گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۹

دور باش ای خواجه زین بی‌مر گله
که‌ت نیاید چیز حاصل جز گله
هر که در ره با گلهٔ خوگان رود
گرد و درد و رنج یابد زان گله
خانه خالی بهتر از پر شیر و گرگ
دانیال این کرد بر دانا مله
همچو بلبل لحن و دستان‌ها زنند
چون لبالب شد چمانه و بلبله
وز نهیب مؤذن و بانگ نماز
اندرون افتد به تن‌شان زلزله
آب تیره است این جهان، کشتیت را
بادبان کن دانش و طاعت خله
گر کله زد جاهلی با بخت بد
مر تو را با او نباید زد کله
چون کله گم کرد نادان مر تو را
کی تواند دید هرگز با کله؟
با عمل مر علم دین را راست دار
آن ازین کمتر مکن یک خردله
کار بی‌دانش مکن چون خر، منه
در ترازو بارت اندر یک پله
چون به نادانی کند مزدور کار
گرسنه خسپد به شب دست آبله
چون نشوئی دل به دانش همچنانک
موی را شوئی به آب آمله؟
علم خورد و برد خود گسترده‌اند
پیش این انبوه و گمره قافله
پیش این گاوان که هرگزشان نبود
دل به کاری جز به کار حوصله
نان همی جوید کسی کو می‌زند
دست بر منبر به بانگ و مشغله
زیمله بر تو نهاده است آن خسیس
چون کشی گر خر نگشتی زیمله
عقل تاویل است و دوشیزه نهان
چون به برگ حنظل اندر حنظله
علم حق آن است، از آن سو کش عنان
عامه را ده جمله علم خربله
پای پاکیزه برهنه به بسی
چون به پا اندر دریده کشکله
علم تاویلی به تنزیل اندر است
وز مثل دارد به سر بر قوفله
مصقله است این علم، زنگ جهل را
چیز نزداید مگر کاین مصقله
عهد یزدان است کلید و، قفل او
نیست جز ترفند تقلیدی یله
ای سپرده دل به دنیا، وقت بود
که شوی مر علم دین را یکدله
دهر بد گوهر به شر آبستن است
جز بلا هرگز نزاد این حامله
دست ازو درکش چو مردان پیش ازانک
در کشندت زیر شر و ولوله
چون نگیری سلسله داوودوار؟
پیش توست آویخته آن سلسله
گر به تاریکی همی چشمت ندید
حجت اینک داشت پیشت مشعله

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دور باش ای خواجه زین بی‌مر گله
که‌ت نیاید چیز حاصل جز گله
هوش مصنوعی: ای آقا، دور شو از این گلایه‌ی بی‌پایان، زیرا از این شکایت چیزی به دست نمی‌آوری جز همین دلخوری.
هر که در ره با گلهٔ خوگان رود
گرد و درد و رنج یابد زان گله
هوش مصنوعی: هر کس که در مسیر زندگی با گروهی از انسان‌ها همراه شود، باید آماده باشد که با مشکلات و سختی‌ها مواجه گردد.
خانه خالی بهتر از پر شیر و گرگ
دانیال این کرد بر دانا مله
هوش مصنوعی: خالی بودن یک خانه بهتر از آن است که خانه‌ای پر از خطر و مشکل داشته باشی. دانیال این را به افراد دانا نشان داد.
همچو بلبل لحن و دستان‌ها زنند
چون لبالب شد چمانه و بلبله
هوش مصنوعی: چون بلبلان آواز و نغمه سر می‌دهند، وقتی که فضا پر از شادی و سرزندگی می‌شود.
وز نهیب مؤذن و بانگ نماز
اندرون افتد به تن‌شان زلزله
هوش مصنوعی: صدای مؤذن و نداى اذان به قدری تاثیرگذار است که در دل انسان‌ها لرزشی ایجاد می‌کند و حس عمیق و معنوی به وجود می‌آورد.
آب تیره است این جهان، کشتیت را
بادبان کن دانش و طاعت خله
هوش مصنوعی: این دنیا پر از مشکلات و نادانی است، پس دانش و اطاعت را به عنوان وسیله‌هایی برای نجات خود قرار ده.
گر کله زد جاهلی با بخت بد
مر تو را با او نباید زد کله
هوش مصنوعی: اگر شخص جاهلی به خوش‌شانسی خود مغرور شود، نباید تو نیز خود را با او درگیر کنی.
چون کله گم کرد نادان مر تو را
کی تواند دید هرگز با کله؟
هوش مصنوعی: زمانی که نادان عقل خود را از دست می‌دهد، چگونه می‌تواند تو را ببیند وقتی که خودش در وضعت گیجی و سردرگمی قرار دارد؟
با عمل مر علم دین را راست دار
آن ازین کمتر مکن یک خردله
هوش مصنوعی: عمل و اقدام درست، علم دین را می‌سازد و باید در این مسیر کوشید. هرگز نباید از این حداقل‌ها غفلت کرد.
کار بی‌دانش مکن چون خر، منه
در ترازو بارت اندر یک پله
هوش مصنوعی: کاری را بدون دانش انجام نده، مانند الاغ که بارش را در ترازوی یکسان قرار نده.
چون به نادانی کند مزدور کار
گرسنه خسپد به شب دست آبله
هوش مصنوعی: وقتی که کسی به دلیل نادانی کار می‌کند و مزدور است، نتیجه‌اش این می‌شود که در شب با درد و رنج خوابش می‌برد.
چون نشوئی دل به دانش همچنانک
موی را شوئی به آب آمله؟
هوش مصنوعی: وقتی که دل را به علم و دانش می‌پروری، مانند این است که موی خود را با آب می‌شویی و پاک می‌کنی.
علم خورد و برد خود گسترده‌اند
پیش این انبوه و گمره قافله
هوش مصنوعی: دانش و آگاهی به خاطر منافع خود، به طور گسترده‌ای در میان این جمعیت گمراه و نا آگاه گسترش یافته‌اند.
پیش این گاوان که هرگزشان نبود
دل به کاری جز به کار حوصله
هوش مصنوعی: در برابر این گاوانی که هیچ وقت احساس یا شور و شوقی برای کارهایی جز صبر و تحمل ندارند، قرار می‌گیریم.
نان همی جوید کسی کو می‌زند
دست بر منبر به بانگ و مشغله
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر مشغله‌ها و دغدغه‌هایش مشغول به کار و تلاش است، به دنبال نان و معیشت خود می‌گردد.
زیمله بر تو نهاده است آن خسیس
چون کشی گر خر نگشتی زیمله
هوش مصنوعی: اگر تو در زندگی مانند یک فرد بخیل عمل کنی، حتی اگر در تلاش باشی که چیزی از خود نشان دهی، در نهایت به هیچ گونه‌ای ارزش نخواهی داشت.
عقل تاویل است و دوشیزه نهان
چون به برگ حنظل اندر حنظله
هوش مصنوعی: عقل مانند تفسیر و دقت در معانی است و در اینجا به زیبایی و جاذبه‌ آن اشاره می‌شود، اما حقیقتی عمیق و پنهان دارد که ممکن است در ظاهر قابل مشاهده نباشد، مانند میوه‌ای تلخ که در ظاهری زیبا قرار دارد.
علم حق آن است، از آن سو کش عنان
عامه را ده جمله علم خربله
هوش مصنوعی: دانش واقعی آن است که از آن طرف، به عوام، هر کلمه‌ای را به صورت روشن و قابل فهم بیان کنیم.
پای پاکیزه برهنه به بسی
چون به پا اندر دریده کشکله
هوش مصنوعی: پای تمیز و برهنه در دشت به سادگی و لطافتی راه می‌رود که گویی به زمین آسیب نمی‌زند.
علم تاویلی به تنزیل اندر است
وز مثل دارد به سر بر قوفله
هوش مصنوعی: علم تأویل یعنی دانش عمیق و بررسی مفاهیم پنهان که در آیات الهی نهفته است، و نشان می‌دهد که این علم به مضامین دینی و معانی آسمانی ارتباط دارد. همچنین به نوعی، این دانش ریشه‌ای و حکمت‌انگیز به مسائلی که در جهان اطراف ما وجود دارد، پیوند می‌زند.
مصقله است این علم، زنگ جهل را
چیز نزداید مگر کاین مصقله
هوش مصنوعی: این علم مانند یک پارو است که زنگار جهل را از دل انسان می‌زداید و هیچ چیزی دیگر نمی‌تواند به این اندازه بر جهل غلبه کند.
عهد یزدان است کلید و، قفل او
نیست جز ترفند تقلیدی یله
هوش مصنوعی: عهدی که با خدا بسته شده، مانند کلیدی است که قفل آن فقط با ترفندهای سطحی و تقلیدی باز نمی‌شود.
ای سپرده دل به دنیا، وقت بود
که شوی مر علم دین را یکدله
هوش مصنوعی: ای کسی که دل خود را به دنیا سپرده‌ای، وقت آن است که یکجا و با تمام وجود به علم دین رو بیاوری.
دهر بد گوهر به شر آبستن است
جز بلا هرگز نزاد این حامله
هوش مصنوعی: دنیا همراه با بدی و شر است و فقط بلا و مشکلات را به انسان هدیه می‌دهد. در واقع، از این دنیای ناامیدکننده، هیچ چیز خوبی متولد نخواهد شد.
دست ازو درکش چو مردان پیش ازانک
در کشندت زیر شر و ولوله
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از او دست بکشی، به‌خاطر این‌که مردان قبل از تو همین کار را کردند، پس دست از او بردار تا پیش از آن‌که در قالب آزار و سروصدا به‌زیر کشیده شوی.
چون نگیری سلسله داوودوار؟
پیش توست آویخته آن سلسله
هوش مصنوعی: اگر به دنبال قدرت و مقام داوود هستی، باید بدانید که آن سلسله و نشانه‌ها در دسترس تو قرار دارد.
گر به تاریکی همی چشمت ندید
حجت اینک داشت پیشت مشعله
هوش مصنوعی: اگر در تاریکی چشمانت نتوانند گواهی را ببینند، حالا، این مشعل در دست توست.

حاشیه ها

1404/04/13 09:07
برمک

 

کار بی‌دانش مکن چون خر، منه

در ترازو بارت اندر یک پله

چون به نادانی کند مزدور کار

گرسنه خسپد به شب دست آبله