گنجور

شمارهٔ ۲۴۹

به دستم گر چو تو گلدسته باشد
دلم از خار غم کی خسته باشد
ز مستی دسته شد در باغ نرگس
چنان مستی به هر جا دسته باشد
دهان پسته خندان است و شیرین
که شوری از لبت در پسته باشد
تشبّه با دهانت کرد، لیکن
دهانت صد رهش بشکسته باشد
خطت پیرامن لب آن‌چنان است
که بر شکر نباتی رُسته باشد
اگر چه همدم گل باد صبح است
ولی هر دم ز صحبت خسته باشد
اگر چه ناصر از چشم تو افتاد
دلش با ابرویت پیوسته باشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به دستم گر چو تو گلدسته باشد
دلم از خار غم کی خسته باشد
هوش مصنوعی: اگر در دستان من مانند تو چیزی زیبا و ارزشمند باشد، دیگر دلم از درد و غم خسته نخواهد شد.
ز مستی دسته شد در باغ نرگس
چنان مستی به هر جا دسته باشد
هوش مصنوعی: در باغ نرگس، گروهی با حالتی سرخوش و پر از شوق، به دور هم جمع شده‌اند. این حال و هوا آن‌قدر شیرین و شگفت‌انگیز است که گویا شادی و سرمستی در هر نقطه‌ای که تجمع باشد، حس می‌شود.
دهان پسته خندان است و شیرین
که شوری از لبت در پسته باشد
هوش مصنوعی: پسته شیرینی و تازگی دارد و زیبایی آن به خاطر طعم و شور لب‌های توست.
تشبّه با دهانت کرد، لیکن
دهانت صد رهش بشکسته باشد
هوش مصنوعی: با اینکه ظاهرت به او شبیه است، اما دهان تو صد بار او را شکسته و ناپسند گفته است.
خطت پیرامن لب آن‌چنان است
که بر شکر نباتی رُسته باشد
هوش مصنوعی: لب‌های تو به قدری زیبا و دلربا هستند که گویی دور آن‌ها شکر به شکل نباتی رشد کرده است.
اگر چه همدم گل باد صبح است
ولی هر دم ز صحبت خسته باشد
هوش مصنوعی: با اینکه گل در صبح همدم نسیم است، اما هر لحظه از صحبت و همراهی با آن خسته می‌شود.
اگر چه ناصر از چشم تو افتاد
دلش با ابرویت پیوسته باشد
هوش مصنوعی: هرچند ناصر دیگر به تو توجهی ندارد، اما دلش هنوز به زیبایی و جذابیت تو وابسته است.