گنجور

شمارهٔ ۳۳۳

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن زلف پریشان نرود
از دماغ من سودا زده عکس رخ تو
به جفای فلک و غصهٔ دوران نرود
آن‌چنان مهر تو اندر دل و جان ره دارد
که گرم جان برود مهر تو از جان نرود
بار هجر تو به گریه نرود از دل من
زانکه او کوه گران است و به توفان نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیمان
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هر که خواهد که چو ناصر نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن زلف پریشان نرود
هوش مصنوعی: هرگز تصویر تو از خاطره و قلب من محو نخواهد شد و همیشه آن موهای آشفته‌ات در یاد من باقی خواهد ماند.
از دماغ من سودا زده عکس رخ تو
به جفای فلک و غصهٔ دوران نرود
هوش مصنوعی: هرگز تصویر روی تو از ذهن من نمی‌رود، حتی اگر زمان و سرنوشت بر من ستم کنند و غم روزگار مرا آزرده خاطر کنند.
آن‌چنان مهر تو اندر دل و جان ره دارد
که گرم جان برود مهر تو از جان نرود
هوش مصنوعی: عشق تو به اندازه‌ای در دل و جانم جا دارد که حتی اگر جانم هم از بدن خارج شود، عشق تو هرگز از وجودم نمی‌رود.
بار هجر تو به گریه نرود از دل من
زانکه او کوه گران است و به توفان نرود
هوش مصنوعی: بار غم دوری تو از دل من بیرون نمی‌رود، زیرا این درد و اندوه مانند کوه سنگینی است که نمی‌تواند در توفان جا به جا شود.
در ازل بست دلم با سر زلفت پیمان
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
هوش مصنوعی: در آغاز، دل من با موهای تو عهدی بست که تا ابد این عهد شکسته نشود و از روح این پیمان دور نشوم.
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هوش مصنوعی: اگر دل من به دنبال زیبایی‌ها برود، نباید از آن ناراحت باشم. درد و رنجی که دارم، باعث می‌شود نتوانم به دنبال درمان بروم.
هر که خواهد که چو ناصر نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود
هوش مصنوعی: هر کس می‌خواهد مانند ناصر که سرگردان نشود، باید دلش را به زیبارویان ندهد و به دنبال آن‌ها نرود.