قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۸
گنبد پیروزهگون پر ز مشاعل
چند بگشته است گرد این کرهٔ گل؟
علت جنبش چه بود از اول بودش؟
چیست درین قول اهل علم اوایل؟
کیست مر این قبه را محرک اول؟
چیست از این کار کرد شهره به حاصل؟
از پس بیفعلی آنکه فعل ازو بود
از چه قبل گشت باز صانع و فاعل؟
جز که به حاجت نجنبد آنکه بجنبد
وین نشود بر عقول مبهم و مشکل
حال ز بیفعل اگر به فعل بگردد
آن ازلی حال بود محدث و زایل
هرکه مر او را بر این مقام بگیری
گرچه سوار است عاجز آید و راجل
علت جنبش چه چیز ؟ حاجت ناقص
حاصل صفت چه چیز؟ مردم عاقل
ناقص محتاج را کمال که بخشد
جز گهری بینیاز و ساکن و کامل؟
بار درخت جهان چه آمد؟ مردم
بار درختان ز تخمهاست دلایل
بار چو فرزند و، تخم او پدر اوست
از جو جو زایدو از پلپل پلپل
تو که بر تخم عالمی که مر او را
برگ سخن گفتن است و بار فضایل
صانع مصنوع را تو باشی فرزند
پس چو پدر شو کریم و عادل و فاضل
قول مسیح آنکه گفت «زی پدر خویش
میشوم» این رمز بود نزد افاضل
عاقل داند که او چه گفت ولیکن
رهبان گمراه گشت و هرقل جاهل
هرکه نداند که این لطیف سخن گوی
از چه قبل بسته شد چنین به سلاسل
بند بدید است بسته چون نه بدید است
بند همی بیند از عروق و مفاصل
غافل ساهی است از شناختن خویش
تا بتوانی مجوی صحبت غافل
از پس دانش قدم نهاد نیارد
باز شود پیش یک درم به دو منزل
ای زپس مال در بمانده شب و روز
نیستی الا که سایهای متمول
دل بنهادی به ذل از قبل مال
علت ذل تو گشت در بر تو دل
مال چنه است و زمانه دام جهان است
ای همه سال به دام پر چنه مایل
مرغ که در دام پر چنه طمع افگند
بخت بد آنگاه خاردش رگ بسمل
حرص بینداز و آبروی نگهدار
ستر قناعت به روی خویش فروهل
فتنه مشو خیره بر حمایل زرین
علم نکوتر، زعلم ساز حمایل
فتنهٔ این روزگار پر غش و غلی
زانکه نگشته است جانت بی غش و بی غل
سائل دانا نماند هیچ کس امروز
سائل شاهند خلق و سائل عامل
گر تو به سوی سؤال علم شتابی
پیش تو عامل ذلیل گردد و سائل
در ره دین پوی بر ستور شریعت
وز علما دان در این طریق منازل
گر تو ببری به جهد بادیهٔ جهل
آب تو را بس جواب و، زاد مسائل
بر ره غولان نشستهاند حذر کن
باز نهاده دهانها چو حواصل
دشمن عدلند و ضد حکمت اگر چند
یکسره امروز حاکمند و معدل
هر یکی از بهر صید این ضعفا را
تیز چو نشپیل کردهاند انامل
بنگرشان تا به چشم سرت ببینی
جایگه حق گرفته هیکل باطل
خامش و آهستگان به روز ولیکن
در می و مجلس به شب به سان جلاجل
هر که ثوابش شراب و ساقی حور است
تکیه زده با موافقان متقابل
و امروز اینجا همی نیاید هرگز
عاجل نقدش دهد به نسیهٔ آجل
هیچ نبیند که رنج بیند یک روز
ظالم در روزگار خویش و نه قاتل
بلکه ستمکش به رنج و در بمیرد
باز ستمگار دیر ماند و مقبل
این همه مکر است از خدای تعالی
منشین ایمن ز مکرش ای متغافل
راحت و رنج از بهشت خلد و ز دوزخ
چاشنییدان در این سرای به عاجل
بحر عظیم از قیاس عالم عالی است
کشتی او چیست؟ این قباب اسافل
باز جهان بحر دیگر است و بدو در
شخص تو کشتی است و عمر باد مقابل
باد مقابل چو راند کشتی را راست
هم برساندش، اگر چه دیر، به ساحل
ساحل تو محشر است نیک بیندیش
تا به چه بار است کشتیت متحمل
بارش افعال توست، وان همه فردا
شهره بباشد سوی شعوب و قبایل
بنگر تا عقل کان رسول خدای است
برتو چه خواند که کردهای ز رذایل
بنگر، پیوستی آنچه گفت بپیوند؟
بنگر، بگسستی آنچه گفت که بگسل؟
اینجا بنگر حساب خویش هم امروز
کاینجا حاضر شدند مرسل و مرسل
تا به تغافل ز کار خویش نیفتی
فردا ناگه به رنج نامتبدل
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گنبد پیروزهگون پر ز مشاعل
چند بگشته است گرد این کرهٔ گل؟
هوش مصنوعی: گنبد آسمان با نورهای مختلفی که دارد، در اطراف این زمین زیبای گلگون، در گردش است.
علت جنبش چه بود از اول بودش؟
چیست درین قول اهل علم اوایل؟
هوش مصنوعی: چه چیزی باعث شد که از ابتدا این حرکت شروع شود؟ در این سخن که علمای علم آغازین میگویند، چه چیزی نهفته است؟
کیست مر این قبه را محرک اول؟
چیست از این کار کرد شهره به حاصل؟
هوش مصنوعی: کیست که این گنبد را به حرکت درآورده است؟ چه چیزی سبب شده که این شهر به مشهوریت برسد؟
از پس بیفعلی آنکه فعل ازو بود
از چه قبل گشت باز صانع و فاعل؟
هوش مصنوعی: چرا کسی که عملش به او نسبت داده میشود، در گذشته بیعمل و غیرفعال بوده است، و چرا آفریننده و عامل از او دور شدهاند؟
جز که به حاجت نجنبد آنکه بجنبد
وین نشود بر عقول مبهم و مشکل
هوش مصنوعی: فقط کسی که به کار یا نیاز خود اهمیت ندهد، حرکت نمیکند و این موضوع برای کسانی که دارای اندیشههای پیچیده و مبهم هستند، قابل درک نیست.
حال ز بیفعل اگر به فعل بگردد
آن ازلی حال بود محدث و زایل
هوش مصنوعی: اگر حالتی که از عدم فعل ناشی میشود به فعلی تبدیل شود، در آن صورت این حالت همیشگی و ازلی که بوده به چیز جدیدی تبدیل میشود که از بین میرود.
هرکه مر او را بر این مقام بگیری
گرچه سوار است عاجز آید و راجل
هوش مصنوعی: هر کسی را که به این جایگاه برسانی، حتی اگر سوار باشد، ناتوان و بیقدرت خواهد بود.
علت جنبش چه چیز ؟ حاجت ناقص
حاصل صفت چه چیز؟ مردم عاقل
هوش مصنوعی: علت حرکت و پویایی چیست؟ نیازهای ناکامل به چه چیزی وابسته است؟ این سوالات از آن دسته سوالات است که فقط برای انسانهای عاقل و هوشیار مطرح میشود.
ناقص محتاج را کمال که بخشد
جز گهری بینیاز و ساکن و کامل؟
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند کمال را به موجود ناتمام بدهد جز موجودی که خود بینیاز، ثابت و کامل باشد؟
بار درخت جهان چه آمد؟ مردم
بار درختان ز تخمهاست دلایل
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بار و نتیجهای که از درخت جهان به وجود میآید، از تخمها و ریشههای آن نشأت میگیرد. به عبارتی دیگر، افراد و مشکلاتی که در زندگی با آنها مواجه میشویم، متأثر از علل و زمینههای اولیهای هستند که در زندگی ما وجود داشتهاند.
بار چو فرزند و، تخم او پدر اوست
از جو جو زایدو از پلپل پلپل
هوش مصنوعی: بار مانند فرزند است و تخم او پدر اوست؛ یعنی هر چیزی که از چیزی زاده میشود، نشاندهندهی ریشه و اصل آن چیز است. از جو، جو میروید و از پلپل نیز پلپل به وجود میآید.
تو که بر تخم عالمی که مر او را
برگ سخن گفتن است و بار فضایل
هوش مصنوعی: تو که بر سرنوشت جهانی هستی که برای آن قدرت سخن گفتن و بار فضائل وجود دارد.
صانع مصنوع را تو باشی فرزند
پس چو پدر شو کریم و عادل و فاضل
هوش مصنوعی: تو خالق و سازنده هستی، پس مانند پدرت باید بخشنده، عادل و نیکوکار باشی.
قول مسیح آنکه گفت «زی پدر خویش
میشوم» این رمز بود نزد افاضل
هوش مصنوعی: عیسای مسیح گفته بود که «من از پدر خود میشوم» و این جمله برای دانایان و اهل بصیرت، معنای عمیقی دارد.
عاقل داند که او چه گفت ولیکن
رهبان گمراه گشت و هرقل جاهل
هوش مصنوعی: شخص خردمند میداند که چه چیزی گفته شده است، اما راهب در گمراهی به سر میبرد و هرقل از درک و دانش محروم است.
هرکه نداند که این لطیف سخن گوی
از چه قبل بسته شد چنین به سلاسل
هوش مصنوعی: هرکسی که نميداند این کلام زیبا و دلنشین از کجا و به چه دلیلی به این شکل بیان شده، نمیتواند درک کند که چه زنجیرهایی این سخن را به خود بسته است.
بند بدید است بسته چون نه بدید است
بند همی بیند از عروق و مفاصل
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حالتی از انسان میپردازد که در آن، احساس میشود که در بند و زنجیرهایی قرار دارد، به طوری که نمیتواند به درستی خود را مشاهده کند. او نمیتواند وضعیت خود را بهوضوح از عروق و مفاصلش ببیند؛ به عبارت دیگر، شرایط روحی و جسمیاش به گونهای است که او از آزادی و رهایی محروم است و این احساس در درونش شکل گرفته است.
غافل ساهی است از شناختن خویش
تا بتوانی مجوی صحبت غافل
هوش مصنوعی: انسانی که خود را نمیشناسد، در حقیقت از حقیقت وجودیاش غافل است و بهتر است از گفتگو با افرادی که خودشان نیز در این غفلتند پرهیز کند.
از پس دانش قدم نهاد نیارد
باز شود پیش یک درم به دو منزل
هوش مصنوعی: بعد از کسب علم و دانش، هیچگاه نمیتوان به عقب برگشت و هرگز نمیتوان با یک درم، به دو منزل رسید.
ای زپس مال در بمانده شب و روز
نیستی الا که سایهای متمول
هوش مصنوعی: ای کسی که از مال دنیا چیزی برایت نمانده، جز اینکه سایهای از ثروتی را با خود داری.
دل بنهادی به ذل از قبل مال
علت ذل تو گشت در بر تو دل
هوش مصنوعی: دل را به خاطر مال به ذلت انداختی و همین باعث شد که دل تو در کنار تو ذلیل شود.
مال چنه است و زمانه دام جهان است
ای همه سال به دام پر چنه مایل
هوش مصنوعی: دارایی و财富 مانند یک دام هستند و زمان نیز مانند تلهای در زندگی ماست. ای کسی که همیشه به سمت این تلهها تمایل داری، مراقب باش!
مرغ که در دام پر چنه طمع افگند
بخت بد آنگاه خاردش رگ بسمل
هوش مصنوعی: پرندهای که در دام طمع گرفتار شده، زمانی که بدشانس باشد، رگش به سبب زخم جراحتی میخورد.
حرص بینداز و آبروی نگهدار
ستر قناعت به روی خویش فروهل
هوش مصنوعی: به جای ولع و طمع، حفظ آبرو و قناعت را برای خود مهم تر بدان.
فتنه مشو خیره بر حمایل زرین
علم نکوتر، زعلم ساز حمایل
هوش مصنوعی: از جذابیتهای ظاهری و زرق و برق علم فریب نخور، بلکه تلاش کن که خودت به علم و دانش دست پیدا کنی و آن را به دوش بگذاری.
فتنهٔ این روزگار پر غش و غلی
زانکه نگشته است جانت بی غش و بی غل
هوش مصنوعی: آشفتگی و پیچیدگیهای این زمان بهقدری زیاد است که تا وقتی که روح تو از هرگونه نیرنگ و فریب پاک نشده، نمیتوانی به درستی با آن مواجه شوی.
سائل دانا نماند هیچ کس امروز
سائل شاهند خلق و سائل عامل
هوش مصنوعی: هیچ کس امروز به دانایی و آگاهی باقی نمانده است؛ زیرا همه مردم نیازمند و در خواستدارند، حتی کسانی که خود کار میکنند.
گر تو به سوی سؤال علم شتابی
پیش تو عامل ذلیل گردد و سائل
هوش مصنوعی: اگر به دنبال علم و دانش بروی، ندانستهها و سوالاتِ تو به ایجاد کنندهای حقیر و بیاراده تبدیل خواهد شد.
در ره دین پوی بر ستور شریعت
وز علما دان در این طریق منازل
هوش مصنوعی: در مسیر دین باید با تلاش و کوشش پیش بروی و در آموختن از علمای این راه، دانستههای خود را افزایش دهی و مراحل مختلف این سفر را شناسایی کنی.
گر تو ببری به جهد بادیهٔ جهل
آب تو را بس جواب و، زاد مسائل
هوش مصنوعی: اگر تو تلاش کنی تا از راهی ناشناخته و پر از چالشهای فکری عبور کنی، آنگاه میتوانی به پاسخهای لازم و مطالب مفید دست یابی.
بر ره غولان نشستهاند حذر کن
باز نهاده دهانها چو حواصل
هوش مصنوعی: در مسیر تبهکاران و خطرناکها احتیاط کن، زیرا آنها همچون پرندههای درنده دهان خود را باز کردهاند.
دشمن عدلند و ضد حکمت اگر چند
یکسره امروز حاکمند و معدل
هوش مصنوعی: دشمنان عدالت و مخالفان حکمت هرچند اکنون به طور کامل در حال حاکمیت و فرمانروایی هستند.
هر یکی از بهر صید این ضعفا را
تیز چو نشپیل کردهاند انامل
هوش مصنوعی: هرکدام از این شکارچیان به دنبال شکار ضعفای خود هستند و مانند تیری تند و برنده آمادهاند.
بنگرشان تا به چشم سرت ببینی
جایگه حق گرفته هیکل باطل
هوش مصنوعی: به آنها نگاه کن تا با چشمان خود ببینی که چگونه جای حق در دل باطل قرار گرفته است.
خامش و آهستگان به روز ولیکن
در می و مجلس به شب به سان جلاجل
هوش مصنوعی: در روزها ساکت و آرامند، اما در شب هنگام در جمع و میگساری، مثل جلاجل (یه نوع میوه) پربار و پرهیاهو میشوند.
هر که ثوابش شراب و ساقی حور است
تکیه زده با موافقان متقابل
هوش مصنوعی: هر کسی که پاداشش خوشی و لذتهای بهشتی است، با کسانی که همفکر و همنظر او هستند، در کنار هم نشستهاند.
و امروز اینجا همی نیاید هرگز
عاجل نقدش دهد به نسیهٔ آجل
هوش مصنوعی: امروز کسی نمیتواند به سرعت و بیدرنگ بدهیهایش را پرداخت کند، چرا که مدیون شدن در آینده مشمول زمان میشود.
هیچ نبیند که رنج بیند یک روز
ظالم در روزگار خویش و نه قاتل
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند رنجی را که یک ظالم یا قاتل در زندگی خود متحمل میشود، نبیند.
بلکه ستمکش به رنج و در بمیرد
باز ستمگار دیر ماند و مقبل
هوش مصنوعی: ستمکش میکوشد تا بر علیه ستمگر مقاومت کند و در این مسیر ممکن است دچار رنج و درد شود، اما در نهایت ستمگر همچنان پابرجا و در قدرت باقی میماند.
این همه مکر است از خدای تعالی
منشین ایمن ز مکرش ای متغافل
هوش مصنوعی: همه این فریبها و مکرها از سوی خداوند است، پس ای غافل، نباید از این مکر او در امان باشی.
راحت و رنج از بهشت خلد و ز دوزخ
چاشنییدان در این سرای به عاجل
هوش مصنوعی: آسایش و سختی هر دو از بهشت و جهنم میآیند، بدانید که در این دنیا هر دو در دسترس هستند.
بحر عظیم از قیاس عالم عالی است
کشتی او چیست؟ این قباب اسافل
هوش مصنوعی: در اینجا به عظمت و وسعت عالم بالا اشاره شده است و با مقایسه آن با دریای بزرگی، پرسشی مطرح میشود که در این دریای وسیع، جایگاه و اندازهی بدن کوچک انسان چگونه است. به نوعی، به محدودیت و کوچکی انسان در مقایسه با عالم بیپایان اشاره دارد.
باز جهان بحر دیگر است و بدو در
شخص تو کشتی است و عمر باد مقابل
هوش مصنوعی: جهان مانند دریایی گسترده است و در این دریا، وجود تو بهمانند کشتیای است که عمرش بهمثابه بادی است که بر روی آب حرکت میکند.
باد مقابل چو راند کشتی را راست
هم برساندش، اگر چه دیر، به ساحل
هوش مصنوعی: باد در صورت داشتن قدرت و استقامت میتواند کشتی را به سمت ساحل هدایت کند، حتی اگر این کار با تاخیر انجام گیرد.
ساحل تو محشر است نیک بیندیش
تا به چه بار است کشتیت متحمل
هوش مصنوعی: ساحل تو بهشت و جایی پر از زیبایی است، بنابراین خوب فکر کن که چه چیزی را به دوش داری و چه بار سنگینی را تحمل میکنی.
بارش افعال توست، وان همه فردا
شهره بباشد سوی شعوب و قبایل
هوش مصنوعی: عمل کردهای تو موجب خواهد شد که فردا نامت میان مردم و ملتها مشهور گردد.
بنگر تا عقل کان رسول خدای است
برتو چه خواند که کردهای ز رذایل
هوش مصنوعی: نگاه کن که عقل، پیامبر خداوند بر تو چه گفت و تو چه کارهایی از ناپاکیها انجام دادهای.
بنگر، پیوستی آنچه گفت بپیوند؟
بنگر، بگسستی آنچه گفت که بگسل؟
هوش مصنوعی: به دقت نگاه کن، آیا آنچه را که گفتهاند به هم مرتبط است؟ و آیا میتوانی آن چیزی را که گفتهاند از هم جدا کنی؟
اینجا بنگر حساب خویش هم امروز
کاینجا حاضر شدند مرسل و مرسل
هوش مصنوعی: به امروز نگاهی بینداز و در مورد اعمال خود فکر کن، چرا که در این لحظه فرستادگان الهی نیز حضور دارند.
تا به تغافل ز کار خویش نیفتی
فردا ناگه به رنج نامتبدل
هوش مصنوعی: اگر امروز به کارهای خودت توجه نکنی و بیتوجهی کنی، فردا ناگهان با مشکلات و سختیهایی مواجه خواهی شد که به سختی میتوانی تغییرشان دهی.
حاشیه ها
1387/04/17 01:07
رسته
بیت اول را ببینید:
"گنبد پیروزهگون پر ز مشاعل
چند بگشته است گرد این کرهی گل "
کره ی گل یعنی کره ی زمین . این نشانه ی آن است که بزرگان ادب ایران زمین و همچنین حکیمان و دانشمندان ابران زمین پیوسته به کروی بودن زمین و حتی در مواردی به گردش کره ی زمین باورد داشته اند .