شمارهٔ ۱۰ - مثنوی از برای گرمای تابستان گفته
دم صبح کز تابش آفتاب
جهان گشت همچون تنور کباب
هوا سوخت از گرمی مرز و بوم
نسیم صبا گشت باد سموم
شد از مرکز خاک آتش بلند
پرید از زمین سایه همچون سپند
چنان طبع کافور گردید گرم
که شد پشت آئینه چون موم نرم
شد امروز پروانه مرغ تذرو
گریزان شد از سایه خویش سرو
زمین را فتاد آتش اندر نهاد
سوی آسمان رفت چون گرد باد
به جان گلخنی آتش افروختی
ز گلخن برون آمدی سوختی
فتاد آشپز را دکان از رواج
ندارد به آتش طعام احتیاج
شد از باغ مرغ چمن عذرخواه
برد چون سمندر به آتش پناه
ز گرمی به بتخانه آمد شکست
ز آتش گریزان شد آتش پرست
کمان شد ز تاب هوا گوشه گیر
به بحر کمان غوطه زد چوب تیر
به هر خانه ای شمع افروخته
ز پروانه شد بیشتر سوخته
شد آب از حرارت ورق های گل
به جوها روان شد عرقهای گل
پریدی اگر مرغ بر آفتاب
چو پروانه گشتی هماندم کباب
بدنها شد از تاب گرما تنگ
چو بیمار جویای خوی خنک
مزاج همه شد ز گرمی به جوش
نشست خجل گرم دارو فروش
به خوناب شد شسته روی شفق
ز تاب هوا کرد آتش عرق
همه خلق در آرزوی پناه
گریزان به درگاه ظل اله
چو ظل اله شاه سبحانقلی
شه آئینه دهر ازو منجلی
من امروز از تابش آفتاب
دویدم سوی شاه عالیجناب
بلند است همچون فلک پایه اش
پناه غریبان بود سایه اش
نهال حیات شد کامران
بود ایمن از گرم و سرد جهان
خزان از گلستان او دور باد
حسودش همه عمر رنجور باد
به عهدش جوان گشت دوران پیر
در ایام او فتنه شد گوشه گیر
عزیز است در دیده روزگار
ز شاهان پیشین بود یادگار
ز حکمش به صحرا شبان ارجمند
زند گرگ را پیش پا گوسفند
ز پابوس او گرم سودای بخت
بخارا شد از مقدمش پایتخت
نویسند اگر نام او بر کمان
کشد در بغل تیر کج را نشان
بیا ساقی آن باده دلربا
که موجش بود قبله گاه دعا
به من ده که او را به ساغر کنم
دعای شه هفت کشور کنم
الهی زمین تا بود برقرار
بود قصر اقبال شه پایدار
شمارهٔ ۹ - مثنوی از برای سرمای زمستان گفته: شبی لشکر دی برآورد گردشمارهٔ ۱۱ - در بیان کفش و مسحی ملا به لایی صابون غوطه خوردن و به خلیفه عرض کردن: ای فلک قدر روز و شب باشند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دم صبح کز تابش آفتاب
جهان گشت همچون تنور کباب
هوش مصنوعی: در اوایل صبح، وقتی که نور آفتاب میتابد، دنیا به گونهای به نظر میرسد که مانند تنوری در حال کباب کردن است.
هوا سوخت از گرمی مرز و بوم
نسیم صبا گشت باد سموم
هوش مصنوعی: هوا به دلیل گرما و شدت آفتاب در سرزمین خودش به شدت گرم شده است و نسیم صبحگاهی تبدیل به بادی داغ و سوزان شده است.
شد از مرکز خاک آتش بلند
پرید از زمین سایه همچون سپند
هوش مصنوعی: آتش از دل خاک به آسمان بلند شد و سایهای مانند سپند (نوعی گیاه) از زمین برخاست.
چنان طبع کافور گردید گرم
که شد پشت آئینه چون موم نرم
هوش مصنوعی: طبیعت کافور به قدری گرم شده که پشت آینه مانند موم نرم و انعطافپذیر شده است.
شد امروز پروانه مرغ تذرو
گریزان شد از سایه خویش سرو
هوش مصنوعی: امروز پروانه مانند مرغ تذرو از سایه خود فرار کرد.
زمین را فتاد آتش اندر نهاد
سوی آسمان رفت چون گرد باد
هوش مصنوعی: زمین در آتش افتاده و آتش آن به سوی آسمان میرود، همچون گردبادی که به هوا بالا میرود.
به جان گلخنی آتش افروختی
ز گلخن برون آمدی سوختی
هوش مصنوعی: تو با آتش افروختن در دل خاک، جان خود را به خطر انداختی و از آنجا خارج شدی، اما در نهایت به آتش دچار شدی و سوختی.
فتاد آشپز را دکان از رواج
ندارد به آتش طعام احتیاج
هوش مصنوعی: آشپز که شغلش پخت و پز است، از کار افتاده و دکانش رونق ندارد. در این شرایط، او به آتش برای پختن غذا نیازمند است، اما نمیتواند از آن بهرهبرداری کند.
شد از باغ مرغ چمن عذرخواه
برد چون سمندر به آتش پناه
هوش مصنوعی: مرغ چمن از باغ به خاطر شرایط ناگوار عذرخواهی کرد و به مانند سمندر که در برابر آتش پناه میگیرد، به دنبال راهی برای نجات بود.
ز گرمی به بتخانه آمد شکست
ز آتش گریزان شد آتش پرست
هوش مصنوعی: از شدت گرما، به معبد بتها وارد شد و از آتش که در آن بود فرار کرد، کسی که آتشپرست بود.
کمان شد ز تاب هوا گوشه گیر
به بحر کمان غوطه زد چوب تیر
هوش مصنوعی: هوا به خاطر تابش تابیده و گرم شده، به آرامش رسیده و در این حال، چوب تیر مانند یک کمان به سمت دریا فرو میرود و در آن غوطهور میشود.
به هر خانه ای شمع افروخته
ز پروانه شد بیشتر سوخته
هوش مصنوعی: در هر خانهای که شمعی روشن شده، پروانهای بیشتر از آن سوخته است.
شد آب از حرارت ورق های گل
به جوها روان شد عرقهای گل
هوش مصنوعی: به خاطر گرمای ورقهای گل، آب آنها به جویها جاری شد و عرقهای گل بیرون آمد.
پریدی اگر مرغ بر آفتاب
چو پروانه گشتی هماندم کباب
هوش مصنوعی: اگر تو مانند یک پرنده به سمت خورشید پرواز کنی، در همان لحظه مانند یک پروانه خواهی سوخت و به خاکستر بدل خواهی شد.
بدنها شد از تاب گرما تنگ
چو بیمار جویای خوی خنک
هوش مصنوعی: بدنها از شدت گرما تنگ و ناراحت شدهاند، مانند بیماری که در جستجوی آرامش و خنکی است.
مزاج همه شد ز گرمی به جوش
نشست خجل گرم دارو فروش
هوش مصنوعی: وضعیت همه به خاطر گرمی دچار اضطراب و تپش شده و دارو فروش هم بیشرم و حیا در حال فعالیت است.
به خوناب شد شسته روی شفق
ز تاب هوا کرد آتش عرق
هوش مصنوعی: به خاطر تابش خورشید و گرمای هوا، رنگ آسمان به قرمزی و شفق درآمده و مانند خونابهای شسته شده است. این گرما باعث شده است که عرق بر روی بدن بجوشد و آتشین به نظر بیاید.
همه خلق در آرزوی پناه
گریزان به درگاه ظل اله
هوش مصنوعی: تمام مردم در آرزوی یافتن پناه و حمایت به درگاه خداوند روی آوردهاند.
چو ظل اله شاه سبحانقلی
شه آئینه دهر ازو منجلی
هوش مصنوعی: سلطنت او مانند سایهی الهی، نشان از عظمت و بزرگیاش دارد و در واقع او، نور و روشنی زمانه است.
من امروز از تابش آفتاب
دویدم سوی شاه عالیجناب
هوش مصنوعی: امروز به خاطر نور خورشید به سمت شاه بزرگ و با مقام رفتم.
بلند است همچون فلک پایه اش
پناه غریبان بود سایه اش
هوش مصنوعی: این بیت به وصف یک شخص یا مکان اشاره دارد که به اندازه آسمان بلند است و به عنوان پناهگاهی برای کسانی که در سختی و تنهایی هستند، عمل میکند. این فرد یا مکان به سادگی و بزرگی خود، تهدیدات و مشکلات را از دیگران دور میسازد.
نهال حیات شد کامران
بود ایمن از گرم و سرد جهان
هوش مصنوعی: جوانهای از زندگی شکوفا شد و در امان است از ناملایمات و خطرات این دنیا.
خزان از گلستان او دور باد
حسودش همه عمر رنجور باد
هوش مصنوعی: خزان و سردی از باغ او دور باشد و حسودش در تمام عمر دچار درد و رنج باشد.
به عهدش جوان گشت دوران پیر
در ایام او فتنه شد گوشه گیر
هوش مصنوعی: در زمان جوانی او، دوران به پیری رسید و در آن زمان، مشکلات و فتنهها باعث شد که او دور از دیگران زندگی کند.
عزیز است در دیده روزگار
ز شاهان پیشین بود یادگار
هوش مصنوعی: در نظر روزگار، یادگار شاهان گذشته بسیار ارزشمند و محترم است.
ز حکمش به صحرا شبان ارجمند
زند گرگ را پیش پا گوسفند
هوش مصنوعی: با فرمان او، چوپان بزرگوار در صحرا، گرگ را در مقابل گوسفند قرار میدهد.
ز پابوس او گرم سودای بخت
بخارا شد از مقدمش پایتخت
هوش مصنوعی: از حضور او، حالتی از شوق و آرزو در دل بخارا پدید آمد و به واسطهی ورودش، این شهر به مرکز توجه و زیبایی تبدیل شد.
نویسند اگر نام او بر کمان
کشد در بغل تیر کج را نشان
هوش مصنوعی: اگر نویسنده نام او را بر کمان بنویسد، تیر کج نیز هدفش را خواهد یافت.
بیا ساقی آن باده دلربا
که موجش بود قبله گاه دعا
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن شراب دلنشین را بیاور که امواجش به سان قبلهای برای دعا میماند.
به من ده که او را به ساغر کنم
دعای شه هفت کشور کنم
هوش مصنوعی: به من عطا کن تا او را در جام شراب بریزم و دعای پادشاه هفت سرزمین را برای او بخوانم.
الهی زمین تا بود برقرار
بود قصر اقبال شه پایدار
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، تا زمانی که زمین برقرار است، قصر خوشبختی و شکوه پادشاه نیز پا برجا و پایدار خواهد بود.