گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۱

ای زود گرد گنبد بر رفته
خانهٔ وفا به دست جفا رفته
بر من چرا گماشته‌ای خیره
چندین هزار مست بر آشفته؟
این دشته بر کشیده همی تازد
وان با کمان و تیر برو خفته
اینم کند به خطبه درون نفرین
وانم به نامه فریه کند سفته
من خیره مانده زیرا با مستان
هر دو یکی است گفته و ناگفته
گفته سخن چو سفته گهر باشد
ناگفته همچو گوهر ناسفته
بیدار کرد ما را بیداری
پنهان ز بیم مستان بنهفته
خرگوش‌وار دیدم مردم را
خفته دو چشم باز و خرد رفته
یک خیل خوگ‌وار درافتاده
با یکدگر چو دیوان کالفته
یک جوق بر مثال خردمندان
با مرکب و عمامهٔ زربفته
بر سام یارده ز شر منبر
گویان به طمع روز و شبان لفته
مستان و بیهشان چو بدیدندم
شمع خرد فروخته بگرفته
زود از میان خویش براندندم
پر درد جان و ز انده دل کفته
آن جانور که سرگین گرداند
زهر است سوی او گل بشکفته
بیدار چون نشست بر خفته
خفته ز عیب خویش شود تفته
زیرا که سخت زود سوی بیدار
پیدا شود فضیحتی از خفته
ای درها به رشته در آوردم
روز چهارم از سومین هفته

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن (مضارع مسدس اخرب مکفوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای زود گرد گنبد بر رفته
خانهٔ وفا به دست جفا رفته
هوش مصنوعی: ای گردن کج و زودتر از آنچه باید، بر گنبد آسمان رفته‌ای، خانهٔ دوستی و وفا به دست ستم و بی‌رحمی ویران شده است.
بر من چرا گماشته‌ای خیره
چندین هزار مست بر آشفته؟
هوش مصنوعی: چرا مرا به حال خود رها کرده‌ای و هزاران فرد مست و بی‌خود را به حال آشفته‌ام رها کرده‌ای؟
این دشته بر کشیده همی تازد
وان با کمان و تیر برو خفته
هوش مصنوعی: این دشت به سرعت در حال گسترش است و در آن فردی با کمان و تیر بر زمین خوابیده است.
اینم کند به خطبه درون نفرین
وانم به نامه فریه کند سفته
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی در یک سخنرانی یا مراسم رسمی، به جای دعا و نیکی، به نفرین و بدی اشاره کرده و در نوشته‌ای هم به نقد یا شکایت می‌پردازد.
من خیره مانده زیرا با مستان
هر دو یکی است گفته و ناگفته
هوش مصنوعی: من به خاطر اینکه به حال و هوای مستان توجه می‌کنم، متوجه شدم که ما در احساس و حال و روز یکسانی داریم؛ هم گفته‌ها و هم ناگفته‌هایمان به هم نزدیک است.
گفته سخن چو سفته گهر باشد
ناگفته همچو گوهر ناسفته
هوش مصنوعی: سخنانی که گفته می‌شود مانند جواهر ارزشمند هستند، اما سخنانی که ناگفته می‌مانند، ارزش و زیبایی پنهانی دارند که هنوز به نمایش گذاشته نشده‌اند.
بیدار کرد ما را بیداری
پنهان ز بیم مستان بنهفته
هوش مصنوعی: ما را بیداری مخفیانه‌ای بیدار کرد، از ترس آن مستان که در خواب بودند.
خرگوش‌وار دیدم مردم را
خفته دو چشم باز و خرد رفته
هوش مصنوعی: دیدم افرادی را که مانند خرگوش خوابیده‌اند، با این تفاوت که چشمانشان باز است و عقل و توجهشان از دست رفته.
یک خیل خوگ‌وار درافتاده
با یکدگر چو دیوان کالفته
هوش مصنوعی: گروهی از انسان‌ها همچون دیوانگان به جان یکدیگر افتاده‌اند و در حال جنگ و نزاع هستند.
یک جوق بر مثال خردمندان
با مرکب و عمامهٔ زربفته
هوش مصنوعی: یک گروه از افراد دانشمند و با معرفت، که سوار بر اسب و با عمامه‌ای از طلا هستند، به هم جمع شده‌اند.
بر سام یارده ز شر منبر
گویان به طمع روز و شبان لفته
هوش مصنوعی: در برابر نیکی و زیبایی هیچگاه از شر و بدی خود در امان نیستیم، چرا که روز و شب، انسان‌ها به دنبال روش‌های مختلفی برای آسیب رساندن به یکدیگر هستند.
مستان و بیهشان چو بدیدندم
شمع خرد فروخته بگرفته
هوش مصنوعی: مست‌ها و دیوانگان زمانی که مرا دیدند، شمع دانایی را که روشن کرده بودم، در دستانم گرفتند.
زود از میان خویش براندندم
پر درد جان و ز انده دل کفته
هوش مصنوعی: به سرعت از درونم طرد شدم، پر از درد و رنج جان و از اندوه دل شکسته.
آن جانور که سرگین گرداند
زهر است سوی او گل بشکفته
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حیوانی که زباله و کثافت را جمع‌آوری می‌کند، مانند سمّی است که در معرض آن قرار بگیریم. در برابر او، گل و زیبایی شکوفا می‌شود. در واقع، این بیان اشاره به تضاد بین زشتی و زیبایی دارد و به ما می‌گوید که در دنیای اطراف ما، همواره دوگانگی‌هایی وجود دارد.
بیدار چون نشست بر خفته
خفته ز عیب خویش شود تفته
هوش مصنوعی: وقتی که فرد بیدار می‌شود و به خواب رفته‌ها می‌نگرد، از عیب‌های خود آگاه می‌شود و احساس ناراحتی می‌کند.
زیرا که سخت زود سوی بیدار
پیدا شود فضیحتی از خفته
هوش مصنوعی: چرا که بیداری سریع‌تر از خواب می‌تواند عیب و نقصی را نشان دهد.
ای درها به رشته در آوردم
روز چهارم از سومین هفته
هوش مصنوعی: در روز چهارم از هفته سوم، همه چیز را به هم پیوند زده‌ام.

حاشیه ها

1395/11/23 01:01
محمد

مصرع اول بیت آخر غلط نیست؟
نباید این باشه: این درها به رشته درآوردم
دری که جواهره

1395/11/30 20:01
محمد

بیت سوم مصرع اول اون کلمه "دشنه" نیست؟ "دشته" معنی خاصی نداره!

1396/03/30 19:05
محمد

بیت آخر نباید به‌جای «ای» کلمۀ «این» باشد؟

1404/04/13 08:07
برمک
  بیخته پارسی

 بر من چرا گماشته‌ای خیره

چندین هزار مست بر آشفته؟

این دشته بر کشیده همی تازد

وان با کمان و تیر برو خفته

من خیره مانده زیرا با مستان

هر دو یکی است گفته و ناگفته

گفته سخن چو سفته گهر باشد

ناگفته همچو گوهر ناسفته

بیدار کرد ما را بیداری

پنهان ز بیم مستان بنهفته

خرگوش‌وار دیدم مردم را

خفته دو چشم باز و خرد رفته

زود از میان خویش براندندم

پر درد جان و ز انده دل کفته

آن جانور که سرگین گرداند

زهر است سوی او گل بشکفته