گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۴

گرامی چو مال و قوی چون جبال
نکو چون جوانی و خوش چون جمال
کهن گشته‌ای تن نه‌ای بل نوی
فزاینده در گردش ماه و سال
ازو ناشده حال دوشیزگی
ولیکن پسوده مر او را رجال
همو مایهٔ زهد و دین هدی
همو مایهٔ کفر و شرک و ضلال
رهائی نیابد هم از مرگ خویش
مبارز چو عاجز شود در قتال
هر آنگه کزو باز ماند خطیب
فزاید برو بی‌سعالی سعال
فزونتر شود چون دوتائی کنمش
دوتا چون کنندش بکاهد دوال
همش گرم و هم سرد خواهی ولیک
مدانش نه آتش نه آب زلال
سرمایهٔ مال مرد حکیم
ولیکن ندزددش ازو کس چو مال
چه چیزی است؟ چیزی است این کز شرف
رسولش لقب داد «سحر حلال»
عروس سخن را نداده‌است کس
بجز حجت این زیب و این بال و یال
سخن چون منش پیش خواندم ز فخر
به صدر اندر آمد ز صف النعال
سخن کر گسی پیر پرکنده بود
به من گشت طاووس با پر و بال
به من تازه شد پژمریده سخن
چو ز افسون یوسف زلیخای زال
به عالی فلک برکشد سر سخن
ز بس فخر چون منش گویم «تعال»
به قلعهٔ سخن‌های نغز اندرون
نیامد به از طبع من کوتوال
مرا بر سخن پادشاهی و امر
ز من نیست بل کز رسول است و ال
مرا جز به تایید آل رسول
نه تصنیف بود و نه قیل و نه قال
امام زمان وارث مصطفی
که یزدانش یار است و خلقش عیال
زجد چون بدو جد پیوسته بود
به رحمت مرا بهره داد از خیال
به تایید او لاجرم علم و زهد
گرفته است در جانم آرام و هال
خدایم سوی آل او ره نمود
که حبل خدای است و خیر الرجال
چه چیزند با کوه علمم کنون
حکیمان یونان؟ صغار التلال
ندارد خطر لاجرم مشکلات
سوی من، چو زی کوه باد شمال
جهان، ای پسر، نیست خامش ولیک
به قول جهان تو نداری کمال
چه گویدت؟ گوید: کدام است پیش
درخشنده ایام و تاری لیال؟
چرا مه چو خور بر یکی حال نیست
گهی بدر چون است و گاهی هلال؟
ز هر نوع و هر شخص از اشخاص وی
نهاده است زی تو نوادر سؤال
امیر است شیری که دارد سپاه
ز خرگوش و روباه و گرگ و شغال
کرا نیست از سر خلقت خبر
چو زینها بپرسی بگرددش حال
چو پرسیش از این سرهای قوی
فرو ماند از قدرت ذوالجلال
بدین کار اگر نیست چندین خلاف
در این حال گویند چندین محال
کسی کو بگرداند از قبله روی
قذالش بود روی و رویش قذال
بعید است نابوده وای ناصبی
یکی زی یمین و یکی زی شمال
ولیکن تو خر کوری از چشم راست
ازینی چنین نحس و شوم و ژکال
به علم ارت بینا شود چشم راست
جوان بخت گردی و مسعود فال
سوی راستم من تو را، سوی من
یکی بنگر و چشم کورت بمال
به دل یابی ار سوی من بنگری
ز ارزیز و قلعیت سیم حلال
تو را جهل نال است و بار است عقل
چو بی‌بار ماندی قوی گشت نال
از این زشت نال ار ننالی رواست
ولیک ار بنالی بدان بار نال
چرا گر خداوند قولی و فعل
پری باشی از قول و دیو از فعال؟
همی بالدت تن سپیداروار
ز بی‌دانشی مانده جان چون خلال
تنت از ره طبع بالد همی
به جان از ره دانش خویش بال
نهالی است مردم که علمش بر است
بها جز به بارش نگیرد نهال
جهان را مپندار دار القرار
بل الفنج گاهی است دارالرحال
جهان بر تو چون بد سگالد همی
تو فتنه چرائی بدین بد سگال؟
سفالی شدت شخص از این سفله چرخ
تو خیره به دیبا چه پوشی سفال؟
نگر تا در این چون سفالینه تن
به حاصل شد از تو مراد کلال
مرادش گر از تو به حاصل نشد
تو حاصل شدی در غم بی‌زوال
چشیدی بسی چرب و شیرین و شور
چه حیله کنون پر نشد چون جوال؟
ز بهر خورت پشت شد زیر بار
خران را همین است زی ما مثال
ولیکن ز خر بارش افتاد و، ماند
گران‌بار بر پشت تو لایزال
نگر تا نگوئی که در فعل بد
هزاران مرا هست یار و همال
که این قول آنگه درست آمدی
که یارت ز تو برگرفتی وبال
هزاران هزاران گروگان شده‌است
به آتش بدین جاهلانه مقال
به الفنج گاه اندرونی بکوش
که جز مرد کوشا نیابد منال
سخنهای حجت به نزد حکیم
بلند است و پر منفعت چون جبال

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرامی چو مال و قوی چون جبال
نکو چون جوانی و خوش چون جمال
هوش مصنوعی: تو ارزشمند و باارزش همچون ثروت هستی، قوی و استوار مانند کوه‌ها، نیکو و شاداب چون جوانی و زیبا و دل‌نشین همچون جمال.
کهن گشته‌ای تن نه‌ای بل نوی
فزاینده در گردش ماه و سال
هوش مصنوعی: تن تو کهن شده است، اما تو همچنان نو و پرانرژی هستی و در حال حرکت و تحول در گذر زمان هستی.
ازو ناشده حال دوشیزگی
ولیکن پسوده مر او را رجال
هوش مصنوعی: او هنوز حال و هوای جوانی را ترک نکرده است، اما مردان زیادی او را تجربه کرده‌اند.
همو مایهٔ زهد و دین هدی
همو مایهٔ کفر و شرک و ضلال
هوش مصنوعی: او هم منبع زهد و دینداری است، هم باعث کفر، شرک و گمراهی.
رهائی نیابد هم از مرگ خویش
مبارز چو عاجز شود در قتال
هوش مصنوعی: اگر کسی در نبرد و مبارزه ناتوان شود، حتی از مرگ خود نیز نمی‌تواند رهایی یابد.
هر آنگه کزو باز ماند خطیب
فزاید برو بی‌سعالی سعال
هوش مصنوعی: هر وقت که کسی از گوینده‌ای دور شود، شنوندگان بیشتری به او می‌پیوندند و او از اینکه شخصی به او توجه نمی‌کند، ناامید نمی‌شود.
فزونتر شود چون دوتائی کنمش
دوتا چون کنندش بکاهد دوال
هوش مصنوعی: اگر چیزی را دو برابر کنیم، بیشتر می‌شود، اما وقتی آن را دوباره به دو بخش تقسیم کنیم، از مقدارش کاسته می‌شود.
همش گرم و هم سرد خواهی ولیک
مدانش نه آتش نه آب زلال
هوش مصنوعی: همواره در زندگی می‌خواهی که هم لذت و شادی را تجربه کنی و هم سختی و غم، اما توجه داشته باش که نه هیچ چیزی مانند آتش می‌تواند سوزاننده باشد و نه مانند آب زلال می‌تواند پاک‌کننده باشد.
سرمایهٔ مال مرد حکیم
ولیکن ندزددش ازو کس چو مال
هوش مصنوعی: سرمایه و دارایی مرد عاقل و با دانش است، اما هیچ‌کس نمی‌تواند آن را از او بگیرد، مانند دارایی دیگران.
چه چیزی است؟ چیزی است این کز شرف
رسولش لقب داد «سحر حلال»
هوش مصنوعی: این چه چیزی است که به خاطر ارجمندی فرستاده‌اش، آن را "سحر حلال" نامیده‌اند؟
عروس سخن را نداده‌است کس
بجز حجت این زیب و این بال و یال
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز حجت، زیبایی و زینت عروس کلام را هدیه نکرده است.
سخن چون منش پیش خواندم ز فخر
به صدر اندر آمد ز صف النعال
هوش مصنوعی: سخن را چون منش و روش خود، از افتخار بیان کردم، به راحتی و با اراده به جایگاه بالا و عالی رسیدم، مانند این که در ردیف بهترین‌ها قرار گرفتم.
سخن کر گسی پیر پرکنده بود
به من گشت طاووس با پر و بال
هوش مصنوعی: من با شنیده‌ها و حرف‌های بی‌معنی و بی‌اهمیت روبه‌رو شدم، اما در عوض به چیزی زیبا و باشکوه مانند طاووس دست یافتم.
به من تازه شد پژمریده سخن
چو ز افسون یوسف زلیخای زال
هوش مصنوعی: سخنان پژمرده و غم‌انگیز من به تازگی جان تازه‌ای می‌گیرد، مانند تأثیر افسون و جذبه‌ی یوسف بر زلیخا، که تحت تأثیر زیبایی او قرار می‌گیرد.
به عالی فلک برکشد سر سخن
ز بس فخر چون منش گویم «تعال»
هوش مصنوعی: با کمال افتخار و شوق، سخنان عالی خود را به اوج آسمان‌ها می‌رسانم و در این راه از خودم بسیار راضی و شگفت‌زده هستم.
به قلعهٔ سخن‌های نغز اندرون
نیامد به از طبع من کوتوال
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره شده که هیچ چیز به خوبی و زیبایی سخنانی که من می‌گوییم، در داخل قلعهٔ سخن‌ها وجود ندارد. به این معنا که طرز بیان و قلم من، بهترین و برترین است.
مرا بر سخن پادشاهی و امر
ز من نیست بل کز رسول است و ال
هوش مصنوعی: سخنان من به خاطر خودم نیست، بلکه به خاطر پیامی است که از سوی فرستاده‌ای می‌آید.
مرا جز به تایید آل رسول
نه تصنیف بود و نه قیل و نه قال
هوش مصنوعی: جز با تأیید خانواده پیامبر، نه چیزی نوشته‌ام و نه حرفی زده‌ام.
امام زمان وارث مصطفی
که یزدانش یار است و خلقش عیال
هوش مصنوعی: امام زمان، که جانشین پیامبر اکرم است و خداوند نسیم یاری‌اش را در کنار دارد، بر مردم نظر رحمت دارد و آنها را به مانند خانواده‌اش می‌شمارد.
زجد چون بدو جد پیوسته بود
به رحمت مرا بهره داد از خیال
هوش مصنوعی: از جد من که همواره به او وابسته بودم، به خاطر رحمتش به من لطف کرد و افکارم را آراسته ساخت.
به تایید او لاجرم علم و زهد
گرفته است در جانم آرام و هال
هوش مصنوعی: با تأیید او، علم و پارسایی به روح من آرامش و حالت می‌دهد.
خدایم سوی آل او ره نمود
که حبل خدای است و خیر الرجال
هوش مصنوعی: خداوند، راهی به سوی اهل بیت پیامبر نشان داد، زیرا آنان واسطه حق و نیکوترین افراد هستند.
چه چیزند با کوه علمم کنون
حکیمان یونان؟ صغار التلال
هوش مصنوعی: حکیمان یونان که با دانش بزرگ خود مشهورند، در برابر معلومات من که به اندازه کوه است، چه چیزی دارند؟ این در حالی است که من همچنان در اوایل یادگیری و رشد فکری خود هستم.
ندارد خطر لاجرم مشکلات
سوی من، چو زی کوه باد شمال
هوش مصنوعی: خطرات و مشکلات به سوی من نمی‌آید، مانند بادی که از شمال به کوه وزیده باشد.
جهان، ای پسر، نیست خامش ولیک
به قول جهان تو نداری کمال
هوش مصنوعی: دنیای بیرون، پسرم، سکوت نمی‌کند، اما تو بر اساس دانشت به کمال نمی‌رسی.
چه گویدت؟ گوید: کدام است پیش
درخشنده ایام و تاری لیال؟
هوش مصنوعی: چه می‌خواهی از من بپرسی؟ می‌گوید: کدام یک از روزهای روشن و شب‌های تاریک به وقوع پیوسته است؟
چرا مه چو خور بر یکی حال نیست
گهی بدر چون است و گاهی هلال؟
هوش مصنوعی: چرا ماه مانند خورشید همیشه یکسان نیست؟ گاهی به صورت کامل (بدر) دیده می‌شود و گاهی در حالتی نیمه‌حلال است؟
ز هر نوع و هر شخص از اشخاص وی
نهاده است زی تو نوادر سؤال
هوش مصنوعی: از هر نوع و هر شخصی، او نکته‌های جدیدی از تو پرسیده است.
امیر است شیری که دارد سپاه
ز خرگوش و روباه و گرگ و شغال
هوش مصنوعی: امیری که نیروهایش شامل خرگوش، روباه، گرگ و شغال هستند، در واقع قدرت و شکوهی ندارد. این نیروها نمی‌توانند به او یاری رسانند و در نبردها از او دفاع کنند. بنابراین، چنین امیری نمی‌تواند واقعاً یک امیر قدرتمند باشد.
کرا نیست از سر خلقت خبر
چو زینها بپرسی بگرددش حال
هوش مصنوعی: کسی که از آفرینش و حقیقت آن سر در نمی‌آورد، اگر از او درباره این مسائل بپرسی، فقط در حالتی گیج و حیرت زده خواهد شد.
چو پرسیش از این سرهای قوی
فرو ماند از قدرت ذوالجلال
هوش مصنوعی: وقتی از سرهای قوی بپرسی، از قدرت عظیم و بی‌نظیر خداوند متعال، عاجز می‌مانند.
بدین کار اگر نیست چندین خلاف
در این حال گویند چندین محال
هوش مصنوعی: اگر در این کار به وجود این همه اختلاف نمی‌رسد، پس چه کار باید کرد که چنین مشکلاتی اتفاق نیفتد؟
کسی کو بگرداند از قبله روی
قذالش بود روی و رویش قذال
هوش مصنوعی: کسی که از قبله خود منحرف می‌شود، چهره‌اش به سمت قذال (خرچنگ) است و خود او نیز مانند قذال است.
بعید است نابوده وای ناصبی
یکی زی یمین و یکی زی شمال
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که خیلی بعید است که دشمنان و مخالفان به طور کامل از بین بروند، یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ حضور دارند.
ولیکن تو خر کوری از چشم راست
ازینی چنین نحس و شوم و ژکال
هوش مصنوعی: ولی تو مانند یک الاغ هستی که از چشم راست خود نابینا است و به خاطر این نادانی و بدشانسی، به این حالت حقیر و زشت دچار شده‌ای.
به علم ارت بینا شود چشم راست
جوان بخت گردی و مسعود فال
هوش مصنوعی: با کسب دانش، چشم جوانان به حقیقت و زیبایی روشن می‌شود و در زندگی خوشبخت و موفق خواهند شد.
سوی راستم من تو را، سوی من
یکی بنگر و چشم کورت بمال
هوش مصنوعی: به سمت راست من نگاه کن، فقط به من یک بار نگاه کن و چشمانت را ببند.
به دل یابی ار سوی من بنگری
ز ارزیز و قلعیت سیم حلال
هوش مصنوعی: اگر با دل و نیت پاک به من بنگری، از زیبایی‌ها و ارزش‌های واقعی زندگی بهره‌مند خواهی شد.
تو را جهل نال است و بار است عقل
چو بی‌بار ماندی قوی گشت نال
هوش مصنوعی: جهل تو مانند بار سنگینی است و عقل، که در نبود علم و آگاهی ضعیف می‌شود، در چنین حالتی ناله می‌زند.
از این زشت نال ار ننالی رواست
ولیک ار بنالی بدان بار نال
هوش مصنوعی: اگر از این بدی‌ها شکایت نکنی جایز است، اما اگر به گریه و ناله درآیی، به خاطر بار سنگینی که بر دوش داری است.
چرا گر خداوند قولی و فعل
پری باشی از قول و دیو از فعال؟
هوش مصنوعی: چرا اگر خداوند قولی باشد و کاری نکند، تو هم از قول و عمل او بی‌خبر بمانی؟
همی بالدت تن سپیداروار
ز بی‌دانشی مانده جان چون خلال
هوش مصنوعی: بدن تو مانند درخت سپیدار رشد کرده، اما به دلیل نادانی، روح‌ات مانند خلالی نازک و ضعیف شده است.
تنت از ره طبع بالد همی
به جان از ره دانش خویش بال
هوش مصنوعی: بدن تو به واسطه طبیعتت در حال رشد است و روح تو از طریق دانش و آگاهی‌ات ترقی می‌کند.
نهالی است مردم که علمش بر است
بها جز به بارش نگیرد نهال
هوش مصنوعی: مردم مانند نهالی هستند که ارزش علم و دانش آنها تنها زمانی مشخص می‌شود که میوه‌ای از آن به بار بنشیند؛ در غیر این صورت، رشد و وجود آنها بی‌فایده خواهد بود.
جهان را مپندار دار القرار
بل الفنج گاهی است دارالرحال
هوش مصنوعی: دنیا را حتماً به منزلی ثابت ندان، بلکه گاهی همچون یک قهوه‌خانه است که موقتی و در حال تغییر است.
جهان بر تو چون بد سگالد همی
تو فتنه چرائی بدین بد سگال؟
هوش مصنوعی: دنیا نسبت به تو مانند یک بدصفت و بدجنس است، پس چرا در این فتنه و آشوب که او به وجود آورده، به دنبال چه هستی؟
سفالی شدت شخص از این سفله چرخ
تو خیره به دیبا چه پوشی سفال؟
هوش مصنوعی: شخصیت و سرنوشت انسان‌ها، تحت تأثیر چرخ روزگار و سرنوشت قرار دارد. وقتی به دنیا نگاه می‌کنیم، نمی‌توانیم به ظواهر فریبنده‌اش توجه کنیم و باید به عمق‌ها و واقعیات آن پی ببریم. فکر نکنیم که با پوشیدن ظاهری زیبا، می‌توانیم از اصل و باطن خود فرار کنیم.
نگر تا در این چون سفالینه تن
به حاصل شد از تو مراد کلال
هوش مصنوعی: نگاه کن که چگونه این جسم مانند سفال خمیر شده است و از تو، همچون کلال (رنگر) که به دست خود چیزی را می‌سازد، خواسته‌ام به عمل می‌آید.
مرادش گر از تو به حاصل نشد
تو حاصل شدی در غم بی‌زوال
هوش مصنوعی: اگر خواسته‌اش از تو برآورده نشد، تو در غم بی‌پایان به نتیجه‌ای رسیدی.
چشیدی بسی چرب و شیرین و شور
چه حیله کنون پر نشد چون جوال؟
هوش مصنوعی: چقدر طعم‌های لذیذ و دلپذیر را تجربه کردی، اما حالا چرا این حس پر نشد و همچنان خالی است؟
ز بهر خورت پشت شد زیر بار
خران را همین است زی ما مثال
هوش مصنوعی: به خاطر تو، بار سنگین پشت خرها را خم کرده است؛ این وضعیت هم شبیه به داستان ماست.
ولیکن ز خر بارش افتاد و، ماند
گران‌بار بر پشت تو لایزال
هوش مصنوعی: اما او از بار سنگین خودش افتاد و حالا این بار سنگینی برای تو باقی مانده است که بر دوش تو است.
نگر تا نگوئی که در فعل بد
هزاران مرا هست یار و همال
هوش مصنوعی: مراقب باش؛ وقتی می‌گویی در کارهای زشت، هزاران نفر همراهم هستند و از من حمایت می‌کنند.
که این قول آنگه درست آمدی
که یارت ز تو برگرفتی وبال
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این سخن یا قول زمانی حقیقت دارد که دوستی یا یاری از تو بهره‌مند شده باشد و بار سنگینی را از دوش تو برداشته باشد.
هزاران هزاران گروگان شده‌است
به آتش بدین جاهلانه مقال
هوش مصنوعی: هزاران نفر به خاطر این عمل نادانانه به آتش کشیده شده‌اند.
به الفنج گاه اندرونی بکوش
که جز مرد کوشا نیابد منال
هوش مصنوعی: در تلاش برای رسیدن به هدف، همواره باید کوشش و تلاش کرد؛ زیرا تنها افرادی که سخت کوش هستند، به آرامش و انگشتان آسایش خواهند رسید.
سخنهای حجت به نزد حکیم
بلند است و پر منفعت چون جبال
هوش مصنوعی: سخنان درست و منطقی از دید یک حکیم ارزش و فایده زیادی دارند، مانند کوه‌ها که بلند و استوارند.