گنجور

شمارهٔ ۱۳۹

عاشق سرگشته را پروای ننگ و نام نیست
دستگیر عاشقان خسته‌دل جز جام نیست
نیست ره در بزم رندان زاهدان خشک را
مجلسی کان جای خاصان است بار عام نیست
مست درد عشق را با دنیای و عُقبی چه کار
لاابالی را سر کفر و غم اسلام نیست
خامی جام می از خامان افسرده دل است
در میان عاشقان پخته جای خام نیست
شاد باد آن کس که بر کفت جام می‌دارد مدام
نیک بخت است آنکه او بی شادی مادام نیست
هر که بهر دانهٔ خال تو در دام اوفتاد
بیش امید خلاصش تا ابد از دام نیست
وقت را دریاب کین لطف جوانی و جمال
خرم ایامی‌ست لیکن تکیه بر ایام نیست
دی مداوای دل خود باز جستم از طبیب
گفت ما را چارهٔ این درد بی آرام نیست
هر کسی گویند ناصر حال خود با دوست گو
حالتی دارم من اندر دل که آن را نام نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق سرگشته را پروای ننگ و نام نیست
دستگیر عاشقان خسته‌دل جز جام نیست
هوش مصنوعی: عاشق‌های سرگشته‌ای که دلشان در آتش شوق می‌سوزد، به اعتباری که جامعه برایشان قائل است اهمیت نمی‌دهند. تنها چیزی که می‌تواند به آن‌ها کمک کند و آرامششان را برگرداند، همان جامی است که می‌نوشند.
نیست ره در بزم رندان زاهدان خشک را
مجلسی کان جای خاصان است بار عام نیست
هوش مصنوعی: در جمع‌های خوش‌گذرانی و شراب‌خواری، جایی برای زاهدان خشک و متعصب وجود ندارد. این مجالس مختص افرادی خاص است و همه نمی‌توانند در آن شرکت کنند.
مست درد عشق را با دنیای و عُقبی چه کار
لاابالی را سر کفر و غم اسلام نیست
هوش مصنوعی: عاشق مست چه کار به دنیا و آخرت دارد، او بی‌خیال از کفر و غم اسلام به سر می‌برد.
خامی جام می از خامان افسرده دل است
در میان عاشقان پخته جای خام نیست
هوش مصنوعی: شراب خامی که در جام است، نشاندهنده دل‌های افسرده و ناتوان است و در جمع عاشقان واقعی، جایی برای ناپختگی وجود ندارد.
شاد باد آن کس که بر کفت جام می‌دارد مدام
نیک بخت است آنکه او بی شادی مادام نیست
هوش مصنوعی: شادی آن کسی را تبریک می‌گوید که همیشه با جام می در دست است و کسی که بدون شادی همیشگی زندگی کند، خوشبخت نیست.
هر که بهر دانهٔ خال تو در دام اوفتاد
بیش امید خلاصش تا ابد از دام نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر عشق و زیبایی تو به دام افتاده، هیچ‌گاه امیدی برای رهایی از آن دام ندارد.
وقت را دریاب کین لطف جوانی و جمال
خرم ایامی‌ست لیکن تکیه بر ایام نیست
هوش مصنوعی: زمان را غنیمت بشمار، چرا که زیبایی جوانی و خوشی روزها، لطفی است که به تو هدیه شده است؛ اما نباید به روزها و لحظات تکیه کنی.
دی مداوای دل خود باز جستم از طبیب
گفت ما را چارهٔ این درد بی آرام نیست
هوش مصنوعی: دیروز دوباره دنبال درمانی برای دل خود بودم، اما پزشک گفت که برای این درد بی‌قرار ما هیچ چاره‌ای وجود ندارد.
هر کسی گویند ناصر حال خود با دوست گو
حالتی دارم من اندر دل که آن را نام نیست
هوش مصنوعی: هر کسی می‌گوید که ناصر، حال خود را برای دوستانش بیان کند، اما من حالتی دارم در دل که نامی برای آن نمی‌توانم پیدا کنم.