گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵

مر جان مرا روان مسکین
دانی که چه کرد دوش تلقین؟
گفتا چو ستور چند خسپی
بندیش یکی ز روز پیشین
بنگر که چه کرده‌ای به حاصل
زین خوردن شور و تلخ و شیرین؟
بسیار شمرد بر تو گردون
آذارو دی و تموز و تشرین
بنگر که چو شنبلید گشته است
آن لالهٔ آب‌دار رنگین
وان عارض چون حریر چینی
گشته است به فام زرد و پرچین
شاهین زمانه قصد تو کرد
بربایدت این نفایه شاهین
تنین جهان دهان گشاده‌است
پرهیز کن از دهان تنین
جان و تن تو دو گوهر آمد
یکی زبرین دگر فرودین
بر گوهر خانگی مبخشای
بخشای بر آن غریب مسکین
رفتند به جمله یار کانت
بپسیچ تو راه را، و هلا، هین!
زیرا که پل است خر پسین را
در راه سفر خر نخستین
نو گشته کهن شود علی حال
ور، نیست مگر که کوه شروین
آن کودک همچو انگبین شد
آمد پیری ترش چو رخپین
بالین سر از هوس تهی کن
بر بستر دین بهوش بنشین
آئین تنت همه دگر شد
تو نیز به جان دگر کن آئین
زین صورت خوب خویش بندیش
با هفت نجوم همچو پروین
چشم و دهن و دو گوش و بینی
پروین تو است، خود همی بین
این صورت خوب را نگه‌دار
تا نفگنیش به قعر سجین
غافل منشی ز دیو و برخوان
بر صورت خویش سورةالتین
زی حرب تو آمده است دیوی
بدفعل تر از همه شیاطین
آن این تن توست، ازو حذر کن
وز مکر و فریب این به نفرین
زین دیو نکال اگر ستوهی
بر مرکب دینت برفگن زین
از عهد و وفا زه و کمان ساز
از فکرت و هوش تیر و ژوپین
یاری ندهد تو را بر این دیو
جز طاعت و حب آل یاسین
گرد دل خود ز دوستی‌شان
بر دیو حصار ساز و پرچین
در باغ شریعت پیمبر
کس نیست جز آل او دهاقین
زین باغ نداد جز خس و برگ
دهقان هرگز بدین مجانین
زیرا که خرند و خر نداند
مر عنبر و عود را ز سرگین
بشتاب و بجوی راه این باغ
گر نیست مگر به چین و ماچین
تین و زیتون ببین در این باغ
وان شهر امین و طور سینین
ای جان تو را به باغ دهقان
از علم و عمل جمال و تزیین
در باغ شو و کنار پر کن
از دانه و میوه و ریاحین
برگ و خس و خار پیش خر کن
شمشاد و سمن تو را و نسرین
بر «حدثنا» مباش فتنه
بر سخته ستان سخن به شاهین
فرعون لعین بی‌خرد را
بر موسی دور خویش مگزین
مشک تبتی به پشک مفروش
مستان بدل شکر تبرزین
بالینت اگرچه خوب و نرم است
سر خیره منه به زیر بالین
گوئی که فلان فقیه گفته‌است
آن فخر و امام بلخ و بامین
کاین خلق خدای را ببینند
بر عرش به روز حشر همگین
وان کو نه بر این طریق باشد
او کافر و رافضی است و بی‌دین
ای تکیه زده بر این در از جهل
بر خیره شده عصای بالین
من پیش‌رو تو را نگویم
چیزی که فزایدت ز من کین
لیکن رود این مرا همانا
کاشتر بکشم به تیغ چوبین
ای حجت بقعت خراسان
با دیو مکن جدال چندین
در دولت فاطمی بیاگن
دیوانت به شعر حجت آگین
تا نور برآورد ز مغرب
تاویل نماز بامدادین

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مر جان مرا روان مسکین
دانی که چه کرد دوش تلقین؟
هوش مصنوعی: ای مسکین، بدان که جان من چه حالتی دارد و دیشب تحت تاثیر تلقین چه تغییراتی را تجربه کرد.
گفتا چو ستور چند خسپی
بندیش یکی ز روز پیشین
هوش مصنوعی: گفت: وقتی که شب به پایان می‌رسد و روز جدید آغاز می‌شود، تو هم باید به فکر روزهایی باشی که پیش رو داری.
بنگر که چه کرده‌ای به حاصل
زین خوردن شور و تلخ و شیرین؟
هوش مصنوعی: به آنچه از خوردن‌های شیرین و تلخ به دست آورده‌ای نگاه کن و ببین که چه تاثیری بر زندگی‌ات گذاشته است.
بسیار شمرد بر تو گردون
آذارو دی و تموز و تشرین
هوش مصنوعی: آسمان به تو آسیب‌های زیادی وارد کرده است، در روزهای دی، تموز و تشرین.
بنگر که چو شنبلید گشته است
آن لالهٔ آب‌دار رنگین
هوش مصنوعی: نگاهی به آن لاله‌ی زیبا و رنگین بینداز که مانند شنبلید (یک نوع گیاه) تغییر شکل داده و به رنگی تازه درآمده است.
وان عارض چون حریر چینی
گشته است به فام زرد و پرچین
هوش مصنوعی: آن چهره مانند ابریشم چینی شده و به رنگ زرد و با طرح‌های زیبایی نمایان است.
شاهین زمانه قصد تو کرد
بربایدت این نفایه شاهین
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که به عنوان نماد قدرت و بلندپروازی شناخته می‌شود، در دنیای امروز تصمیم گرفته که تو را به چنگ آورد. این پرنده نشئت‌گیری از زمان و شرایط حاضر است.
تنین جهان دهان گشاده‌است
پرهیز کن از دهان تنین
هوش مصنوعی: صدای رعد و برق در جهان به گوش می‌رسد، پس از این صدا که نشانهٔ خطر است، دوری کن.
جان و تن تو دو گوهر آمد
یکی زبرین دگر فرودین
هوش مصنوعی: روح و جسم تو دو گوهری هستند که یکی از آنها در بالا و دیگری در پایین قرار دارد.
بر گوهر خانگی مبخشای
بخشای بر آن غریب مسکین
هوش مصنوعی: به دیگران به ویژه کسانی که در وضعیت سخت و ناخوشایند هستند، رحم کن و به آن‌ها کمک کن.
رفتند به جمله یار کانت
بپسیچ تو راه را، و هلا، هین!
هوش مصنوعی: به سراغ همه دوستداران رفتند تا از تو بپرسند که راه را چگونه برویم، و حالا، سریع!
زیرا که پل است خر پسین را
در راه سفر خر نخستین
هوش مصنوعی: چرا که پل، وسیله‌ای است برای عبور خر دوم در مسیر سفر خر اول.
نو گشته کهن شود علی حال
ور، نیست مگر که کوه شروین
هوش مصنوعی: چیزی که تازه و نو به نظر می‌رسد، به مرور زمان کهنه می‌شود، مگر اینکه مانند کوه شروین، با استحکام و پایداری باقی بماند.
آن کودک همچو انگبین شد
آمد پیری ترش چو رخپین
هوش مصنوعی: آن کودک مانند عسل شیرین و خوشمزه شد، ولی حالا به پیری تبدیل شده که مانند سرکه ترش و تلخ است.
بالین سر از هوس تهی کن
بر بستر دین بهوش بنشین
هوش مصنوعی: در کنار سر خود، آرزوها و خواسته‌های بیهوده را کنار بگذار و با دقت و هوشیاری بر مسیر باورها و اساس‌های دینی‌ات تمرکز کن.
آئین تنت همه دگر شد
تو نیز به جان دگر کن آئین
هوش مصنوعی: آیین وجود تو دگرگون شده است، پس تو نیز باید به زندگی و روحیه‌ات تغییراتی بدهی.
زین صورت خوب خویش بندیش
با هفت نجوم همچو پروین
هوش مصنوعی: از زیبایی چهره‌ات به گونه‌ای بگو که با هفت ستاره نجوم، مانند صورت پروین، در ارتباط باشد.
چشم و دهن و دو گوش و بینی
پروین تو است، خود همی بین
هوش مصنوعی: چشم‌ها، دهان، گوش‌ها و بینی تو به زیبایی پروین (گلی در بهشت) شبیه است، خودت به این موضوع توجه کن.
این صورت خوب را نگه‌دار
تا نفگنیش به قعر سجین
هوش مصنوعی: این چهره زیبا را حفظ کن تا به عمق عذاب نیفتد.
غافل منشی ز دیو و برخوان
بر صورت خویش سورةالتین
هوش مصنوعی: بی‌توجهی و غفلت از شرارت‌ها، همان‌گونه که در آینه‌ی وجود خودت نگاه می‌کنی، سوره‌ی تین را بخوان تا به یاد آورید.
زی حرب تو آمده است دیوی
بدفعل تر از همه شیاطین
هوش مصنوعی: از جنگ تو، موجودی بسیار بدکارتر از همه شیاطین به وجود آمده است.
آن این تن توست، ازو حذر کن
وز مکر و فریب این به نفرین
هوش مصنوعی: این جسم تو متعلق به آن است، از او دوری کن و از ترفند و فریب او بپرهیز.
زین دیو نکال اگر ستوهی
بر مرکب دینت برفگن زین
هوش مصنوعی: اگر از این دیو خسته شده‌ای، بر سوارکاریت در مسیر دین خود تکیه کن و آن را پرتاب کن.
از عهد و وفا زه و کمان ساز
از فکرت و هوش تیر و ژوپین
هوش مصنوعی: از زمان‌های دور، با ایجاد عهد و پیمان، همچون زه و کمانی که به هم متصل شده‌اند، فکر و هوش را به عنوان تیر و سلاحی مؤثر به کار ببر.
یاری ندهد تو را بر این دیو
جز طاعت و حب آل یاسین
هوش مصنوعی: تنها راه نجات و یاری در برابر مشکلات و دشواری‌ها، اطاعت و عشق به آل یاسین است.
گرد دل خود ز دوستی‌شان
بر دیو حصار ساز و پرچین
هوش مصنوعی: دل خود را از دوستی‌های نابجا دور کن و دور آن را دیوار و دژ بساز تا محافظت شود.
در باغ شریعت پیمبر
کس نیست جز آل او دهاقین
هوش مصنوعی: در باغ دین و شریعت پیامبر تنها کسانی که باقی مانده‌اند، پیروان و فرزندان او هستند که به کشت و کار مشغولند.
زین باغ نداد جز خس و برگ
دهقان هرگز بدین مجانین
هوش مصنوعی: در این باغ، جز علف و برگ چیزی به دست نیاوردند و هیچ وقت نتوانستند به این دیوانگان چیزی بدهند.
زیرا که خرند و خر نداند
مر عنبر و عود را ز سرگین
هوش مصنوعی: چونکه مادری بی‌خبر از عطرها و خوشبوها تنها به دنبال چیزهایی بی‌ارزش و کثیف است، متوجه زیبایی و ارزش‌های واقعی نمی‌شود.
بشتاب و بجوی راه این باغ
گر نیست مگر به چین و ماچین
هوش مصنوعی: به سرعت به دنبال راهی برای ورود به این باغ باش، چرا که غیر از عشق و محبت، چیزی دیگر وجود ندارد.
تین و زیتون ببین در این باغ
وان شهر امین و طور سینین
هوش مصنوعی: در این باغ، تنوعی از درختان انجیر و زیتون را ببین و همچنین به شهر امن و کوه سینا نگاه کن.
ای جان تو را به باغ دهقان
از علم و عمل جمال و تزیین
هوش مصنوعی: ای جان، به زیبایی و آراستگی باغ کشاورز که پر از دانش و کار است، توجه کن.
در باغ شو و کنار پر کن
از دانه و میوه و ریاحین
هوش مصنوعی: به باغ برو و از دانه، میوه و گل‌ها پر کن.
برگ و خس و خار پیش خر کن
شمشاد و سمن تو را و نسرین
هوش مصنوعی: برگ و علف و خار را برای خر تزیین کن و شمشاد و گل سمن و نسرین را هم برای تو آماده کن.
بر «حدثنا» مباش فتنه
بر سخته ستان سخن به شاهین
هوش مصنوعی: در گفت‌گوها و بحث‌ها، از ایجاد تنش و درگیری خودداری کن؛ زیرا کلمات می‌توانند مانند تیر پرتاب شده باشند و تأثیر عمیقی بگذارند.
فرعون لعین بی‌خرد را
بر موسی دور خویش مگزین
هوش مصنوعی: از انتخاب فرعون نادان و بدطینت به عنوان هم‌سفر و همراه خود پرهیز کن.
مشک تبتی به پشک مفروش
مستان بدل شکر تبرزین
هوش مصنوعی: مشک تبتی را که عطری خوش دارد، به بوی گند و زشتی تغییر ندهید، زیرا بوی خوش همانند شکر، دل‌های مستان را خوشحال می‌کند.
بالینت اگرچه خوب و نرم است
سر خیره منه به زیر بالین
هوش مصنوعی: اگرچه بالشتت نرم و راحت است، اما سرم را به زیر آن نگذارم.
گوئی که فلان فقیه گفته‌است
آن فخر و امام بلخ و بامین
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که یکی از علمای برجسته درباره‌ی شخصیت بزرگ و افتخاری که از بلخ و بامین می‌آید، سخن گفته است.
کاین خلق خدای را ببینند
بر عرش به روز حشر همگین
هوش مصنوعی: در روز قیامت، این مردم خدا را بر تخت عظمتش مشاهده خواهند کرد.
وان کو نه بر این طریق باشد
او کافر و رافضی است و بی‌دین
هوش مصنوعی: هر کس که به این راه نرود، به فساد و بی‌دینی دچار است و از حق دور است.
ای تکیه زده بر این در از جهل
بر خیره شده عصای بالین
هوش مصنوعی: ای کسی که بر این در تکیه کرده‌ای و از جهل خود غافل مانده‌ای، همچون عزرائیل که بر گاه مرگ ایستاده، بی‌خبر از سرنوشت خود!
من پیش‌رو تو را نگویم
چیزی که فزایدت ز من کین
هوش مصنوعی: من در حضورت چیزی نمی‌گویم که باعث برتری یا افزایش ارزش تو نسبت به من شود.
لیکن رود این مرا همانا
کاشتر بکشم به تیغ چوبین
هوش مصنوعی: اما بگذارید که این کار را انجام دهم، چرا که با کارد چوبی خودم را می‌کشم.
ای حجت بقعت خراسان
با دیو مکن جدال چندین
هوش مصنوعی: ای دلیل و نشانه‌ی حق در خراسان، با دیو (نماد شر و فساد) بیش از این نزاع و درگیری نداشته باش.
در دولت فاطمی بیاگن
دیوانت به شعر حجت آگین
هوش مصنوعی: در عصر فاطمی، بر دل خوشی‌ها و شگفتی‌ها بیفزایید و با شاعری پر از معنا و حقیقت، زندگی را تزئین کنید.
تا نور برآورد ز مغرب
تاویل نماز بامدادین
هوش مصنوعی: تا زمانی که نور صبح از سمت مغرب طلوع کند، نماز صبح برگزار می‌شود.