برگردان به زبان ساده
اول به نام آنکه مبراست از مکان
خلاق وحش و طیر و خداوند انس و جان
هوش مصنوعی: ابتدا به نام آن کسی که از هر مکانی آزاد است و خالق موجودات وحشی و پرندگان و صاحب انسانها و جانها میباشد.
آن صانعی که شاهد اویند هر وجود
آن قادری که در صفت اوست هر زبان
هوش مصنوعی: صنعتگری وجود دارد که خود را در شاهکارهایش نشان میدهد و قدرتی دارد که تمامی موجودات به او وابستهاند؛ هر زبانی که درباره او صحبت کند، او را توصیف نمیتواند کند.
پیر فلک همیشه بود در سراغ او
بر کف گرفته است عصایی ز کهکشان
هوش مصنوعی: پیر آسمان همواره به دنبال او بوده و عصایی از ستارهها در دست دارد.
خورشید همچو ذره ز هر روزن اوفتد
تا از کدام خانه بیاید ازو نشان
هوش مصنوعی: خورشید مانند ذرهای از هر پنجره میتابد، پس از کدام خانه میتواند نشانهای بیابد؟
بعد از ثنا و حمد خداوند ذوالجلال
منت نهم ز نعمت رسول خدا به جان
هوش مصنوعی: پس از ستایش و توصیف خداوند بزرگ، بینهایت شکر میگویم که نعمت پیامبر خدا را به جان دارم.
پیغمبری که در شب معراج جبرئیل
تا پای عرش بوسه زنان رفته در عنان
هوش مصنوعی: پیامبری که در شب معراج، جبرئیل تا پای عرش به احترام او خم شده و اقدام به بوسیدن کرده است.
بر آستان او طبقات زمین غبار
یک پرده یی ز پرده سرایش نه آسمان
هوش مصنوعی: در مقابل او، زمین مانند یک پرده غباری است که به وضوح منزلت و عظمت او را نمیبیند، حتی آسمان نیز در این بین جایگاهی ندارد.
مهر نبوتی که به دوش شریف اوست
روز جزا به امت عاصی است پشتبان
هوش مصنوعی: محبت و مقام پیامبری که بر دوش آن بزرگوار قرار دارد در روز قیامت، پشتوانهای برای پیروان گنهکار او خواهد بود.
یاران او که چارستون شریعتند
از هر یکی بنای خلافت گرفتشان
هوش مصنوعی: دوستان او که پایههای شریعت هستند، از هر یک به عنوان پایهای برای خلافت استفاده کردند.
یارب به حرمت خلفا و صحابه ها
داری مرا ز آفت ایام در امان
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر احترام به خلفا و دوستان پیامبر، مرا از مشکلات و بلایای زمانه محفوظ بدار.
می خواهم از وحوش زمانی سخن کنم
دفع ملال تا شود از طبع مردمان
هوش مصنوعی: میخواهم درباره موجودات وحشی و ناآشنا در زمانه صحبت کنم تا بتوانم خستگی و کلافگی مردم را از بین ببرم و روحیه آنها را شاداب کنم.
روزی من غریب در ایام نوبهار
از کنج خانه جانب صحرا شدم روان
هوش مصنوعی: یک روز، بهاری زیبا و دل انگیز، از گوشه خانهام به سمت دشت و صحرا حرکت کردم.
دیدم نشسته بر در سوراخ موشکی
می کرد خود به خود صفت خویش را بیان
هوش مصنوعی: من دیدم که چیزی بر در سوراخ موشک نشسته بود و خود به خود ویژگیهای خودش را بیان میکرد.
دارم درون خانه ز انواع خوردنی
از ارزن و جواری و ماش و برنج و نان
هوش مصنوعی: در خانهام از انواع مواد غذایی مختلف مانند ارزن، جواری، ماش، برنج و نان وجود دارد.
بقال کرده است مهیا برای من
امروز هر متاع که چیدست بر دکان
هوش مصنوعی: بقال امروز تمام کالاهایی که در مغازهاش چیده، برای من آماده کرده است.
هر کس که یافتست تولد به سال موش
گردد چو من به هوش و ادا فهم و نکته دان
هوش مصنوعی: هر کسی که در سال موش به دنیا آمده، مانند من باهوش و زیرک و درک کننده نکات ظریف است.
گاهی که از غضب به زمین رخنه ها کنم
از جان سنگ نعره برآید که الامان
هوش مصنوعی: در زمانی که از خشم به شدت عصبانی میشوم، صدایی مانند نالهای از اعماق وجودم بلند میشود که نشانهای از خطر و اضطراب است.
اجداد من به میرشان تکیه می کنند
امروز در برابر من کیست در جهان
هوش مصنوعی: شجرهنامه من به شخصیتهای بزرگ و مورد احترام تکیه دارد، اما در حال حاضر در این دنیا چه کسی وجود دارد که در برابر من بایستد؟
در وصف خویش بود که ناگاه گربه یی
خود را رساند همچو بلاهای آسمان
هوش مصنوعی: راوی در حال تعریف از خودش بود که ناگهان گربهای به او نزدیک شد، گویی که بلایی از آسمان به سرش آمده است.
زد سیلیی که در ته پایش فتاد موش
گفتا تویی که آمده ده پشت پهلوان
هوش مصنوعی: موش در پاسخ به سیلی که به ته پایش خورد، گفت: تو کسی هستی که آمدهای و پشت قهرمان ایستادهای.
ای بی ادب تو شرم نداری ز روی من
اجداد تو شدند همه پیش من کلان
هوش مصنوعی: ای بیادب، تو شرم نمیکنی از چهرهی من؟ اجداد تو همه در برابر من بزرگ شدند.
آبای عالی تو بود کور شب پرک
ابنای سافل تو هم از جنس سفلگان
هوش مصنوعی: سرچشمه نجابت و بزرگی تو، ناشی از خانوادهی برتر و عالیقدر توست، در حالی که فرزندان نازلت هم به خاطر ماهیت نامناسبشان شبیه به کسانی هستند که در پایینترین سطح قرار دارند.
پر کرده یی ز خاک به هر جا که رفته یی
ای خانه های خلق ز دست تو خاکدان
هوش مصنوعی: ای خانههای مردم! تو همواره با خاک آمیختهای و در هر جا که رفتهای، خاک را به همراه داشتهای.
دندان ز نیست کار تو هر جا که دانه است
هستی همیشه دشمن انبار مردمان
هوش مصنوعی: اگر دندان تو به کار نیفتد، هر جایی که دانه و نعمت وجود داشته باشد، تو همیشه حریفش خواهی بود و دشمن گنجینههای مردم خواهی بود.
روز جزاست کشتیی نوح از تو دادخواه
آب عذاب را تو درو کرده یی روان
هوش مصنوعی: روز قیامت مانند کشتی نوح است که تو را از عذاب آب نجات میدهد و تو در آن روز، آرامش و امنیت را برای خود خواهی یافت.
موسی ئیان به عهد نبی موش گشته اند
باشد تو را مناسبتی با جهود کان
هوش مصنوعی: مردمان موسی (علیهالسلام) به خاطر وعدهای که با او داشتند دچار گمراهی و تحیر شدهاند، پس آیا تو نیز با یهودیان ارتباطی داری؟
بر من بو بین و نیک تماشا بکن مرا
یعنی ز شیر صورت من می دهد نشان
هوش مصنوعی: به من نگاه کن و با دقت تماشا کن، زیرا دلیلی برای زیباییام در چهرهام نهفته است که گویی از شیر و لطافت آن تجلی میکند.
پرنده یی که بگذرد از پیش چشم من
او را به جنگ خویش درآرم همان زمان
هوش مصنوعی: هر پرندهای که از مقابل چشم من عبور کند، در آن لحظه با جنگ خودم درگیرش میکنم.
بر پشت من رسانده نبی دست خویش را
زان رو مرا عزیز شمارند امتان
هوش مصنوعی: بر روی دوش من، پیامبر دست خود را گذاشته است، به همین دلیل مردم مرا گرامی دارند و عزیز بشمارند.
از بس که در میانه مردم مسکر مم
جایم همیشه هست به پهلوی میهمان
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه همیشه در جمع مردم خوشرو و خندان هستم، همیشه در کنار مهمانها جای دارم.
ناگه ز گربه این سخنان را شنید سگ
فریاد کرد و گفت که ای همدم زنان
هوش مصنوعی: ناگهان سگ صدای گربه را شنید و فریاد زد و به او گفت: ای همدم زنان.
مانند دود دیده درایست کار تو
از در برون کنند درایی ز تابدان
هوش مصنوعی: کار تو مانند دودی است که از در بیرون میرود و کسی نمیتواند آن را نگهدارد. در اینجا اشاره به این است که کار و فعالیت تو به گونهای است که به راحتی نمیتوان آن را متوقف کرد یا کنترل کرد.
در خانه یی که یک نفسی نیست خوردنی
بر بامها برآمده گردی فغان کنان
هوش مصنوعی: در خانهای که کسی زندگی نمیکند، غذاها بر روی بامها به زمین آمدهاند و این وضعیت باعث شده که فریاد و نالهای بلند شود.
طفلان و اقربای تو ای دزد کاسه لیس
آموختند دربدری را ز مادران
هوش مصنوعی: فرزندان و نزدیکان تو، ای دزد کاسهلیس، از مادرانشان آموختهاند که چگونه در بیسر و سامانی زندگی کنند.
گاهی که نان سوخته یی بهر من دهند
از پیش من گرفته گریزی به نردبان
هوش مصنوعی: گاهی که نانی سوخته به من میدهند، از پیش خودم دور میشوم و به بالا میروم.
از خانه یی که پرچه نانی به من رسد
شب تا به روز بر در اویم نگاهبان
هوش مصنوعی: من در خانهای که حتی یک تکه نان به من بدهند، شب و روز مراقب آنجا هستم.
بر هر دری که می روم و حلقه می زنم
آن خانه احتیاج ندارد به پاسبان
هوش مصنوعی: هر کجا که میروم و بر در آن میزنم، میبینم آنجا نیازی به نگهبان ندارد.
نشنیده یی که جد من اصحاب کهف را
رفتست همچو گرد به دنبال کاروان
هوش مصنوعی: شاید نشنیده باشی که جد من همانند گرد به دنبال کاروان، به سراغ اصحاب کهف رفته است.
با آنکه هست مرتبه عالی مرا
دارم من شکسته قناعت به استخوان
هوش مصنوعی: با اینکه در جایگاهی والایی قرار دارم، اما به طرز عجیبی به حداقلها رضایت دادهام و این موضوع به من آسیب زده است.
بر گوسفند چون خبر استخوان رسید
افتاد آتش غضب او را به مغز جان
هوش مصنوعی: وقتی خبر استخوان به گوسفند رسید، خشم و عصبانیت او به شدت افزایش یافت و مانند آتش به عمق جانش نفوذ کرد.
آن دم لب و دهان ز چرا ساختن بوست
خود را به یک دوخیز رسانید در میان
هوش مصنوعی: در آن لحظه لب و دهان برای چه چیزی ساخته شده است؟ خود را به یک یا دو گام رسانده و در وسط قرار گرفته است.
گفت ای پلید شوم نفس حد خود شناس
بر استخوان من مرسان این همه زبان
هوش مصنوعی: ای نفس پلید و ناپاک، حد و مرز خود را بشناس و به من آسیب نرسان. اینقدر پرحرفی نکن و بر استخوانهای من نزن.
کار تو خون خوریست به سلاخ خانه ها
اینجا شدی گریخته از دست سگ کشان
هوش مصنوعی: در این متن به نوعی اشاره شده که فعالیت یا رفتار فردی شبیه به کار خونریزی در محلهای کشتار است، و اکنون او به مکانی فرار کرده که از دست افرادی که به دنبال او هستند، در امان است. این موضوع بیانگر عدم امنیت و استرس او در شرایطی خطرناک است.
پیوسته کار تو جدل و جنگ با گداست
بر آستان تو ناله کنان او عصار زنان
هوش مصنوعی: تو همیشه در حال جدل و نزاع با گداها هستی، در حالی که آنها با ناله و زاری در مقابل درگاه تو به سر میبرند و در حال خدمت به تو هستند.
بیداریی شب تو بود تا دم سحر
سازد محل فیض تو را خوب سرگران
هوش مصنوعی: شب بیداری تو تا سپیده دم، باعث شده که مکان نعمت و فیض تو به زیبایی پرنور شود.
هر روز وقت صبح شبان می برد مرا
گاهی به سوی دشت گهی سوی بوستان
هوش مصنوعی: هر روز صبح، شبان مرا به مکانهای مختلف میبرد، گاهی به دشت و گاهی به باغ.
قربان کنم برای خدا جان خویش را
باشد ز من صواب سراسر به حاجیان
هوش مصنوعی: جانم را برای خدا فدای او میکنم، به شرطی که تمام اعمالم برای حاجیان، درست و درستکار باشد.
قصاب را ز خون منش تیغ سرخ روست
باشد قناره اش چو خیابان ارغوان
هوش مصنوعی: قصاب در خون خود غرق شده است و تیغش به رنگ قرمز است؛ مانند قناری که در خیابانهای پر از گل ارغوانی قرار دارد.
سیمین برای کباب دل و گرده منند
پیوسته است روغن من شأن دیگدان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که یک شخص به شدت وابسته به دیگری است، به گونهای که مانند روغن در دیگدان برای کباب کردن دل و گردهاش ضروری و لازم است. آن شخص برای او اهمیت ویژهای دارد و بدون او احساس کمبود و ناراحتی میکند.
چون این مباحثت به بیابان فسانه شد
خود را رساند گرگ بدیشان دوان دوان
هوش مصنوعی: پس از اینکه این بحث به موضوعی بیمورد و خیالپردازانه تبدیل شد، گرگ به سرعت به سمت آنها آمد.
با گوسفند گفت دل و گرده تو چیست
چون است روده های تو ریزم به یک زمان
هوش مصنوعی: با گوسفند صحبت میکند و از او میپرسد که دل و گردهاش چه حالتی دارند و رودههایش چگونه است، و به این نکته اشاره میکند که به راحتی میتواند همه آنها را در یک زمان بررسی کند.
گاهی به زیر پشته نهان گردی از گله
سازد به صاحب تو مرا کشتنی شبان
هوش مصنوعی: گاهی میخواهی در جایی پنهان شوی و از جمع و جماعت دوری کنی، اما صاحب تو نمیداند و به خیال خود مشکلی برایت پیش میآورد که ممکن است برایت خطرناک باشد.
دایم دهان به روغن تو چرب می کنم
خود گو به پیش جنگ حریفان تو را چه جان
هوش مصنوعی: من همیشه برای تو صحبتهای شیرین و محبتآمیز میکنم، اما خودت بگو در برابر حریفانت چه بر تو میگذرد.
من کهنه گرگ حضرت یعقوب دیده ام
پر خون شده ز تهمت یوسف مرا دهان
هوش مصنوعی: من که مانند گرگ پیر حضرت یعقوب هستم، دیدهام که چطور به خاطر تهمتهایی که به یوسف زده شده، دلم پر از خون شده است.
احوال من چو شمع به هر بزم روشن است
در پیش خلق نیست مرا حاجت بیان
هوش مصنوعی: حال و روز من مانند شمع است که در هر فضایی روشنی می بخشد، اما در مقابل مردم نیازی به توضیح و بیان احساساتم ندارم.
در خواب خویش هر که ببیند شبی مرا
گردد ز یمن من همه روز شادمان
هوش مصنوعی: هر کسی که در خواب، مرا ببیند، در روزهای بعد از آن به برکت من، همیشه شاد و خوشحال خواهد بود.
گاو زمین چو در نظرم جلوه گر شود
سازم به یک اشاره جدا ران او ز ران
هوش مصنوعی: وقتی گاو زمین در نظر من جلوه کند، به یک اشاره آن را از ران خود جدا میکنم.
در گوش گاو باد رسانید این خبر
فریاد کرد و گفت چه گفتی بگو همان
هوش مصنوعی: در گوش گاو خبری را رساندند و گاو فریاد زد و گفت که چه گفتی، دوباره بگو همان را.
هر جا که دیده یی تو مرا کشته دو شاخ
باور نمی کنی بکن امروز امتحان
هوش مصنوعی: هر جا که تو مرا دیدهای، به خاطر دوتا شاخی که به خودت نسبت میدهی، نمیتوانی باور کنی. پس امروز امتحان کن.
گرگی و لیک قطره باران ندیده یی
نشنیده است گوش تو آوازه سگان
هوش مصنوعی: تو مانند گرگ هستی، اما هنوز باران نخوردهای و صدای سگان را نشنیدهای. گوش تو از این صداها بیخبر است.
گه صلح می کنی تو به چوپان و گاه جنگ
گرگ آشتیست کار تو پیوسته با شبان
هوش مصنوعی: گاهی با چوپان صلح میکنی و گاه در جنگ با گرگها هستی. ولی همیشه کار تو با شبان در ارتباط است.
شب تا به روز دوخته ام چشم بر زمین
از من نگشته هیچ کس آزرده در جهان
هوش مصنوعی: من تمام شب را تا صبح به زمین نگاه کردم و کسی را در این دنیا نرنجاندم.
گاهی به گرد خرمن دهقان شوم به چرخ
گاهی به خلق شیر دهم همچو مادران
هوش مصنوعی: گاهی به دور تا دور گندمزار کشاورز میروم و گاهی همچون مادران، به فرزندانی که نیاز به نیرومندی دارند، قوت و قدرت میبخشم.
اجداد من به آدم و حوا برابر است
یعنی مراست گاو زمین از برادران
هوش مصنوعی: اجداد من به آدم و حوا برمیگردند، به این معنا که من از نسل آنان هستم. همچنین، زمین بهسان گاوی است که از برادرانم به ارث رسیده است.
اشتر شنید و گفت که گوساله هنوز
بیرون نکرده یی سر خود را ز کاهدان
هوش مصنوعی: شتر شنید و گفت که گوساله هنوز سرش را از کاهدان بیرون نکرده است.
آبای تو به هیچ قطاری نبوده اند
آورده یی به زور تو خود را در این میان
هوش مصنوعی: شما در اینجا به چیزی نسبت داده میشوید که ارتباطی با گذشتهتان ندارد و نشان میدهد که برای رسیدن به این نقطه در زندگی، به سختی و زحمتی نیاز بوده است.
یک ره به پشت و پهلوی خود هم نگاه کن
از خاطر تو رفته مگر چوب گاوران
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که ممکن است برخی از آفاق و گذشتهها از ذهنت رفته باشد. بنابراین، بهتر است نگاهی به nyuma و پهلوهایت بیندازی، تا شاید چیزی را که فراموش کردهای دوباره پیدا کنی.
بر گردنت زنند چو دزد ابری دو شاخ
از کاهدان برند سوی دشت کشکشان
هوش مصنوعی: اگر دزدی به تو حمله کند و دو شاخ از تو بزند، آنها را به دشت کشکیان میبرد.
بر من یکی نگاه کن و صنع حق ببین
چون آفریده است مرا خالق جهان
هوش مصنوعی: به من یک نظر بینداز و زیبایی آفرینش خدا را ببین، چون خالق جهان چگونه مرا ساخته است.
دادست شیر من شتر صالح نبی
در روزگار نسبت من می دهد به آن
هوش مصنوعی: شیر من به من میگوید که شتر پیامبر صالح در روزگار من چه رابطهای دارد.
پیوسته خار می خورم و بار می کشم
هرگز نگشته خاطرم از ساربان گران
هوش مصنوعی: من همیشه درگیر مشکلات و سختیها هستم و با این حال، هرگز از یاد نمیبرم که مسئولیتها و بار سنگین بر دوش من است.
هر جا که بوده ام به دو زانو نشسته ام
در بر کشیده جامه مله چو صوفیان
هوش مصنوعی: هر جایی که بودهام، با حالتی خاضع و تواضع نشستهام و لباس ملامت به تن کردهام، مانند صوفیانی که به عبادت و خودسازی مشغولند.
از اشتران ویس و قرن یک شتر منم
گردیده ام بر آن سر خاک از مجاوران
هوش مصنوعی: من مانند شتری هستم که از سرزمین ویس و قرن دور ماندهام و بر خاک این سرزمین قرار گرفتهام، به دور از همنشینانم.
آواز گیره دار شتر چون بلند شد
در حال سنگ پشت بیامد تپان تپان
هوش مصنوعی: زمانی که صدای شتر بلند میشود، سنگپشت نیز به آرامی و با احتیاط به سمت آن میآید.
در پشت چار آئینه در پیش رو سپر
بر دست سنگ و بر زده دامان چو حجریان
هوش مصنوعی: در پشت چهار آینه، سپر به دست، آمادهی دفاع هستم و همچون حجریان، دامان خود را به بلندای عزت بر افراشتهام.
از سنگ رفته رفته چو آتش زبانه زد
آغاز گفتگوی بگفت ای سبک عنان
هوش مصنوعی: به تدریج از دل سنگ، آتش ایجاد شد و سر سخن آغاز گردید. آتش به سبکدلی گفت: ای کسی که بیخیال و بیدستوپا هستی.
کنجاره دیده یی مگر امشب به خواب خویش
یا گاو کشته یی به خیال جواز ران
هوش مصنوعی: آیا امشب در خواب خود به دنبال چیزی هستی یا به خاطر تصویری از گاوی که کشته شده، احساس نگرانی و دغدغه داری؟
در عمر خویش مثل تو لعبت ندیده ام
کوتاه عقل و پای دراز و شکم کلان
هوش مصنوعی: در طول زندگیام، هیچکس را مانند تو ندیدم که هم کمهوش باشد، هم پاهای بلندی داشته باشد و هم شکم بزرگی.
در زیر بار ناله کنان خواب می روی
خیزی ز جای همچو ضعیفان پا گران
هوش مصنوعی: در زیر بار سنگین، با ناله و فریادی خواب می روی. از جایت برخیز، مانند قشر ضعیف که پاهایشان به خاطر سنگینی بار، هنوز به زمین سخت چسبیده است.
دندان تو سراسر اگر بشکنم سزاست
هرگز تو را کسی نزده سنگ بر دهان
هوش مصنوعی: اگر دندانهای تو را کاملاً بشکنم، لایق این کار هستی؛ چون هرگز کسی به تو سنگی بر دهان نزنیده است.
معلوم شد به دهر شتر دل تو بوده یی
باشد همیشه چشم تو بر دست ساربان
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در زندگی شما، شتر دل به عنوان نمادی از وفاداری و استقامت وجود داشته و همیشه چشم به راه راهنمایی و هدایت دیگران هستید. این نشاندهندهی اعتماد و وابستگی شما به کسانی است که در زندگیتان نقش هدایتگر دارند.
در زیر بار منت کس نیستم فقیر
دارم مدام شکر خداوند بر زبان
هوش مصنوعی: من تحت تاثیر هیچکس نیستم و به نوعی به کسی وابسته نیستم. همیشه سپاسگزار خداوند هستم و این شکرگزاری دائماً بر زبانم جاری است.
از فاقه روز و شب به شکم سنگ بسته ام
دانند خلق در بغلم هست تاه نان
هوش مصنوعی: من به خاطر گرسنگی، روز و شب شکم خود را سنگین کردهام، اما مردم میدانند که در آغوشم چیزی دارم، تا زمانی که نان همراهم باشد.
در گوشه یی نشسته ام و خاک می خورم
بگذشته ام به چله نشینی ز زاهدان
هوش مصنوعی: من در یک گوشه نشستهام و به سختی زندگی میکنم، از دنیای زاهدان و مراسم طولانی گوشهنشینی گذشتهام.
روزی که آفتاب به گرمی شود علم
آن روز احتیاج ندارم به سایبان
هوش مصنوعی: روزی که خورشید گرم و سوزان باشد، دیگر نیازی به سایبان ندارم.
بر گوش خارپشت چو این ماجرا رسید
هر موی گشت بر تن او نیش خونفشان
هوش مصنوعی: زمانی که خبر این داستان به گوش خارپشت رسید، هر یک از موهای بدنش به حالت نیش زدن درآمد و نشانهای از زخم و جراحت به خود گرفت.
چون مور نرم نرم قدم را به ره نهاد
پهلوی سنگ پشت نشست و بگفت هان
هوش مصنوعی: مور به آرامی و به آرامی قدم گذاشت و در کنار سنگی بزرگ نشسته و با صدای بلند گفت: "هشدار!"
بر گرد خویش معرکه یی جمع کرده یی
داری به پشت صندلیی همچو قصه خوان
هوش مصنوعی: شما دور و بر خود یک جمعیت ایجاد کردهاید و بر روی صندلیای نشستهاید که همچون یک قصهگو به روایت داستان میپردازید.
الجوب وار در ته صندوق جا شوی
عیار کاسه پشت تو را از مصاحبان
هوش مصنوعی: در جایی دور و مخفی قرار بگیرید تا در امان باشید و کاسهای که پشت سر شماست، از دوستان و آشنایان دور بماند.
صحرائیان ز کاسه چوبین توبه تنگ
اسقاطیان کاسه گران از تو در فغان
هوش مصنوعی: بیابانیها از کاسههای چوبی خود در تنگنای زندگی نالاناند، در حالی که ثروتمندان با کاسههای گرانبها از تو در حال شکایت و فریاد هستند.
هرگز ندیده ام به برت جامه درست
دامان تو همان و گریبان تو همان
هوش مصنوعی: هرگز چیزی را نمیشناسم که مانند لباس تو زیبا و مناسب باشد؛ دامن و گریبان تو هیچ تغییر نکردهاند.
از دیدن تو صحبت این قوم شد خنک
ای بد نمای خیز و برو زود از میان
هوش مصنوعی: از دیدن تو، این گروه آرامششان را از دست دادند. ای کسی که چهرهات خوب نیست، سریعاً بلند شو و برو از اینجا.
من عمر خود به خار کشی صرف کرده ام
زان وجه گرم روی نمایم به مردمان
هوش مصنوعی: من تمام عمرم را به رنج و زحمت گذشتهام، به همین خاطر با رویی گرم و دوستانه پیش مردم ظاهر میشوم.
پیراهنی به سوزن خود بخیه کرده ام
دارم به دوش جامه شالی چو حاجیان
هوش مصنوعی: من پیراهنی را به وسیله سوزن دوختهام و بر دوش دارم لباسی شبیه به لباس حاجیان.
باشد همیشه در شب مهتاب خواب من
بالین و بسترم همه خارا و پرنیان
هوش مصنوعی: در شبهای ماهتاب، آرزو دارم خوابم بر روی بستر از پارچههای نرم و گرانقیمت باشد و دور و برم پر از زیبایی و لطافت باشد.
آهنگ خارپشت چو روباه گوش کرد
از شدتی که داشت روان گشت دم زنان
هوش مصنوعی: خارپشت به صدای آهنگ گوش داد و از شدت هیجانش، به آرامی حرکت کرد و دم خود را تکان داد.
فریاد کرد و گفت مرا دور دیده یی
امروز همچو خار برآورده یی زبان
هوش مصنوعی: او فریاد زد و گفت که امروز به دور از من، همچون خار که سر برآورده، زبان به سخن آوردهای.
داری به خود غرور چو پیران خارکش
آتش زنم که دود برآید تو را ز جان
هوش مصنوعی: تو به اندازهای به خود مغروری که همانند پیران با تجربه میمانی، من شعلهای برمیافروزم که دود آن از جان تو برمیآید.
از جنبش تو در حرکت بته های خار
پیوسته خورد و ریزه من از تو در گمان
هوش مصنوعی: از حرکتی که تو داری، بوتههای خار هم تحت تأثیر قرار میگیرند و من از تو در درونم فکر میکنم.
گر بینی و تو کنده به دستت دهم رواست
تا پیش خلق سر نه برآری به این و آن
هوش مصنوعی: اگر ببینی و من چیزی به دستت بدهم، اشکالی ندارد، اما نباید در جمع مردم سر تو بالا باشد و به دیگران فخر بفروشی.
من مدتیست خانه درین دشت کرده ام
نگشاده ام به هیچ کس از خویش داستان
هوش مصنوعی: مدتی است که در این دشت ساکن شدهام و هیچکس را از زندگی و داستان خود باخبر نکردهام.
پهلو به آفتاب زند پوستین من
دارند آرزوی من پیر تا جوان
هوش مصنوعی: پوشش من زیر نور آفتاب قرار میگیرد و من آرزو دارم که همه، از پیر تا جوان، این نعمت را داشته باشند.
شبهای دی به واسطه پوست می کشم
تا صبح همچو مغز در آغوش دلبران
هوش مصنوعی: در شبهای سرد دی، به خاطر پوست نرم و گرم خود، تا صبح را صبر میکنم، مانند مغز که در آغوش دلکشها آرامیده است.
آری خدای راست به هر پوست دوستی
هست این مثل چو گنج در ایام شایگان
هوش مصنوعی: بله، خداوند حقیقتاً در هر ظاهری دوستی و محبت وجود دارد، مانند گنجی که در روزهای مناسب و ویژه نمایان میشود.
گاهی که رو به روی شود دشمن مرا
یابم ز روی عقل خود از دست او امان
هوش مصنوعی: زمانی که دشمنی رو به روی من قرار میگیرد، به کمک عقل و درک خود از خطر او میتوانم خود را نجات دهم.
خرگوش سر به خواب فراغت نهاده بود
بیدار گشت و گفت به روباه آن زمان
هوش مصنوعی: خرگوش که در آرامش خوابیده بود، بیدار شد و به روباه گفت در آن لحظه.
یک ذره عقل و هوش اگر داشتی به سر
هرگز ز خانه پا ننهادی بر آستان
هوش مصنوعی: اگر کمی فکر و تعقل داشتی، هرگز پا از خانه بیرون نمیگذاشتی و به آستان کسی نمیرفتی.
شبها روی چو دزد به سوی محله ها
چشمان خود چراغ کنی بهر ماکیان
هوش مصنوعی: در شبها مانند دزد به سوی محلهها حرکت کن و چشمانت را مانند چراغی برای پرندگان روشن کن.
بسیار زنده زنده تو را پوست کنده اند
افکنده اند مرده تو پهلوی سکان
هوش مصنوعی: بسیاری از کسانی که زنده بودند، به تو آسیب رسانده و تو را تا مرز فروپاشی کشاندهاند، و اکنون بدن مرده تو را کنار سکان رها کردهاند.
با هر کسی فقیر میسر نمی شوم
جان می دهند در طلبم مردم کلان
هوش مصنوعی: با هر کسی نمیتوانم نزدیک شوم، زیرا مردم بزرگ و مهمی جان خود را در جستجوی من میدهند.
مالند اگر به پیکر خود روغن مرا
بی شک و شبهه دفع کند درد استخوان
هوش مصنوعی: اگر به جسم خود روغن بمالی، بدون شک و تردید دردهای استخوان را از خود دور میکنی.
گاهی که من به آدمیان خوی می کنم
پیوسته عمر خویش کنم صرف این مکان
هوش مصنوعی: گاهی که با مردم ارتباط برقرار میکنم، تمام وقتم را در این دنیا صرف میکنم.
خرگوش چون حکایت خود را تمام کرد
میمون شنید و پهلویش آمد نفس زنان
هوش مصنوعی: خرگوش بعد از اینکه داستانش را تمام کرد، میمون که گوش میکرد، به سمت او آمد و نفسنفسزنان نزدیکش شد.
گفت ای درازگوش چرا لاف می زنی
از آدمیگری نه تو را نام و نشان
هوش مصنوعی: گفت: ای الاغ، چرا ادعای انسان بودن میکنی؟ تو هیچ نشانه و نشانی از انسانیت نداری.
چون موش دم بریده بمانی به چشم من
یا بچه بزی که بود هر طرف دوان
هوش مصنوعی: اگر شبیه موش بیدم باشی در نظر من، یا مانند بچه بز که هر طرف را میپیماید، خواهی بود.
زین داشتی به پشت تو را می شدم سوار
هستی به پیش من تو هم از جمله خران
هوش مصنوعی: من از پس تو سواری میکنم و تو هم مانند بقیهی بارها و بارها جلو من هستی.
بگشا ز خواب چشم و سر خود بلند کن
بر دست و پای من نظر خویش را بمان
هوش مصنوعی: چشمانت را از خواب باز کن و سر خود را بالا بیاور. به دست و پای من نگاه کن و توجه کن.
یعنی که نیست صورت من کم ز آدمی
اما کشیده ام قدم خود از آن میان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من از نظر ظاهری و ظاهر بودن همانند انسانها هستم، اما از ویژگیهای انسانی و محدودیتهای آن فراتر رفتهام. به عبارت دیگر، اگرچه ممکن است شبیه آدمیان باشم، اما تفکرات و نگرشهایم مرا از آنها متمایز کرده است.
نشو و نمای من شده در کوهسار هند
اصل من از فرنگ و مرا نام کاردان
هوش مصنوعی: من در سرزمینهای کوهستانی هند رشد کردهام و ریشهام به کشور فرنگ (اروپا) میرسد و نام من نیز به عنوان فردی ماهر و کاردان شناخته میشود.
هر جا که بیشه ایست درو سیر می کنم
هستم به گرد و گوشه او همچو باغبان
هوش مصنوعی: هر جایی که جنگلی وجود دارد، من در آنجا به گردش میپردازم و همچون باغبانی در اطراف و کنار آن حضور دارم.
از میوه های پهلوی خود پهن کرده ام
گاهی ز ترش و گاه ز شیرین و ناردان
هوش مصنوعی: گاهی از میوههای دور و برم، هم میوههای ترش و هم شیرین و ناردان را انتخاب کردهام و روی هم گذاشتهام.
آهو رسید و گشت باو روبرو و گفت
کم دیده ایم آدم دمدار در جهان
هوش مصنوعی: اهو به انسان نزدیک شد و گفت: در دنیا آدمهای متغیر و دمدمی را کم دیدهایم.
آدم کسی به صورت آدم نمی شود
بی مغز اعتبار کجا دارد استخوان
هوش مصنوعی: انسانی که تنها به ظاهر انسان باشد، بدون داشتن عقل و فهم، هیچ ارزش و اعتباری ندارد، حتی اگر فقط به شکل یک انسان باشد.
گاهی که سوی شهر تو را اوفتد گذر
گردی تو پای کار به ارباب لولیان
هوش مصنوعی: هرگاه که مسیرت به سوی شهر تو بیفتد، کنایه از این است که در رفتار و عمل خود باید به مانند کسانی که در کارهایشان جدی هستند و از اربابان خود پیروی میکنند، اقدام کنی.
در پیش خلق مسخره گی پیشه می کنی
طفلان به کوچه ها ز قفای تو کف زنان
هوش مصنوعی: تو در برابر مردم خودت را به نمایش میگذاری، و بچهها در کوچهها به دنبالت با شوق و شادی میدوند.
گه نی نواز و گاه شبانی گهی گدا
گاهی عصا به دست شوی از یساولان
هوش مصنوعی: گاهی به نوازش و موسیقی مشغولم و گاهی در نقش شبان هستم. در بعضی مواقع گدا هستم و در مواقع دیگر عصا به دست میزنم، شبیه به افرادی که در حال داویدن و طلب یاری از دیگران هستند.
در دهر اگر چه صورت من نیست آدمی
لیکن مراست صورت نیکو چو دلبران
هوش مصنوعی: هرچند در این دنیا ظاهر من شبیه انسانها نیست، اما من هم ظاهری زیبا دارم مانند دلبران.
چشمم بود ز غمزه لیلی برنده تر
دیوانه منند چو مجنون پریوشان
هوش مصنوعی: چشمم از نگاه جذاب لیلا به شدت آسیبدیده و دلباخته است، مانند مجنونی که عاشق زیبایی پریان است.
گردد ز بوی مشک معطر دماغها
بر هر طرف که روی نهم همچو نو خطان
هوش مصنوعی: بوی خوش مشک همه جا را پر میکند و هر طرفی که نگاه کنم، بوی آن احساس میشود، همانگونه که خطهای زیبا و تازه دیده میشوند.
گاهی که همچو باد شوم در دوندگی
برق ستیزه خوی نیابد ز من نشان
هوش مصنوعی: گاهی که مانند باد در حال دویدن باشم، نشانهای از من پیدا نمیشود و برق تند و تیز نبردی را احساس نمیکند.
زین گفتگو پلنگ درآمد به جست و خیز
خود را رساند در پی آهو همان زمان
هوش مصنوعی: در این لحظه، پلنگ به دنبال شکار خود، با حرکات چابک و سریع به راه افتاد و به دنبال آهو رفت.
گفت ای گریز پای ز چنگم کجا روی
با من مساز جلوه گری همچو دختران
هوش مصنوعی: او میگوید: ای کسی که از من دور میشوی، کجا میروی؟ با من نزدیک نشو و مانند دختران زیبا خودت را نشان نده.
ناف تو را به کام حریفان بریده اند
باشند خانواده من از تو کامران
هوش مصنوعی: گونۀ تو به دست حریفان آسیب دیده است، پس خانواده من از تو کامی نخواهد برد.
گر بر سر تو سایه کلخاد اوفتد
در زیر پای خواب روی همچو ماکیان
هوش مصنوعی: اگر سایه کلاغی بر سرت بیفتد، در زیر پای تو خواب آلود و گیج خواهی شد مثل مرغی که در خواب رفته است.
یعنی که من به خون تو امروز تشنه ام
از راه تشنگی به لب من رسیده جان
هوش مصنوعی: من امروز به خاطر خون تو تشنه هستم و این تشنگی جان من را به لبم رسانده است.
از قهر اگر به خاک زنم چنگ خویش را
چنگ و غبار تیره کند روی آسمان
هوش مصنوعی: اگر از خشم خود به زمین ضربه بزنم، موهایم را به هم بزنم، غبار سیاهی بر چهره آسمان خواهد نشاند.
از سیلی ام کبود بود روی فیل چرخ
عکس دم من است که گویند کهکشان
هوش مصنوعی: از ضربهای که خوردهام، پوست فیل و نقش تصویر من بر روی آن کبود شده است، که مردم به آن کهکشان میگویند.
آشفته گشت فیل و روان شد سوی پلنگ
دندان بیکدگر زده همچون مبارزان
هوش مصنوعی: فیل به شدت نگران و مضطرب شد و به سمت پلنگ رفت. دندانهایشان به هم برخورد کرد، گویی که در حال مبارزه هستند.
دم خاره کرده آمد و خواباند گوش را
خرطوم بر زمین زد و گفت ای الا چه بان
هوش مصنوعی: دمش را زیر بغلش گذاشت و با سرش بر زمین زد و گفت: "ای وای، چه حالتی!"
از ناخن پلنگ چه نقصان به پای فیل
تاج و خروس را چه غم از نول ماکیان
هوش مصنوعی: قدرت و عظمت هر موجودی به ویژه در ذات خود نهفته است. ناخن پلنگ نمیتواند به پای فیل آسیب بزند و مرغ آواز هم به خاطر نداشتن صدای خوب نگران نیست. هرکس باید در جای خود به ویژگیها و تواناییهایش افتخار کند.
تندی مکن که جرم تو بسیار دیده ام
چون تخته پوست در ته پای قلندران
هوش مصنوعی: عجله نکن و تند نرو، زیرا من بسیاری از کارهای ناپسند تو را دیدهام، مانند پوست خشن و زبر در زیر پای زاهدان.
گوئی که هیچ کس نبود در برابرم
در هر کناره هست مرا چون تو چاکران
هوش مصنوعی: انگار هیچکس در مقابل من نیست و در هر گوشهای از دنیا، تنها تو هستی که بهعنوان خدمتکارانم در کنارم قرار داری.
در روز جنگ زیر علم پاستون کنم
باشم بر آستان در فتح پشتبان
هوش مصنوعی: در روز جنگ، به زیر پرچم تو میآیم و در جلوی درگاهت میایستم تا در پیروزی، پشتیبان تو باشم.
تخت روان کنایه ز رفتار من بود
دوشم رواج یافته از مقدم شهان
هوش مصنوعی: رفتار من در شب گذشته باعث شده که دیگران به من توجه کنند و این موضوع به خاطر مقام و position من است که به من احترام میگذارند.
چون تیغ آبدار سراپای جوهرم
دندان من رواست که سازند زر نشان
هوش مصنوعی: من همچون تیغی تیز و براق هستم که از جوهر ساخته شده است و دندانهای من حق دارند که نشانی از طلا بر روی خود داشته باشند.
بر پشت من نهند اگر کوه قاف را
مانند برگ کاه نیاید مرا گران
هوش مصنوعی: اگر بر دوشم کوه قاف را بگذارند، همچون برگ کاه سنگینی نخواهد کرد.
خرطوم من چو گرز بود وقت گیر و دار
هر موی من به تندی و تیزی بود سنان
هوش مصنوعی: خرطوم من مانند گرزی قدرتمند است که به راحتی میتواند چیزی را بگیرد و هر موی من به تیزی نیزهای است.
عمرم هزار سال بود در میان خلق
کم نیست زندگانیم از عمر جاودان
هوش مصنوعی: زندگی من در میان مردم، کم نیست و حتی اگر عمرم هزار سال هم باشد، زندگیام به نوعی جاودانه است.
بزرگتری ز من نبود در میان قوم
امروز ژنده فیل مرا گفته می توان
هوش مصنوعی: هیچکس در میان مردم امروز به اندازه من بزرگ نیست، هرچند که آنها مرا تحقیر کنند و مانند یک فیل که لباس کهنه به تن دارد، از من سخن بگویند.
کرک این سخن ز فیل شنید و قدم نهاد
سر تا به پای چین و گره کرده ابروان
هوش مصنوعی: این سخن از فیل شنیده شد و در نتیجه، او قدم برداشت و از سر تا پا چین و گرههایی در ابروان خود ایجاد کرد.
در پشت و پهلویش خله یی زد به شاخ و گفت
ای تنگ چشم حرف مگو این همه کلان
هوش مصنوعی: در پشت و پهلویش زخمی به چوب زد و گفت: ای کسی که از نظر تنگ نظرانهای برخورد میکنی، حرف نزن، این همه بزرگی و عظمت را ببین.
از فیلمات حادثه غافل نشسته یی
داری تو اعتماد به عمر سبک عنان
هوش مصنوعی: تو در حال حاضر غافل از حوادث زندگی هستی و به آسانی به طول عمر و زمان اعتماد کردهای.
خرطوم نیست آن که به او فخر می کنی
انداخته به بینیت ایام ریسمان
هوش مصنوعی: خرطوم کسی نیست که به او افتخار میکنی؛ ایامی که به بینیات ریسمان انداختی، او را زیر سؤال میبرد.
خود گو بر استخوان تو گر بود جوهری
تابع نمی شدی تو به هندوستانیان
هوش مصنوعی: اگر بر استخوان تو چیزی باارزش باشد، هرگز به خواستههای هندیها تسلیم نمیشوی.
خرطوم تو به پهلوی دندان تو بود
از فاقه همچو پوست که چسبد به استخوان
هوش مصنوعی: خرطوم تو به دندانهایت چسبیده است، مانند پوستی که به استخوان بچسبد.
خط می کشی به بینی خود کوچه های شهر
از پشت و پهلوی تو غلامان سوادخوان
هوش مصنوعی: تو با انگشت روی بینیات خیابانهای شهر را ترسیم میکنی و در کنار تو، مردان بیسواد آموختهاند.
خرطوم تو به دیده صحرائیان بود
بر بام کاهدان که گذارند ناودان
هوش مصنوعی: خرطوم تو مانند یک نمایشت در نظر بیاباننشینان است که روی بام انباری قرار دارد و باعث میشود تا آب از ناودان پایین بیفتد.
از بس که نیست بر دم و خرطومت امتیاز
حیران شوم کدام طرف باشدت دهان
هوش مصنوعی: به خاطر این که بین دم و خرطوم تو تفاوتی وجود ندارد، حیران و سردرگم ماندهام که دهانت در کدام سمت قرار دارد.
وقتیست این زمان که سر شاخ خویش را
گلگون کنم ز خون تو چون شاخ ارغوان
هوش مصنوعی: در این زمان، میخواهم با خون تو، شاخ خود را مانند شاخ گل ارغوان سرخ و زیبا سازم.
روز مصاف سینه خود می کنم سپر
گردند روبروی ز پشتم دلاوران
هوش مصنوعی: در روز نبرد، سینهام را سپر میکنم تا از خودم دفاع کنم و در برابر دشمنان، دلاوران پشت سرم قرار میگیرند.
خواهم که حمله در صف پیر و جوان کنم
در دل مرا نه بیم ز تیر و نه از کمان
هوش مصنوعی: میخواهم به میدان جنگ بروم و با همه گروهها اعم از پیر و جوان روبرو شوم، چرا که در دل من نه ترسی از تیرها دارم و نه از کمانها.
شاخم به هر دیار کند کار شاخ مار
پیوسته بر خورند ازو اهل کاروان
هوش مصنوعی: هر جا که بروم، در زمین و زمان با مشکلاتی روبهرو میشوم که مانند خرطوم مار همیشه با من هستند و کاروانیان همیشه به آنها نیاز دارند.
خاصیت غریب به شاخم نوشته اند
هر کس نگاه داشت گریزند جنیان
هوش مصنوعی: درختان خاصیت عجیبی دارند؛ هر کسی به آنها توجه کند، روحهای خبیث از او فرار میکنند.
شیر از کمین برآمد و آمد به کرک گفت
ای شاخ ناشکسته بکش پای از میان
هوش مصنوعی: شیر از مخفیگاهش بیرون آمد و به کرک (یک نوع درخت) گفت: ای شاخهی دست نخورده، از وسط کنار برو.
با هر که مانده شاخ به شاخ ایستاده یی
از بس که در کنار بیابان شدی کلان
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که تو به خاطر قرار گرفتن در کنار بیابان و مواجهه با چالشها و مشکلات، با هر کسی که روبرو میشوی، تلاشی برای مقابله و ایستادگی داری.
ای سخت روی و سست قدم چابکی مکن
هستی تو پیش یک قدم از گاو پاده بان
هوش مصنوعی: ای کسی که چهرهات سخت و قدمهایت سست است، حرکتهای سریع و بیمحابا نکن، زیرا وجود تو حتی یک قدم هم از پاهای گاو کمتر است.
طفلان از زبان تو پرهیز می کنند
باشی تو در میانه این قوم بد زبان
هوش مصنوعی: کودکان از گفتار تو دوری میکنند، زمانی که تو در میان این جمعیت بد زبان حضور داری.
اجداد من به شیر خدا دست داده اند
از چنگ من وگرنه که می یافتی امان
هوش مصنوعی: پدران من با کمک و لطف خداوند توانستهاند از چنگ من فرار کنند وگرنه تو هرگز نمیتوانستی از من در امان باشی.
هرگز شکاریی دیگری را نخورده ام
یک ره به خون مرده نیالوده ام دهان
هوش مصنوعی: هرگز از شکار دیگری استفاده نکردهام و هرگز دهانم به خون کسی آلوده نشده است.
در بیشه ای که می روم و می کنم قرار
بیرون ز قحط سال شوند اهل آن مکان
هوش مصنوعی: در جنگلی که من قدم میزنم و در آنجا استراحت میکنم، اهالی آن منطقه از کمبود و قحطی نجات پیدا خواهند کرد.
با هر که بنگرم جگرش آب می شود
از مور کمترند به چشمم بهاوران
هوش مصنوعی: هر کسی را که میبینم، برایش دلم میسوزد و به نظرم از مورچهها هم کمارزشترند.
در فکر دانه مورچه یی بود در گذر
آمد به شیر گفت که ای رستم زمان
هوش مصنوعی: مورچهای که در حال جستجوی دانهای بود، ناگهان به شیر برخورد کرد و به او گفت: "ای قویترین جانور، زمان به چه نحو میگذرد؟"
از اتفاق مورچگان غافلی مگر
ورنه چرا حقیر شماری و ناتوان
هوش مصنوعی: تو از حضور و حرکت مورچگان غافلی، وگرنه چرا باید به من حقیر و ناتوان توجه کنی؟
خوراک اهل بیت من است از نتاج تو
دایم پر است خانه ام از شیر بچگان
هوش مصنوعی: من همیشه از نعمتهای تو بهرهمند هستم و خانهام همواره با شیر بچهها پر است.
طفلان شیر مست من امروز شیر گیر
خویشان ناتوان منند از تو کامران
هوش مصنوعی: بچّههای شیرین من امروز شیرینتر و قویتر از کسانی هستند که ناتوان و ضعیفند. آنها به تو خوشبختی و کامیابی میآورند.
موری شنیده یی که سلیمان وقت را
بر عهد خود به ران ملخ کرده میهمان
هوش مصنوعی: آیا شنیدهای که سلیمان برای تعریف زمان، میهمانی را به شکل ران ملخ به مهمانی دعوت کرده است؟
این رتبه شد میسر او از شکستگی
ور نه چه حد مورچه ای لشکر گران
هوش مصنوعی: این مقام و جایگاه برای او به دست آمده است، اما اگر نه از شکستها و ناکامیها، او چه اندازه مانند یک مورچه است در برابر یک سپاه بزرگ.
چون از زبان مورچه این حرف شد بلند
تسلیم کرده کرده رسیدند وحشیان
هوش مصنوعی: وقتی که این حرف از زبان مورچه بلند شد، وحشیان تسلیم شده و به آنجا رسیدند.
گفتند عذرها ز ته دل به یکدگر
افتاد پای آشتی اندر آن میان
هوش مصنوعی: گفتند که دلیلهای ما از صمیم قلب به همدیگر رسید و در میان آنها پای آشتی پیش آمد.
این نسخه سیدا بدو سه روز شد تمام
از روزگار حضرت عبدالعزیز خان
هوش مصنوعی: این نسخه به مدت سه روز کامل تهیه شد و زمانش به دوران حضرت عبدالعزیز خان برمیگردد.
تاریخ از هزار و نود یک گذشته بود
از هجرت رسول شه آخرالزمان
هوش مصنوعی: به یک هزار و نود و یک سال بعد از هجرت پیامبر اکرم (ص) رسیده بودیم.
ای خورد و ای بزرگ که در ایام مانده اید
افتد به سهو در نظر این طرفه داستان
هوش مصنوعی: ای بزرگواران و عزیزانی که در این روزها باقی ماندهاید، ممکن است به اشتباه به داستانی جالب و عجیب توجه کنید.
گر زنده مانده ام به دعا یادم آورید
ور رفته ام به فاتحه سازید شادمان
هوش مصنوعی: اگر هنوز زندهام، من را با دعا به یاد آورید و اگر رفتهام، با فاتحهای برایم شادی و خوشبختی آرزو کنید.