گنجور

شمارهٔ ۱۷

ای فرش بوی سنبل زلفت دماغ‌ها
پامال شبنم گل روی تو باغ‌ها
امشب بیا به کلبه‌ام ای رشک بوستان
کز روغن گل است لبالب چراغ‌ها
نامم میان سوختگان تا بلند شد
خود را به لاله زار کشیدند داغ‌ها
زان یار خانگی خبری هیچ کس نگفت
لبریز شد ز آبله پای سراغ‌ها
امروز بس که ریخته‌ای خون بلبلان
بربسته شد به خلق ره کوچه‌باغ‌ها
در آفتاب سوخته گشتند قمریان
بر سایه‌های سرو نشستند زاغ‌ها
در هیچ دل نماند غم عشق سیدا
شد پیر در خیال جوانان دماغ‌ها

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای فرش بوی سنبل زلفت دماغ‌ها
پامال شبنم گل روی تو باغ‌ها
هوش مصنوعی: ای فرش، بوی خوش سنبل زلفت را در باغ‌ها پخش کرده‌ است و عطر شبنم بر روی گل‌های تو، همه جا را پر کرده است.
امشب بیا به کلبه‌ام ای رشک بوستان
کز روغن گل است لبالب چراغ‌ها
هوش مصنوعی: امشب به خانه‌ام بیا، ای کسی که حسرت باغ را به دل داری، زیرا چراغ‌ها از روغن گل پر شده و روشن هستند.
نامم میان سوختگان تا بلند شد
خود را به لاله زار کشیدند داغ‌ها
هوش مصنوعی: وقتی نامم در میان آتش‌زدگان بلند شد، داغ‌ها به سمت لاله‌زارها کشیده شدند.
زان یار خانگی خبری هیچ کس نگفت
لبریز شد ز آبله پای سراغ‌ها
هوش مصنوعی: از آن یار نزدیک، هیچ‌کس خبری نیاورد و او از غم و درد، دچار زخم‌های بی‌شمار شد.
امروز بس که ریخته‌ای خون بلبلان
بربسته شد به خلق ره کوچه‌باغ‌ها
هوش مصنوعی: امروز به قدری بلبلان را کشته‌ای که مردم دیگر نمی‌توانند به کوچه‌باغ‌ها بروند و در آنجا آرامش داشته باشند.
در آفتاب سوخته گشتند قمریان
بر سایه‌های سرو نشستند زاغ‌ها
هوش مصنوعی: پرندگان قمری در گرمای آفتاب به سایه‌های درختان سرو پناه بردند و زاغ‌ها هم در آنجا نشسته‌اند.
در هیچ دل نماند غم عشق سیدا
شد پیر در خیال جوانان دماغ‌ها
هوش مصنوعی: در دل هیچ‌کسی غم عشق باقی نمانده است؛ سیدا در افکار خود به یاد جوانانی است که آرزوها و احساسات زیادی دارند.