شمارهٔ ۷۲
خط رخسار تو شبها برد از هوش مرا
پر ز مهتاب شود هاله آغوش مرا
به تماشای تو هرگاه که بی خود گردم
نبض جنباند و فریاد کند گوش مرا
پرده چشم حجاب دل روشن نشود
نتوان کرد چو آئینه نمد پوش مرا
کارم از کم سخنی غنچه صفت در گره است
کرده عمریست حصاری لب خاموش مرا
یوسف بخت من از چاه برون خواهد شد
نکند جوش خریدار فراموش مرا
سیدا شکوه اغیار خموشم نکند
نه نشاند سخن سرد کس از جوش مرا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خط رخسار تو شبها برد از هوش مرا
پر ز مهتاب شود هاله آغوش مرا
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی چهرهات در شبها، من از هوش میروم و آشتی در آغوشم مانند نوری که در شب میتابد، پر از درخشش و ماهتاب میشود.
به تماشای تو هرگاه که بی خود گردم
نبض جنباند و فریاد کند گوش مرا
هوش مصنوعی: هر وقت به تماشای تو میروم و با خودم بیخود میشوم، نبض دلام به تپش درمیآید و گوشم صدای فریاد را میشنود.
پرده چشم حجاب دل روشن نشود
نتوان کرد چو آئینه نمد پوش مرا
هوش مصنوعی: پرده چشم، مانع از روشنی دل میشود و نمیتوان آن را کنار زد؛ مثل آئینهای که رویش با نمد پوشانده شده است.
کارم از کم سخنی غنچه صفت در گره است
کرده عمریست حصاری لب خاموش مرا
هوش مصنوعی: من در سکوت و کمگویی مثل یک غنچه به انتظار نشستهام و سالهاست که در دنیای خودم دیواری ساختهام و نمیتوانم صحبت کنم.
یوسف بخت من از چاه برون خواهد شد
نکند جوش خریدار فراموش مرا
هوش مصنوعی: من امیدوارم که روزی یوسف خوشبختیام از چاه بیرون بیاید، تنها نگرانم که خریدار، مرا فراموش نکند.
سیدا شکوه اغیار خموشم نکند
نه نشاند سخن سرد کس از جوش مرا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از احساسات درونی خود سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که مقام و عظمت دیگران (غیر از خود) نمیتواند او را ساکت و بیصدا کند. او بیان میکند که هیچکس نمیتواند احساسات و شور او را کاهش دهد یا از بیان آن بکاهد. در واقع، او بر عزم و ارادهاش برای ابراز احساسات خود تاکید میکند.

سیدای نسفی