گنجور

شمارهٔ ۱ - مثنویات به طرز مناجات

خداوندا بکن روشن دلم را
برآر از تیره گی آب و گلم را
پر است از گرد کلفت سینه من
به زنگار آشنا آئینه من
گناهی کرده ام اندیشه ناکم
کمر بستست سودا بر هلاکم
شبی گشتم به ساقی همپیاله
تلف شد طاعت هفتاد ساله
خموشم غنچه وار از شرمساری
سرم در جیب گردیده حصاری
خداوندا خطایی سر زد از من
ز نادانی زدم آتش به خرمن
ضمیرم از گنهکاری هراسان
قدم گردیده خم از بار عصیان
سری در جیب دارم از خجالت
ز چشم رفته بیرون خواب راحت
تصورها مرا کردت نسناس
نهاده بر در دل قفل وسواس
از این اندیشه یارب بی قرارم
مگردان ای کریما شرمسارم
چو آتش می زند شهوت زبانه
گرفته نفس شیطان در میانه
ندارم چاره ای غیر از تو یارب
نه در روز است آرامم نه در شب
فدای آستانت کرده ام سر
نرفته هیچ کس محروم از این در
گنه کارم تو غفارالذنوبی
همه عیبم تو ستارالعیوبی
نیم نومید از لطفت رحیمی
نهادم رو به درگاهت کریمی
تو را پهن است دایم خون احسان
گدایان راست امید از کریمان
اگر با من نمی سازی عنایت
ز دستم می رود دامان عصمت
تو را دریای رحمت می زند موج
گنه کاران ز هر سو فوج در فوج
دلم در لرزه همچون شعله بر تن
ترحم گر نسازی وای بر من
زبانم را ز ناشکری نگه دار
دهانم را به بد گفتن مکن یار
چراغ انجمن کن نامه ام را
مده کوته زبانی خامه ام را
گلستانی ده از گلهای بی خار
ز محنت های دورانم نگه دار
ندارم جز تو در عالم پناهی
به غیر از آستانت تکیه گاهی
مرا دایم به عصیانست کوشش
ز من جرم پیاپی از تو بخشش
گناهم بارها بخشیده یی تو
به دامان کرم پوشیده یی تو
زبانم روز و شب در توبه کردن
ولی در دل تمنای شکستن
ز مینا توبه ها کردم شکستم
کشد شرمندگی ساغر ز دستم
بکن از لطف یارب دستگیری
جوانی را رسانیدی به پیری
بده از آب رحمت شست و شویم
مکن روز جزا بی آبرویم
نگه دار از حوادث های ایام
که تا از عفو تو گردم نکونام
اگر لطفت مرا گردد حمایت
نیابد در دل من راه غفلت
به غفلت رفت ایام جوانی
شده پیدا در اعضا ناتوانی
پشیمانم ز کردار بد خویش
هراسانم ز جرم بی حد خویش
برآوردم ز خاطر یاد عصیان
به درگاه تو کردم عهد و پیمان
نگه دار از شبیخون ملامت
سلامت دار تا روز قیامت
مرا روزی که آید سر به دیوار
دلم از غارت شیطان نگه دار
بهار رنگ و بوی من خزان شد
گل امیدواری زعفران شد
به بال سعی روی آورد سستی
پرید از سر هوای تندرستی
نهالم شد درخت سالخورده
ز سر تا پای گردیده فسرده
ز صحبت ها هوس باشد گریزان
گریزان جانب خلوت نشینان
تماشای چمن رفتست از یاد
نظر پوشیده چشم از سرو شمشاد
لبالب کن ز بوی بی وفایی
نمانده با نسیم آشنایی
بیا ساقی که امشب در خمارم
قدح را پر ز می کن خاکسارم
ندارم طاقت اندوه دیگر
بکن لطف و به گردش آر ساغر
بده تا من شوم مست و توانا
جوانی روی آرد چون زلیخا
از آن می تا شوم چون غنچه خاموش
کنم چون غنچه عالم را فراموش
الهی محو کن از دل گناهم
بده در سایه عصمت پناهم
توانایی در اعضایم کرم کن
به سرسبزی عصایم را علم کن
شوم در دیده ها چون سرو ممتاز
به گلزار جهان گردم سرافراز
بده یارب به طاعت استقامت
که سازم عمر باقی صرف طاعت
مکن بیرون ز خاطر سیدا را
به گل باشد سری باد صبا را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خداوندا بکن روشن دلم را
برآر از تیره گی آب و گلم را
هوش مصنوعی: ای خدا، دلم را روشن کن و از تاریکی‌ها و غم‌هایم آزادم ساز.
پر است از گرد کلفت سینه من
به زنگار آشنا آئینه من
هوش مصنوعی: سینه من پر از غم و درد است، مانند آینه‌ای که زنگار روی آن نشسته و به خوبی نمی‌تواند خود را نشان دهد.
گناهی کرده ام اندیشه ناکم
کمر بستست سودا بر هلاکم
هوش مصنوعی: کاری کرده‌ام که فکر کردن به آن باعث شده دلم شکست بخورد و این فکر مرا به سوی نابودی کشانده است.
شبی گشتم به ساقی همپیاله
تلف شد طاعت هفتاد ساله
هوش مصنوعی: یک شب به ساقی و هم‌پیاله خودم رسیدم، و این باعث شد که تمام عبادت و تلاش هفتاد ساله‌ام بی‌فایده و هدر برود.
خموشم غنچه وار از شرمساری
سرم در جیب گردیده حصاری
هوش مصنوعی: من ساکت و شرمنده‌ام، مانند غنچه‌ای که بسته شده و سرم را در آغوش خود پنهان کرده‌ام.
خداوندا خطایی سر زد از من
ز نادانی زدم آتش به خرمن
هوش مصنوعی: پروردگارا، از روی نادانی اشتباهی از من سر زد که به آتش کشیدم حاصل و زندگی‌ام را.
ضمیرم از گنهکاری هراسان
قدم گردیده خم از بار عصیان
هوش مصنوعی: ضمیر من از گناهانم می‌ترسد و به همین دلیل، قدم‌هایم خم شده و زیر بار نافرمانی سنگینی کرده‌ام.
سری در جیب دارم از خجالت
ز چشم رفته بیرون خواب راحت
هوش مصنوعی: از خجالت، سرم را در جیبم پنهان کرده‌ام و نمی‌توانم به راحتی بخوابم.
تصورها مرا کردت نسناس
نهاده بر در دل قفل وسواس
هوش مصنوعی: تصورات و خیالات من تبدیل به مانعی شده که مانند قفلی بر قلبم را بسته است و باعث شده احساس وسواس کنم.
از این اندیشه یارب بی قرارم
مگردان ای کریما شرمسارم
هوش مصنوعی: پروردگارا، مرا از این اندیشه‌ها و حالت بی‌قراری دور نگردان، زیرا به خاطر شرمندگی‌ام، در تنگنا هستم.
چو آتش می زند شهوت زبانه
گرفته نفس شیطان در میانه
هوش مصنوعی: وقتی شهوت به شدت شعله‌ور می‌شود، نفس شیطانی در وسط می‌آید و آتش بر پا می‌کند.
ندارم چاره ای غیر از تو یارب
نه در روز است آرامم نه در شب
هوش مصنوعی: من هیچ راهی جز تو ندارم، ای کاش! نه در روز می‌توانم آرامش داشته باشم و نه در شب.
فدای آستانت کرده ام سر
نرفته هیچ کس محروم از این در
هوش مصنوعی: من جانم را فدای درگاه تو کرده‌ام و هیچ‌کس از این در بی‌نصیب نمانده است.
گنه کارم تو غفارالذنوبی
همه عیبم تو ستارالعیوبی
هوش مصنوعی: من در گناهکار بودن خودم شک ندارم، اما تو ای پروردگار، با رحمت و بخشش خود همواره عیب‌هایم را می‌پوشانی.
نیم نومید از لطفت رحیمی
نهادم رو به درگاهت کریمی
هوش مصنوعی: نیمه ناامید از لطف تو هستم و به درگاه تو که کریم و بخشنده‌ای روی آورده‌ام.
تو را پهن است دایم خون احسان
گدایان راست امید از کریمان
هوش مصنوعی: برای تو همیشه خون مهربانی گدایان گسترده است و امید تو از نیکوکاران پیدا می‌شود.
اگر با من نمی سازی عنایت
ز دستم می رود دامان عصمت
هوش مصنوعی: اگر با من همسان نباشی، توجه و لطف من از دست خواهد رفت و ناپاکی به وجود خواهد آمد.
تو را دریای رحمت می زند موج
گنه کاران ز هر سو فوج در فوج
هوش مصنوعی: رحمت تو مانند دریایی است که به خاطر گناهان بسیاری از انسان‌ها، امواجی از توجه به سوی آن‌ها جاری می‌شود.
دلم در لرزه همچون شعله بر تن
ترحم گر نسازی وای بر من
هوش مصنوعی: دل من همچون شعله در حال لرزیدن است و اگر به من ترحم نکنی، وای بر من.
زبانم را ز ناشکری نگه دار
دهانم را به بد گفتن مکن یار
هوش مصنوعی: از حرف زدن بد و بی‌جا، خودداری کن و زبانم را از ناشکری بازدار. لطفا دهنم را به گفتن حرف‌های ناپسند وادار نکن، ای یار.
چراغ انجمن کن نامه ام را
مده کوته زبانی خامه ام را
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از چراغ روشنی که در جمع وجود دارد، خواسته تا نامه‌اش را به دقت و کامل بخوانند و اشاره کرده که نباید به دلیل حوصله‌ سر رفته یا کم حرفی، نامه‌اش را کوتاه و مختصر در نظر بگیرند.
گلستانی ده از گلهای بی خار
ز محنت های دورانم نگه دار
هوش مصنوعی: ای کاش باغی پر از گل‌های بدون خار به من هدیه کنی تا از دردها و سختی‌های زندگی‌ام محافظت کند.
ندارم جز تو در عالم پناهی
به غیر از آستانت تکیه گاهی
هوش مصنوعی: در تمام دنیا فقط تو را دارم و هیچ پناهی جز درگاه تو پیدا نمی‌کنم که به آن تکیه زنم.
مرا دایم به عصیانست کوشش
ز من جرم پیاپی از تو بخشش
هوش مصنوعی: من همیشه در حال خطا کردن هستم، ولی تو هر بار که مرتکب اشتباه می‌شوم، مرا می‌بخشی.
گناهم بارها بخشیده یی تو
به دامان کرم پوشیده یی تو
هوش مصنوعی: تو بارها گناهانم را بخشیده‌ای و به خاطر رحم و کرم خود، همچنان به من محبت می‌کنی.
زبانم روز و شب در توبه کردن
ولی در دل تمنای شکستن
هوش مصنوعی: زبانم همیشه از توبه صحبت می‌کند و در انتظار عذرخواهی است، اما در دلم آرزو دارم که پیمانم را بشکنم.
ز مینا توبه ها کردم شکستم
کشد شرمندگی ساغر ز دستم
هوش مصنوعی: من از می‌نا نوشیدنی‌ها توبه کردم و شکست بر رنج و شرمندگی است که باعث شده است، جام از دستم بیفتد.
بکن از لطف یارب دستگیری
جوانی را رسانیدی به پیری
هوش مصنوعی: با لطف و مهربانی‌ات، دست یاری به جوانی که به پیری رسیدی، برسان.
بده از آب رحمت شست و شویم
مکن روز جزا بی آبرویم
هوش مصنوعی: به ما از نعمت و رحمت الهی بده تا از گناهان خود پاک شویم؛ زیرا در روز قیامت با بی‌آبرویی مواجه خواهیم شد.
نگه دار از حوادث های ایام
که تا از عفو تو گردم نکونام
هوش مصنوعی: از پیشامدهای زمان بپرهیز، تا زمانی که از لطف و بخشش تو عزیز و محترم بمانم.
اگر لطفت مرا گردد حمایت
نیابد در دل من راه غفلت
هوش مصنوعی: اگر محبت تو شامل حالم شود، هیچ وقت در دلم جایی برای غفلت نخواهد ماند.
به غفلت رفت ایام جوانی
شده پیدا در اعضا ناتوانی
هوش مصنوعی: در بی‌خبری، روزهای جوانی از دست رفت و حالا در بدن نشانه‌های ناتوانی دیده می‌شود.
پشیمانم ز کردار بد خویش
هراسانم ز جرم بی حد خویش
هوش مصنوعی: من از کارهای ناپسند خود پشیمانم و از گناهان بی‌شمارم ترسانده می‌شوم.
برآوردم ز خاطر یاد عصیان
به درگاه تو کردم عهد و پیمان
هوش مصنوعی: من به یاد عصیان خود، عهد و پیمانی در مقابل تو بستم و از دل خود آن را دور کردم.
نگه دار از شبیخون ملامت
سلامت دار تا روز قیامت
هوش مصنوعی: از انتقادها و سرزنش‌ها خودت را محافظت کن و سعی کن تا آخرین روز زندگی‌ات از آن‌ها دور باشی.
مرا روزی که آید سر به دیوار
دلم از غارت شیطان نگه دار
هوش مصنوعی: هر گاه روزی فرا برسد که من به دیوار دلم سر بگذارم و تسلیم شوم، از آسیب‌ها و فریب‌های شیطان من را محافظت کن.
بهار رنگ و بوی من خزان شد
گل امیدواری زعفران شد
هوش مصنوعی: بهار و زیبایی زندگی من به خزان و افسردگی تبدیل شده و امیدواریم که مانند زعفران شکوفا شویم.
به بال سعی روی آورد سستی
پرید از سر هوای تندرستی
هوش مصنوعی: با تلاش و پشتکار، کم‌اهمیت بودن و سستی کنار گذاشته می‌شود و فرد به سمت سلامت و نشاط پیش می‌رود.
نهالم شد درخت سالخورده
ز سر تا پای گردیده فسرده
هوش مصنوعی: درختی که سال‌ها از عمرش گذشته، حالا از سر تا پا پژمرده و بی‌برگ و بار شده است.
ز صحبت ها هوس باشد گریزان
گریزان جانب خلوت نشینان
هوش مصنوعی: از گفت‌وگوها، آدمی به خواسته‌ها و تمایلات خود دور می‌شود و به سمت کسانی که در تنهایی و خلوت زندگی می‌کنند، میل پیدا می‌کند.
تماشای چمن رفتست از یاد
نظر پوشیده چشم از سرو شمشاد
هوش مصنوعی: چمن را فراموش کرده‌ام، دیدن آن دیگر برایم اهمیت ندارد و چشمم دیگر به درختان سروی و شمشاد نمی‌افتد.
لبالب کن ز بوی بی وفایی
نمانده با نسیم آشنایی
هوش مصنوعی: پر از عطر بی‌وفایی شده، دیگر با نسیم آشنا نیستیم.
بیا ساقی که امشب در خمارم
قدح را پر ز می کن خاکسارم
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، چون امشب غمگین و پریشانم، لیوان را پر از شراب کن که من زندگی ساده و خاکی دارم.
ندارم طاقت اندوه دیگر
بکن لطف و به گردش آر ساغر
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم اندوه و غم را تحمل کنم، لطفاً به من کمک کن و یک بار دیگر لیوان شراب را به دوران درآر.
بده تا من شوم مست و توانا
جوانی روی آرد چون زلیخا
هوش مصنوعی: بده تا من مست و توانمند شوم، جوانی که زیبایی را به یاد زلیخا بیاورد.
از آن می تا شوم چون غنچه خاموش
کنم چون غنچه عالم را فراموش
هوش مصنوعی: از آن شراب می‌خواهم که مانند غنچه‌ای ساکت و بی‌صدا شوم و جهان را به کلی فراموش کنم.
الهی محو کن از دل گناهم
بده در سایه عصمت پناهم
هوش مصنوعی: خداوند، گناهانم را از دل من پاک کن و در سایه‌ی پاکی و مصونیت خود، به من پناه بده.
توانایی در اعضایم کرم کن
به سرسبزی عصایم را علم کن
هوش مصنوعی: لطفا به من قدرت و توانایی ببخش تا به شکوفایی و رشد دست یابم.
شوم در دیده ها چون سرو ممتاز
به گلزار جهان گردم سرافراز
هوش مصنوعی: می‌خواهم در نظرها مانند سرو برجسته‌ای باشم و در دنیای هستی با افتخار و شادابی زندگی کنم.
بده یارب به طاعت استقامت
که سازم عمر باقی صرف طاعت
هوش مصنوعی: ای خدا، به من نیروی استقامت در عبادت عطا کن تا عمرم را صرف بندگی خود کنم.
مکن بیرون ز خاطر سیدا را
به گل باشد سری باد صبا را
هوش مصنوعی: نگذار که یاد سید برایت محو شود، زیرا بوی گل در نسیم صبا همراه اوست.