکه به فردا شودش ملک کم
چون به همه حال جهان را فناست
هوش مصنوعی: هر کس که منتظر آینده باشد و بخواهد به سلطنت و قدرت دست یابد، باید بداند که در نهایت همه چیز در دنیا زوال و نابودی را تجربه می‌کند.
پس نشناسی تو مر او را همی
قول تو بر جهل تو ما را گواست
هوش مصنوعی: اگر تو او را نشناسی، پاسخی که می‌دهی نشان‌دهنده نادانی توست و بر ما گواهی می‌دهد.
این که تو داری سوی من نیست دین
مایهٔ نادانی و کفر و شقاست
هوش مصنوعی: تو که به من رو کرده‌ای، این کار نشانهٔ نادانی و بی‌خودی است و دیدی نادرست را نشان می‌دهد.
معرفت کارکنان خدای
دین مسلمانی را چون بناست
هوش مصنوعی: درک و شناخت افرادی که در خدمت دین اسلام هستند، مانند پایه‌گذاران و سازندگان یک بنا است.
کارکن است این فلک گرد گرد
کار کنی بی‌هش و بی علم و خواست
هوش مصنوعی: این دنیا همچون دایره‌ای است که تو باید در آن تلاش کنی، ولی بدون آگاهی و خواست خودت.
کار کن است آنکه جهان ملک اوست
کارکنان را همه او ابتداست
هوش مصنوعی: کسی که به انجام کار مشغول است، انسان موفقی است چون جهان در اختیار اوست و این شخص شروع‌کننده کار برای دیگران است.
کارکنانند ز هر در ولیک
کار کنی صعبتر اندر گیاست
هوش مصنوعی: کارکنان از هر در و گوشه هستند، اما انجام کار در این دنیا سخت‌تر از آن است که به نظر می‌رسد.
آنکه تو را خاک ز کردار او
بر تن تو جامه و در تن غذاست
هوش مصنوعی: کسی که به واسطه رفتار او، تو بر تن خود لباس و در وجودت غذا داری.
آنکه همی گندم سازد زخاک
آن نه خدای است که روح نماست
هوش مصنوعی: کسی که از خاک گندم می‌کَند، در واقع خدا نیست، بلکه او نیز نشانه‌ای از وجود الهی است.
این همه ار فعل خدای است پاک
سوی شما، حجت ما بر شماست
هوش مصنوعی: تمام این کارها و اعمالی که رخ می‌دهد، نشانه‌ای از پاکی و وجود خداوند است که به سمت شما می‌آید و این دلیل و برهان ما برای شماست.
پس به طریق تو خدای جهان
بی شک در ماش و جو و لوبیاست
هوش مصنوعی: با اطمینان می‌توان گفت که خداوند در روزی که عشق و محبت بر جهان حاکم است، در دانه‌های ما، مانند ماش، جو و لوبیا وجود دارد.
آنگه دانی که چنین اعتقاد
از تو درو زشت و جفا و خطاست
هوش مصنوعی: در آن زمان متوجه خواهی شد که این نوع باور و اعتقاد که از تو در دل جمع شده، زشت و نادرست و ظلم‌آمیز است.
کارکنان را چو بدانی بحق
آنگه بر جان تو جای ثناست
هوش مصنوعی: وقتی که به خوبی کارها را انجام دهی و حقوق دیگران را بشناسی، آنگاه شایسته ستایش و احترام خواهی بود.
کار کنی نیز توی، کار کن
کار تو را نعمت باقی جزاست
هوش مصنوعی: هرگاه در کاری مشغول شو، به جدیت و پشتکار ادامه بده، زیرا ثمره واقعی و پایدار تنها از کوشش و تلاش مستقیم به دست می‌آید.
کار درختان خور و بار است و برگ
کار تو تسبیح و نماز و دعاست
هوش مصنوعی: درختان وظیفه دارند که میوه و برگ بدهند، اما وظیفه تو این است که ذکر بگویی، نماز بخوانی و دعا کنی.
بر پی و بر راه دلیلت برو
نیک دلیلا که تو را مصطفاست
هوش مصنوعی: به دنبال هدف و مسیری که دل تو را هدایت می‌کند برو، ای دلگیر و آرام، چون تو به راستی مورد توجه و محبت اویی که حامد و برگزیده است.
غافل منشین که از این کار کرد
تو غرضی، دیگر یکسر هباست
هوش مصنوعی: بی‌خبر نباش که از این کار تو هدفی وجود دارد، در غیر این صورت تماماً بی‌فایده و بی‌معناست.
بر ره دین‌رو که سوی عاقلان
علت نادانی رادین شفاست
هوش مصنوعی: بر سر راه دینداری، کسی که به سوی خردمندان می‌رود، دلیل نادانی‌اش برای او کاملاً روشن و واضح است.
جان تو بی‌علم خری لاغر است
علم تو را آب و شریعت چراست
هوش مصنوعی: وجود تو بدون علم مانند اسب لاغری است که به درستی تربیت نشده است. علم تو برای جان تو مانند آبی است که به زندگی و دین تو رونق می‌بخشد.
جان تو بی‌علم چه باشد؟ سرب
دین کندت زر که دین کیمیاست
هوش مصنوعی: جان تو بدون علم چه ارزشی دارد؟ دین تو را به طلا می‌آورد، چون دین مانند کیمیاست که ارزشمند است.
زارزوی حسی پرهیز کن
آرزو ایرا که یکی اژدهاست
هوش مصنوعی: از آرزوهایی که به شدت شما را آزار می‌دهند، دوری کن، زیرا آن‌ها می‌توانند مانند یک اژدها خطرناک باشند.
عز و بقا را به شریعت بخر
کاین دو بهائی و شریعت بهاست
هوش مصنوعی: عزت و ماندگاری را با رعایت اصول و قوانین دینی به دست بیاور، زیرا هر دو ارزشمند هستند و دین هم خود دارای ارزش و بهاست.
عقل عطای است تو را از خدای
بر تن تو واجب دین زین عطاست
هوش مصنوعی: عقل هدیه‌ای است که خداوند به تو داده است و در نتیجه، استفاده از آن بر تو ضروری است. این هدیه برای دین و زندگی‌ات اهمیت ویژه‌ای دارد.
آنکه به دین اندر ناید خر است
گرچه مر او را به ستوری رضاست
هوش مصنوعی: کسی که به راه و مذهب وارد نشود، مانند حیوان است، حتی اگر از نظر ظاهری وضع خوبی داشته باشد.
راه سوی دینت نماید خرد
از پس دین رو که مبارک عصاست
هوش مصنوعی: خرد و اندیشه تو را به سمت دین هدایت می‌کند، بنابراین به دنبال دین برو که این مسیر خوش‌یمن و پربرکت است.
در ره دین جامهٔ طاعت بپوش
طاعت خوش نعمت و نیکو رداست
هوش مصنوعی: در مسیر دین، لباس اطاعت بپوش؛ چرا که اطاعت، نعمت زیبا و خوبی است.
مر تن نعمت را طاعت سر است
نامهٔ نیکی را طاعت سحاست
هوش مصنوعی: تن نعمت در واقع به جسم اشاره دارد و طاعت به معنای اطاعت و پیروی از دستورات الهی است. در اینجا گفته شده که پیروی از دستورات الهی، سرمنشاء نعمت‌ها و خوشبختی‌هاست. همچنین، کار نیک و رفتار خوب نیز به طاعت وابسته است و کسی که به این پیروی عمل کند، به سعادتی دست می‌یابد که در نامهٔ اعمالش ثبت می‌شود.
طاعت بی علم نه طاعت بود
طاعت بی علم چو باد صباست
هوش مصنوعی: اطاعت بدون دانش، اطاعت واقعی نیست. این نوع اطاعت مانند نسیم ملایم صبح است که زود گذر و بی‌اثر است.
چون تو دو چیزی به تن و جان خویش
طاعت بر جان و تن تو دوتاست
هوش مصنوعی: وقتی که تو در جسم و جان خود به دو چیز اطاعت کرده‌ای، این دو اطاعت بر جان و تن تو حاکم است.
علم و عمل ورز که مردم به حشر
ز آتش جاوید بدین دو رهاست
هوش مصنوعی: علم و عمل را فراموش نکن، زیرا مردم در روز قیامت از آتش جاویدان نجات نمی‌یابند مگر با این دو.
بر سخن حجت مگزین سخن
زانکه خرد با سخنش آشناست
هوش مصنوعی: در گفتار خود تنها به اقوال معتبر تکیه کن، زیرا عقل به این اقوال وقوف و آشنایی دارد.
گفتهٔ او بر تن حکمت سراست
چشم خرد را سخنش توتیاست
هوش مصنوعی: سخنان او پر از دانش و حکمت است و همان‌طور که چشم خرد می‌تواند به عمق امور بنگرد، صحبت‌های او نیز شیرین و دلنشین است.
دیبهٔ رومی است سخن‌های او
گر سخن شهره کسائی کساست
هوش مصنوعی: سخن‌های او مانند پارچه‌های رومی زیبا و دلپذیر است، حتی اگر صحبت‌های دیگری هم معروف باشد.

حاشیه ها

1391/10/24 08:12
ق. مصلح

درود بر شما!
بیت یازدهم قصیدۀ شماره 29 :
«وز خس و از خار به بیگار گاو
روغن و پینو کنی و دوغ و ماست.»

در لغتنامۀ دهخدا، چنین آمده است:
«وز خس از خار به بیگاه و گاه
روغن و پینو کنی و دوغ و ماست.»
به نظر من متن گنجور درست است. و از نگاه معنا متن گنجور قرین بر مراد است.
به تمنای پیروزی بیشتر تان! دکتور ق. مصلح