شمارهٔ ۱۴۱ - شمشیرگر
آن بت شمشیرگر ما را به خود همدم نکرد
ریخت خون عشقبازان را و ابرو خم نکرد
شمارهٔ ۱۴۰ - سوداگر: دید حیران شوخ سوداگر من درویش راشمارهٔ ۱۴۲ - شمشیرگر: دلبر شمشیرگر با من شبی شد میهمان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن بت شمشیرگر ما را به خود همدم نکرد
ریخت خون عشقبازان را و ابرو خم نکرد
هوش مصنوعی: آن معشوق با شمشیرش دل ما را به همراهی دعوت نکرد و در عوض، خون عاشقان را بر زمین ریخت، بدون اینکه حتی ابرویش را به نشانه تأثر خم کند.