شمارهٔ ۵۵ - شسته گر
با نگار شسته گر گفتم تویی دریای مشک
گفت رو رو پیش من قدری ندارد دست خشک
شمارهٔ ۵۴ - شسته گر: شسته گر امرد که رفتارش بود آب روانشمارهٔ ۵۶ - عینک ساز: شوخ عینک ساز مهمان من افگار شد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با نگار شسته گر گفتم تویی دریای مشک
گفت رو رو پیش من قدری ندارد دست خشک
هوش مصنوعی: وقتی به معشوق زیبایم گفتم تو همان دریای عطر هستی، او پاسخ داد که من نمیتوانم در برابر تو کاری انجام دهم، چون دست خالی و بیدست و پا هستم.