گنجور

شمارهٔ ۱۹

مده چون بوالهوس در سینه جا عشق مجازی را
مکن با معصیت آلوده دامان نمازی را
به جای سبزه از خاک چمن بادام سر بر زد
به نرگس چشم شوخ او نمود این سحر سازی را
ز برق صبح صادق شمع خاکسترنشین گردد
به پیش پای خاری ها بود گردن فرازی را
کشد هر صبح در آغوش جان خورشید شبنم را
به خوبان می نماید شیوه عاشق نوازی را
فدای تیغ قاتل کرد حاتم جان شیرین را
شمارند از کرم اهل سخا دشمن نوازی را
میی امروز چون منصور بالا دست می خواهم
که گر افتم ز پا سازد سر من دار بازی را
به خون بوالهوس چندان که می خواهی توجه کن
که در روز جزا شاهد بود شمشیر غازی را
زر قلب است در دست سیه چشمان دل از صافی
نمی گیرند این سوداگران سیم گدازی را
ز دست انداز چشمش سیدا شد شهرها ویران
ز ترکان می‌توان آموخت رسم ترکتازی را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مده چون بوالهوس در سینه جا عشق مجازی را
مکن با معصیت آلوده دامان نمازی را
هوش مصنوعی: دل خود را به عشق‌های بی‌پایه و بی‌هدف نسپار و در دام گناهان نیفت. سعی کن پاکی و صداقت را در زندگی‌ات حفظ کنی و از راه درست دور نشوی.
به جای سبزه از خاک چمن بادام سر بر زد
به نرگس چشم شوخ او نمود این سحر سازی را
هوش مصنوعی: چمن بادام به جای سبزه شروع به جوانه زدن کرد و نرگس با چشمان بازیگوشش، این جادو را به نمایش گذاشت.
ز برق صبح صادق شمع خاکسترنشین گردد
به پیش پای خاری ها بود گردن فرازی را
هوش مصنوعی: پس از نور صبحگاه، شمعی که در خاک نشسته است، خاموش می‌شود و این نشان‌دهنده ضعف و فروتنی می‌باشد، در حالی که همچنان، خارهای زحمتکش و سرسختی وجود دارند که ایستادگی می‌کنند.
کشد هر صبح در آغوش جان خورشید شبنم را
به خوبان می نماید شیوه عاشق نوازی را
هوش مصنوعی: هر صبح خورشید شبنم را در آغوش می‌کشد و به عاشقان نشان می‌دهد که چطور باید محبت ورزید.
فدای تیغ قاتل کرد حاتم جان شیرین را
شمارند از کرم اهل سخا دشمن نوازی را
هوش مصنوعی: حاتم با کمال بخشش و سخاوتش، جان شیرینش را فدای تیغ قاتل کرده است. دیگران او را به خاطر کرم و نیکی‌اش می‌شمارند، اما او خطر دشمنی را به جان خریده است.
میی امروز چون منصور بالا دست می خواهم
که گر افتم ز پا سازد سر من دار بازی را
هوش مصنوعی: امروز می‌خواهم می‌نوشم و احساس می‌کنم که مانند منصور به اوج می‌رسم. اگر هم به زمین بیفتم، این می‌خواهد که مرا شاداب نگه دارد و تحمل دوران سخت را برایم آسان‌تر کند.
به خون بوالهوس چندان که می خواهی توجه کن
که در روز جزا شاهد بود شمشیر غازی را
هوش مصنوعی: به هر اندازه که می‌خواهی به جنایت و هوسرانی توجه کن، زیرا در روز قیامت، شاهد ستم و خونریزی کسانی خواهی بود که مانند غازیان شمشیر در دست دارند.
زر قلب است در دست سیه چشمان دل از صافی
نمی گیرند این سوداگران سیم گدازی را
هوش مصنوعی: شخصیت‌های سر‌شناس و بدخواه، ارزش‌های واقعی و عشق واقعی را نمی‌شناسند و نمی‌توانند به دل‌ها و احساسات پاک دست یابند. تنها کسانی که به طمع ثروت و مال‌اندوزی هستند، در پی منافع خود برمی‌آیند و از این رو، به زیبایی‌ها و حقیقت‌ها توجهی ندارند.
ز دست انداز چشمش سیدا شد شهرها ویران
ز ترکان می‌توان آموخت رسم ترکتازی را
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و تاثیر چشمان او، شهرها به ویرانی افتادند و از ترک‌ها می‌توان درس‌های نیرومندی درباره یورش و قدرت را آموخت.