گنجور

شمارهٔ ۳ - در صفت حضرت شاه نقشبند نور مرقده

ای ز قندیل تو روشن دیده خورشید و ماه
ای شده پروانه چوگان تو شمع نگاه
بر سر طاعت اجابت بر دعاها منتظر
ابروی دروازه ات تیر نظر را قبلگاه
هر که بر درگاهت آید او به مطلب می رسد
دست و روی خویش را ناکرده پاک از گرد راه
حاجبانت در به روی سایلان وا کرده اند
هیچ کس از پاسبانانت نباشد دادخواه
آدم آبی به دریا جستجویت می کند
رفته است آواز تسبیحت ز ماهی تا به ماه
بر طواف روضه ات پیر و جوان دادند روی
بس که جاروب رهت موی سفید است و سیاه
سایلان را آستانت بالش مخمل بود
زیر دیوارت بود بر خانه بر دوشان پناه
از طواف روضه ات گردید شاخ گل علم
وز تمنایش بود در آستین دست نگاه
برنگردد هیچ کس از آستانت ناامید
پادشاهان را دهی تاج و گدایان را کلاه
بر کف ابر اعطای توست دریا قطره ای
کوه احسان پیش چشم همتت یک پر ماه
منتظر بر سایلان باشد در احسان تو
مستعد بر آستانت روز و شب شاه و سپاه
بی نیازند از دو عالم مفلسان کوی تو
چشم بر دست گدایان تو دارند هل جاه
پیش ایوان تو رفعت تار بوده از فلک
از سر خورشید افتد در تماشایش کلاه
پیشوای اولیای عصر شاه نقشبند
هیچ کس را بر کراماتش نباشد اشتباه
اقربایانش بلند اقبال از خورد و بزرگ
هر یک از اولاد او باشند گردون دستگاه
هر که بر درگاه او می آورد روی نیاز
سینه او می شود لبریز از فیض اله
ای سر خوان تو لبریز از فقیر و از غنی
بهره مند از سفره عامت گدا و پادشاه
از تو بر پا ای ولی و عهد چندین سلسله
وی به دستت حلقه زنجیر چندین خانقاه
آب گوهر پیش آب حوض او بی آبروست
خاک پاک او بود از عنبر تر پاره خواه
منفعل ماه از چراغ گوشه ایوان تو
وی ز فانوس تو نورانی فلک را خیرگاه
اولیاالله را گفتا رو کردارت پسند
چار یار مصطفی باشند تو را پشت و پناه
هر چه می گویی خدا او را اجابت می کند
بس که چندان کرده ای خدمت به درگاه اله
هر شب نوروز مردم خوار خواران می روند
بر گل خارت بود خاصیت مهر گیاه
پادشاها آستانت کعبه خود گفته ام
با تو روی آورده ام ای قبله عالم پناه
بر طواف یثرب و بطحا ندارم دسترس
لیک دارم نیتی شاید که آرم رو به راه
از خدا و از رسول حق خجالت می کشم
بس که ناشکری مرا افگنده در زیر گناه
شهریارا از خطای خود پشیمان گشته ام
از کرام الکاتبین بر خویشتن دارم گواه
پادشاها روی بر درگاه تو آورده ام
تکیه بر جود پیمبر کرده و لطف اله
روزگاری شد که رنجورم ز پا افتاده ام
کرده از بی قوتی موی سرم ترک کلاه
خیرمقدم گوی باشد بندگانت را سرم
یوسف امید من از بس که افتاده به چاه
دارم از دست گدایانت چراغی آرزو
بس که باشد تیره شمع کلبه ام از دود آه
توتیای دیده اهل نظر گردان مرا
پیش چشم خود اگر چه کمترم از خاک راه
قوتی بر دست و پایم ده که برخیزم ز جا
هر کجا خواهد دلم آنجا کنم آرامگاه
لشکر اندوه در دنبال من افتاده است
آمدم بر آستانت تا شوی پشت و پناه
ای طبیبا دردمندم بر دوای من بکوش
دارم از دست کسل عمریست احوال تباه
بر درت امروز همچون سیدا آورده ام
قامت تقصیر گویان و زبان عذرخواه
صاحبا اقلیم ها روزی که قسمت ساختند
ماوراء النهریان را آستانت شد پناه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز قندیل تو روشن دیده خورشید و ماه
ای شده پروانه چوگان تو شمع نگاه
هوش مصنوعی: ای روشنایی چشمان من از نور قندیل تو، تو باعث شده‌ای که خورشید و ماه نیز روشن‌تر به نظر بیایند. همچون پروانه‌ای که به دور شمعی می‌گردد، من هم در جستجوی نگاه تو هستم.
بر سر طاعت اجابت بر دعاها منتظر
ابروی دروازه ات تیر نظر را قبلگاه
هوش مصنوعی: در انتظار لطف و توجه تو هستم و امیدوارم دعاهایم مورد قبول واقع شود، زیرا نگاه پرمحبت و معنا دار تو همچون دروازه‌ای است که به سوی رحمت و پاسخگویی گشوده می‌شود.
هر که بر درگاهت آید او به مطلب می رسد
دست و روی خویش را ناکرده پاک از گرد راه
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو پناه بیاورد، به خواسته‌اش خواهد رسید. او با دلی پاک و خالص، بدون اینکه خود را آلوده کرده باشد، به درگاه تو می‌آید.
حاجبانت در به روی سایلان وا کرده اند
هیچ کس از پاسبانانت نباشد دادخواه
هوش مصنوعی: درب حرم تو به روی درخواست‌کنندگان باز است، اما هیچ‌کس از نگهبانانت، حق کسی را نمی‌گیرد.
آدم آبی به دریا جستجویت می کند
رفته است آواز تسبیحت ز ماهی تا به ماه
هوش مصنوعی: انسان با امید و آرزو به دریا می‌رود تا جستجوی حقیقت خود را بکند؛ در حالی که ماهی‌ها صدای دلنشین تسبیحش را در دل دریا می‌نوازند و او را به سمت آسمان و ماه می‌کشند.
بر طواف روضه ات پیر و جوان دادند روی
بس که جاروب رهت موی سفید است و سیاه
هوش مصنوعی: پیر و جوان برای زیارت و دور زدن به دور حرم تو آمده‌اند و این نشان می‌دهد که به قدری در مسیر تو توجه و شوق وجود دارد که موهای سفید و سیاه آنها در این راه دیده می‌شود.
سایلان را آستانت بالش مخمل بود
زیر دیوارت بود بر خانه بر دوشان پناه
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که مردم خسته و درمانده، در کنار دروازه تو آرام می‌گیرند و زیر سایه‌ات پناه می‌گیرند. دیوار تو مانند یک بالشت نرم و مخملی است که به آنها حمایتی می‌دهد. این مکان برای آن‌ها آرامش و امنیت فراهم می‌کند.
از طواف روضه ات گردید شاخ گل علم
وز تمنایش بود در آستین دست نگاه
هوش مصنوعی: از چرخش و گردابی که در دنیای علم و دانش به دور زیبایی تو دارم، شاخ گلی را به دست آورده‌ام که نشان از آرزوهای بی‌پایانم در آستینم نهفته است.
برنگردد هیچ کس از آستانت ناامید
پادشاهان را دهی تاج و گدایان را کلاه
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نباید از درگاه تو ناامید برگردد؛ تو تاجی به پادشاهان می‌دهی و به گدایان کلاهی.
بر کف ابر اعطای توست دریا قطره ای
کوه احسان پیش چشم همتت یک پر ماه
هوش مصنوعی: باران عطای تو بر روی ابرهاست، دریا تنها قطره‌ای از آن را دریافت می‌کند. کوه احسانت در مقابل اراده و تلاش تو، همچون پر کشیده‌ای از ماه است.
منتظر بر سایلان باشد در احسان تو
مستعد بر آستانت روز و شب شاه و سپاه
هوش مصنوعی: منتظر فرمانت هستند و به خاطر لطف و محبت تو آماده‌اند، چه شب و چه روز، از کوچک و بزرگ در درگاه تو حاضرند.
بی نیازند از دو عالم مفلسان کوی تو
چشم بر دست گدایان تو دارند هل جاه
هوش مصنوعی: بی‌نیازان از دو جهان، فقیران کوی تو هستند که چشم به راه بخشش و کمک گدایان تو دارند.
پیش ایوان تو رفعت تار بوده از فلک
از سر خورشید افتد در تماشایش کلاه
هوش مصنوعی: در جلوی خانه ی تو، ستاره ها از آسمان پایین آمده اند و در تماشای زیبایی تو، کلاهی از سر خورشید می افتد.
پیشوای اولیای عصر شاه نقشبند
هیچ کس را بر کراماتش نباشد اشتباه
هوش مصنوعی: پیشوای دوستداران و اولیا در زمان حاضر، شاه نقشبند، کسی است که در مورد کرامات و ویژگی‌های ویژه‌اش هیچ گونه تردیدی وجود ندارد.
اقربایانش بلند اقبال از خورد و بزرگ
هر یک از اولاد او باشند گردون دستگاه
هوش مصنوعی: خویشاوندان او دارای خوش شانسی و سعادت زیادی هستند و هر یک از فرزندانش در زندگی خود دارای مقام و منزلت بلندی خواهند بود.
هر که بر درگاه او می آورد روی نیاز
سینه او می شود لبریز از فیض اله
هوش مصنوعی: هر کسی که با نیاز و درخواست به درگاه او بیاید، دل او پر از رحمت و برکت الهی خواهد شد.
ای سر خوان تو لبریز از فقیر و از غنی
بهره مند از سفره عامت گدا و پادشاه
هوش مصنوعی: ای سفره‌ات پر از نعمت و فراوانی است که هم فقیران و هم ثروتمندان از آن بهره‌مند می‌شوند، چه گدایان و چه پادشاهان.
از تو بر پا ای ولی و عهد چندین سلسله
وی به دستت حلقه زنجیر چندین خانقاه
هوش مصنوعی: ای ولی و عهد، تو بزرگ این سلسله‌ای و در دستانت زنجیرهایی از خانقاه‌های فراوان است.
آب گوهر پیش آب حوض او بی آبروست
خاک پاک او بود از عنبر تر پاره خواه
هوش مصنوعی: آب گوهری که در حوض اوست، در مقایسه با خاک پاک او بی‌ارزش و بی‌اعتبار است. این خاک، از بویی خوش مانند بوی عنبر برخوردار است. پس بهتر است از او بخواهی که این خاک را به دست بیاوری.
منفعل ماه از چراغ گوشه ایوان تو
وی ز فانوس تو نورانی فلک را خیرگاه
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی اشاره دارد به تأثیر روشنایی و نور تو بر ماه و آسمان. ماه به خاطر چراغی که در گوشه ایوان توست تحت تأثیر قرار می‌گیرد و از نور آن روشن می‌شود. همچنین، نور فانوس تو باعث روشنایی آسمان و بهره‌مندی آن می‌گردد. این موضوع نشان‌دهنده‌ی اهمیت و زیبایی شخصی است که نورش بر دیگران تأثیر می‌گذارد.
اولیاالله را گفتا رو کردارت پسند
چار یار مصطفی باشند تو را پشت و پناه
هوش مصنوعی: پیام این بیت به نوعی از انسان‌ها اشاره دارد که با عمل نیکو و رفتار پسندیده خود، رضایت خداوند و همچنین حمایت و یاری اولیای الهی را جلب می‌کنند. در واقع، افرادی که در مسیر درست قدم برمی‌دارند و در اعمال خود به دنبال رضایت خدا هستند، مورد حمایت و پشتیبانی ویژه‌ای قرار می‌گیرند. این حمایت می‌تواند به معنای آرامش روحی و معنوی باشد و آنها را به سوی هدف‌های والای انسانی هدایت کند.
هر چه می گویی خدا او را اجابت می کند
بس که چندان کرده ای خدمت به درگاه اله
هوش مصنوعی: هر چیزی که بگویی، خداوند به خاطر خدمات و نیکی‌هایی که به او ارائه داده‌ای، دعوتت را پاسخ می‌دهد.
هر شب نوروز مردم خوار خواران می روند
بر گل خارت بود خاصیت مهر گیاه
هوش مصنوعی: هر شب نوروز، مردم بی‌خبر از حال یکدیگر، به سمت کشتزارها می‌روند و با عشق به گل‌ها و زیبایی‌های طبیعت، به مهر و محبت گیاهان اهمیت می‌دهند.
پادشاها آستانت کعبه خود گفته ام
با تو روی آورده ام ای قبله عالم پناه
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من به آستان تو آمده‌ام و با تو رو در رو شده‌ام. ای قبله‌ جهان، تو پناهم هستی.
بر طواف یثرب و بطحا ندارم دسترس
لیک دارم نیتی شاید که آرم رو به راه
هوش مصنوعی: من به مکان‌های مقدس یثرب و بطحا دسترسی ندارم، اما در دل نیت و اراده‌ای دارم که شاید بتوانم به این سمت حرکت کنم.
از خدا و از رسول حق خجالت می کشم
بس که ناشکری مرا افگنده در زیر گناه
هوش مصنوعی: من از خدا و پیامبر حق احساس شرمندگی می‌کنم، چرا که ناشکری‌ام باعث شده در زیر بار گناه فرو روم.
شهریارا از خطای خود پشیمان گشته ام
از کرام الکاتبین بر خویشتن دارم گواه
هوش مصنوعی: شهریار از اشتباهات خود پشیمان است و به خاطر این خطاها، از فرشتگان نوشته‌بردار در درگاه خداوند شهادت می‌گیرد که او به این احساس گناه واقف است.
پادشاها روی بر درگاه تو آورده ام
تکیه بر جود پیمبر کرده و لطف اله
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من در آستان تو آمده‌ام و به لطف و بخشش پیامبر اتکا کرده‌ام و از رحمت الهی بهره‌مند گشته‌ام.
روزگاری شد که رنجورم ز پا افتاده ام
کرده از بی قوتی موی سرم ترک کلاه
هوش مصنوعی: در روزگاری هستم که به شدت بیمار شده‌ام و از شدت ضعف و ناتوانی، دیگر توان ایستادن ندارم. موهای سرم از سرما و ناتوانی به حالت آشفته در آمده‌اند.
خیرمقدم گوی باشد بندگانت را سرم
یوسف امید من از بس که افتاده به چاه
هوش مصنوعی: خیر مقدم به بندگانت بگو که سر من یوسف امید من است، چون او به قدری در چاه افتاده که دیگر امیدی به بیرون آمدن ندارد.
دارم از دست گدایانت چراغی آرزو
بس که باشد تیره شمع کلبه ام از دود آه
هوش مصنوعی: من به خاطر اینکه مدام از شما درخواست و امید دارم، دیگر نمی‌توانم تحمل کنم. چراغ آرزوهایم کم‌کم در حال خاموشی است، چون از شدت ناامیدی، کلبه‌ام را دود و غم پر کرده است.
توتیای دیده اهل نظر گردان مرا
پیش چشم خود اگر چه کمترم از خاک راه
هوش مصنوعی: ای کاش توتیای دیده اهل نظر مرا در برابر چشمانشان قرار دهند، هرچند که من از خاک راه هم کمترم.
قوتی بر دست و پایم ده که برخیزم ز جا
هر کجا خواهد دلم آنجا کنم آرامگاه
هوش مصنوعی: به من نیرویی بده تا از جایم بلند شوم و هر جا که دلم بخواهد، برای خودم مکانی آرام بسازم.
لشکر اندوه در دنبال من افتاده است
آمدم بر آستانت تا شوی پشت و پناه
هوش مصنوعی: غم و اندوه به دنبالم آمده‌اند و من به درگاه تو آمده‌ام تا تو را پشتیبان و حامی خود کنم.
ای طبیبا دردمندم بر دوای من بکوش
دارم از دست کسل عمریست احوال تباه
هوش مصنوعی: ای پزشک، من بیمارم و به کمک دارویی تو نیاز دارم. مدتی است که حال خوبی ندارم و زندگی‌ام به سختی می‌گذرد.
بر درت امروز همچون سیدا آورده ام
قامت تقصیر گویان و زبان عذرخواه
هوش مصنوعی: امروز به در خانه‌ات آمده‌ام و با حالتی خجالت‌زده و عذرخواهی در قالب فردی که تقصیر کرده، ایستاده‌ام.
صاحبا اقلیم ها روزی که قسمت ساختند
ماوراء النهریان را آستانت شد پناه
هوش مصنوعی: دوست عزیز، هنگامی که قسمت و سرنوشت سرزمین‌ها تعیین شد، سرزمین ماوراءالنهر به عنوان پناهگاهی برای تو انتخاب گردید.