گنجور

فصل - خوف اصلح است یا رجاء؟

دانستی که خوف و رجا دو صفت‌اند از صفات محموده و اخلاق فاضله، و فضیلت آنها به اعتبار آن است که آدمی را بر طاعت و عبادت وا می دارند، و باعث مداوای دل رنجور می گردند و این در اشخاص مختلف می شود:

گاه است شخصی است که ترس و خوف، او را از طمع و امید بیشتر به کار وا می دارد، و چنین شخصی صفت خوف از برای او اصلح است از رجاء.

و گاه است شخص دیگر برعکس است، و حکم آن نیز برعکس است و کسی که بر او صفت امن از عذاب خدا غالب باشد، و ایمن از مکر الله بوده باشد صلاح او تحصیل صفت خوف است و کسی که یأس از رحمت خدا بر او غلبه داشته باشد اصلح از برای او تحصیل صفت رجا است و شخصی که غریق بحر معاصی و گرفتار دام شهوات دنیویه بوده باشد باید در صدد تحصیل خوف برآید و کسی که معاصی ظاهریه و باطنیه را ترک کرده باشد اصلح از برای او این است که: ترس و امید او مساوی باشند.

و خلاصه اینکه هر کدام که آدمی را بیشتر بر تحصیل مقصود وا می دارد، تحصیل آن اهم است و اگر در این خصوص مساوی باشند اصلح، اعتدال این دو صفت و تساوی آنها است.

همچنان که خدای تعالی در وصف جماعتی می فرماید: «یدعون ربهم خوفا و طمعا» یعنی «پروردگار خود را می خوانند با ترس و امید» حضرت امیرالمومنین علیه السلام به یکی از اولاد خود فرمودند که «ای فرزند چنان از خدا بترس که همچنین دانی که اگر طاعات همه اهل زمین را کرده باشی از تو قبول نخواهد کرد و چنان به خدا امیدوار باش که چنان دانی که اگر گناهان همه اهل زمین را کرده باشی تو را خواهد آمرزید» حارث بن مغیره گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم که «در وصیت لقمان چه بود؟ فرمودند که چیزهای عجیبه در آن بود، و عجیب تر از همه آنکه به پسر خود وصیت کرده بود که چنان از خدا بترس که اگر طاعت ثقلین را با خود ببری چنان دانی که تو را عذاب خواهد کرد و چنان امیدوار به او باش که اگر گناهان ثقلین را با خود ببری چنان دانی که تو را رحم خواهد نمود و بعد از آن، حضرت فرمودند که: پدرم می گفت که هیچ بنده مومنی نیست مگر آنکه در دل او دو نور است: یکی نور خوف، و یکی نور امید، که هر کدام را وزن کنی از دیگری زیادتر نیست» راز آنچه گفتیم ظاهر شد که: از برای سه کس صفت رجا افضل و اصلح است از صفت خوف: یکی کسی که واجبات خود را به جا آورد و از محرمات اجتناب کند، و لیکن نفس او در به جا آوردن مستحبات، و صرف عمر در طاعات کسل باشد و چنین شخصی باید امید وصول به آنچه خدا وعده فرموده از برای مقربین، در درجات علیین داشته باشد، تا نشاطی در خاطر او حاصل شده و او را بر جمیع اعمال صالحه وا بدارد.

دوم: کسی که عمر خود را به معصیت صرف کرده باشد، و صفحه نامه اعمال خود را سیاه کرده باشد، و به این جهت، از خلاصی خود از عذاب الهی مأیوس باشد، و چنانچه توبه و پشیمانی به خاطر او گذرد شیطان او را به ناامیدی بخواند و بگوید: توبه تو کجا قبول می شود؟ چه فایده بر توبه تو مترتب می گردد؟ و به این جهت از توبه و عبادت بازماند چنین شخصی نیز باید صفت رجا را تحصیل کند و فریب ابلیس را نخورد.

و بدان که پروردگار عالم را دریای بی منتهای فیض و رحمت است، و به یک بازگشت، گناه هفتاد ساله را می بخشد.

راه نومیدی گرفتم رحمتم دل می دهد
کای گنه کاران هنوز امید عفوست از کریم

سوم: شخصی که چندان خوف بر او غلبه کرده باشد که مشرف بر هلاکت باشد، و از کثرت خوف، مظنه ضرر به بدن او باشد.

و غیر این سه طایفه اگر از اهل معصیت نباشد بهتر تساوی خوف و رجای اوست.

اما کسانی که به فریب شیطان مغرور و روز و شب مشغول لهو و لعب و سرور، در طاعات و عبادات کسل، و در معاصی و سیئات، شجاع و قوی دل، نه در فکر حرام و حلال، و نه در اندیشه عقاب و نکال، مانند اکثر اهل عصر و مانند ابنای این روزگار.

پس دوای صفت رجا به ایشان دادن سم قاتل است، زیرا که از شنیدن وفور رحمت خدا به غیر از طغیان و جرأت ایشان بر عصیان، چیزی حاصل نمی شود پس واعظ مردم سزاوار است که: مرض هر شخصی را بشناسد و علت آن را بداند و مزاج مردم را بداند و هر کسی را به چیزی که رفع مرض او را کند معالجه کند، نه اینکه دوائی دهد که مرض او زیاد گردد

پس در مثل روزگار ما باید سعی در بیان اسباب ترس و خوف نمود، و مردم را از عذاب الهی ترسانید نه اینکه قصد از موعظه، دست آوردن دل مردم، و چشم داشت آفرین و تحسین از ایشان باشد، و از این جهت ذکر اسباب امیدواری را کنند و خود و مردم را به هلاکت افکنند.

و اما در مقامی که از این عائله نباشد و باعث جرأت بر معصیت نگردد شبهه ای نیست که بندگان را به خدا امیدوار نمودن اولی و افضل است، زیرا که طاعت با امید، به مراتب بالاتر و بهتر است از طاعتی که از ترس باشد و مقرب ترین مردم در نزد خدا کسی است که: او را بیشتر دوست داشته باشد و دوستی و امید به هم می رسد، نه ترس.

و از این جهت خدا قومی را سرزنش کرده است به بدگمانی به خدا و در اخبار پیشینیان رسیده است که: «خداوند عالم به داود علیه السلام وحی فرستاد که دوست دار مرا و هر که مرا دوست دارد، و مردم را دوست من کن عرض کرد پروردگارا چگونه مردم را دوست تو کنم؟ فرمود که: نیکوئیهای مرا به ایشان ذکر کن و نعمتها و احسان مرا بیان نما و به یاد ایشان بیاور» یکی از بزرگان دین همیشه راههای امیدواری به خدا را از برای مردم ذکر می کرد، وقتی از دنیا رفت او را در خواب دیدند گفت: «مرا بردند در موقف خطاب پروردگار باز داشتند، خطاب رسید که : چه چیز تو را بر این داشت که پیوسته مردم را به طمع و امیدواری وا می داشتی؟ عرض کردم که: خواستم دوستی تو را در دل ایشان جای دهم خدای تعالی فرمود که من تو را آمرزیدم».

بلی چگونه رجاء، افضل از خوف خدا نباشد و حال آنکه آبخور صفت رجاء از دریای رحمت است و آبخور صفت خوف از دریای غضب و کسی که ملاحظه صفات مقتضیه لطف و رحمت را نماید بر او غالب می شود و مقامی از مقام محبت الهی بالاتر نیست.

و اما خوف، موقوف است به التفات به صفات مقتضیه غضب، و از آن محبتی چندان حاصل نمی شود بلی چون معاصی و غرور بر خلق غالب است خصوصا به اهل این زمان پس اصلح به حال ایشان غلبه خوف است، به قدری که ایشان را به طاعت وابدارد، و شهوات دنیویه را بر ایشان تلخ کند، و دل ایشان را از این خانه غرور بگسلاند، و خاطر ایشان را از علایق این عالم سرد کند و لیکن تا مادامی که مشرف بر مرگ نشده اند باید چنین باشند، اما در وقت مردن، اصلح به حال هر کسی آن است که صفت رجاء در آن وقت بر او غالب باشد، زیرا که خوف، تازیانه عمل است، و در آن هنگام، وقت عمل سر آمده است و زمان طاعت گذشته است و یمکن که خوف در آن وقت باعث کمی دوستی خدا شود.

و باید هر کسی با دوستی خدا از دنیا برود تا شوق لقای او را داشته باشد و کسی که خدا را دوست داشته باشد و شایق لقای او باشد شاد و فرحناک از دنیا می رود، زیرا که شادی بالاتر است از اینکه کسی به نزد محبوب خود رود و او را ملاقات کند همچنان که هیچ المی بدتر از این نیست که: کسی از محبوب خود مفارقت کند پس مسکین و بیچاره کسی که در آن وقت، دوستی فرزند و عیال و جاه و مال بر دل او غالب باشد و همه محبوبهای او در دنیا بوده باشد و دنیا بهشت او باشد، زیرا که بهشت جائی است که همه آنچه را آدمی دوست دارد در آنجا باشد.

پس با مرگ از بهشت بیرون می رود و این اول المی است که در وقت مرگ به اهل دنیا می رسد، علاوه بر آنچه بعد از مرگ به او خواهد رسید و کسی که دوستی به دنیا نداشته باشد و علاقه به آنچه در آنجاست از برای او نباشد، دنیا از برای او حکم قفس و زندان را خواهد داشت و مرگ او رهائی از زندان خواهد بود و این اول بهجتی است که به او می رسد، علاوه بر چیزهائی که از برای او آماده است.

رجاء و امیدواری بدون طاعت: و اما آنچه دلالت می کند بر آنچه گفتیم، که رجاء و امیدواری به رحمت و مغفرت باید بعد از طاعت و عبادت باشد، و بدون آن غرور و حماقت است از آیات و اخبار بی حد و نهایت است چنانکه حق سبحانه می فرماید: «ان الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمة الله» یعنی «به درستی که کسانی که ایمان آوردند و به جهت متابعت رسول، ترک اوطان خود را نمودند و در راه خدا با کفار و نفس اماره جهاد کردند، ایشان اند که امیدوار به رحمت پروردگارند» و در مقام مذمت طایفه ای می فرماید: «فخلف من بعدهم خلف ورثوا الکتاب یاخذون عرض هذا الادنی و یقولون سیغفر لنا» خلاصه معنی اینکه از عقب گذشتگان، طایفه ای آمدند که کتاب خدا از رفتگان به ایشان رسید، و ایشان گرفتار متاع دنیوی گشتند، و آنها را فرا گرفتند و می گویند که زود باشد که ما آمرزیده شویم و از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «احمق کسی است متابعت هوا و هوس نفسانی را کند، و آرزو از خدا داشته باشد» و شخصی به خدمت امام جعفر صادق علیه السلام عرض کرد «قومی هستند که گناه می کنند و می گویند ما امید به خدا داریم و همیشه چنین اند تا مرگ ایشان برسد حضرت فرمودند که ایشان کسانی هستند که به آرزو می گذارنند و دروغ می گویند، رجا و امید ندارند و به درستی که کسی که امید به چیزی داشته باشد در صدد طلب آن برمی آید و کسی که از چیزی بترسد از آن می گریزد» و شخصی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد که «قومی از دوستان تو معصیت می کنند و می گویند ما امیدواریم حضرت فرمود دروغ می گویند، دوستان ما نیستند اینها قومی هستند که امانی و آمال، ایشان را مضطرب کرده است کسی که امید به چیزی داشته باشد عمل از برای آن می کند» و باز از آن حضرت مروی است که «مومن، مومن نیست تا خوف و امید داشته باشد و خوف و امید نمی دارد مگر در وقتی که عمل کند از برای آنچه می ترسد و به آن امید دارد».فصل - طریقه تحصیل رجاء: چون فضیلت صفت رجاء را دانستی و موقع آن را شناختی، بدان که کسی که محتاج به این صفت باشد طریقه تحصیل آن، این است که: ابتدا در آنچه گفتیم از اسباب امیدواری تأمل کند، و آنها را بر دل خود نقش کند و تکرار کند، و پیوسته متذکر آنها بوده باشد.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دانستی که خوف و رجا دو صفت‌اند از صفات محموده و اخلاق فاضله، و فضیلت آنها به اعتبار آن است که آدمی را بر طاعت و عبادت وا می دارند، و باعث مداوای دل رنجور می گردند و این در اشخاص مختلف می شود:
هوش مصنوعی: خوف و امید دو ویژگی از ویژگی‌های پسندیده و اخلاق خوب هستند. ارزش این ویژگی‌ها در این است که انسان را به انجام کارهای نیک و عبادت ترغیب می‌کنند و می‌توانند به بهبود حال دل انسان کمک کنند. البته شدت و ضعف این احساسات در افراد مختلف متفاوت است.
گاه است شخصی است که ترس و خوف، او را از طمع و امید بیشتر به کار وا می دارد، و چنین شخصی صفت خوف از برای او اصلح است از رجاء.
هوش مصنوعی: گاهی افراد به دلیل ترس و نگرانی، بیشتر از اینکه به امید و آرزوهایشان توجه کنند، به کار و تلاش می‌پردازند. در چنین حالتی، داشتن احساس ترس برای آن‌ها بهتر و سودمندتر از امیدواری است.
و گاه است شخص دیگر برعکس است، و حکم آن نیز برعکس است و کسی که بر او صفت امن از عذاب خدا غالب باشد، و ایمن از مکر الله بوده باشد صلاح او تحصیل صفت خوف است و کسی که یأس از رحمت خدا بر او غلبه داشته باشد اصلح از برای او تحصیل صفت رجا است و شخصی که غریق بحر معاصی و گرفتار دام شهوات دنیویه بوده باشد باید در صدد تحصیل خوف برآید و کسی که معاصی ظاهریه و باطنیه را ترک کرده باشد اصلح از برای او این است که: ترس و امید او مساوی باشند.
هوش مصنوعی: گاهی فردی ممکن است در وضعیت متفاوتی قرار داشته باشد و در این حالت، حکم او نیز متفاوت خواهد بود. اگر کسی از عذاب خدا در امنیت کامل باشد و از مکر خدا ایمن باشد، برای او بهتر است که تلاش کند صفت خوف (ترس از عذاب) را کسب کند. اما اگر فردی به رحمت خدا ناامید باشد، برای او بهتر است که به دنبال کسب صفت رجا (امید به رحمت) باشد. فردی که در گناهان غرق است و به شهوات دنیوی گرفتار شده، باید سعی کند ترس از خدا را در خود ایجاد کند. در مقابل، شخصی که گناهان ظاهری و باطنی را ترک کرده، برای او بهتر است که ترس و امیدش نسبت به خدا در یک سطح باشد.
و خلاصه اینکه هر کدام که آدمی را بیشتر بر تحصیل مقصود وا می دارد، تحصیل آن اهم است و اگر در این خصوص مساوی باشند اصلح، اعتدال این دو صفت و تساوی آنها است.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، هر کدام از ویژگی‌ها که بیشتری انگیزه را برای دستیابی به هدف ایجاد کند، اهمیت بیشتری دارد. اگر این دو ویژگی در این زمینه برابر باشند، بهترین وضعیت یک حالت متعادل و مساوی بین این دو صفت است.
همچنان که خدای تعالی در وصف جماعتی می فرماید: «یدعون ربهم خوفا و طمعا» یعنی «پروردگار خود را می خوانند با ترس و امید» حضرت امیرالمومنین علیه السلام به یکی از اولاد خود فرمودند که «ای فرزند چنان از خدا بترس که همچنین دانی که اگر طاعات همه اهل زمین را کرده باشی از تو قبول نخواهد کرد و چنان به خدا امیدوار باش که چنان دانی که اگر گناهان همه اهل زمین را کرده باشی تو را خواهد آمرزید» حارث بن مغیره گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم که «در وصیت لقمان چه بود؟ فرمودند که چیزهای عجیبه در آن بود، و عجیب تر از همه آنکه به پسر خود وصیت کرده بود که چنان از خدا بترس که اگر طاعت ثقلین را با خود ببری چنان دانی که تو را عذاب خواهد کرد و چنان امیدوار به او باش که اگر گناهان ثقلین را با خود ببری چنان دانی که تو را رحم خواهد نمود و بعد از آن، حضرت فرمودند که: پدرم می گفت که هیچ بنده مومنی نیست مگر آنکه در دل او دو نور است: یکی نور خوف، و یکی نور امید، که هر کدام را وزن کنی از دیگری زیادتر نیست» راز آنچه گفتیم ظاهر شد که: از برای سه کس صفت رجا افضل و اصلح است از صفت خوف: یکی کسی که واجبات خود را به جا آورد و از محرمات اجتناب کند، و لیکن نفس او در به جا آوردن مستحبات، و صرف عمر در طاعات کسل باشد و چنین شخصی باید امید وصول به آنچه خدا وعده فرموده از برای مقربین، در درجات علیین داشته باشد، تا نشاطی در خاطر او حاصل شده و او را بر جمیع اعمال صالحه وا بدارد.
هوش مصنوعی: خداوند در مورد برخی افراد می‌فرماید که «پروردگار خود را با ترس و امید می‌خوانند». حضرت علی علیه السلام به یکی از فرزندان خود گفتند که باید آن‌قدر از خدا بترسی که حتی اگر تمامی اعمال نیک را هم انجام داده باشی، به این فکر باشی که شاید قبول نشود و همچنین باید به خدا آن‌قدر امیدوار باشی که حتی اگر گناهان سنگین را مرتکب شده باشی، یقین داشته باشی که خداوند تو را خواهد آمرزید. حارث بن مغیره نقل می‌کند که از امام صادق علیه السلام درباره وصیت لقمان سوال کردم و ایشان فرمودند که در آن وصیت چیزهای عجیبی وجود دارد، به‌ویژه این که لقمان به پسرش توصیه کرده بود که از خدا بترسد و بپندارد که اگر همه طاعات بشریت را نیز انجام دهد، ممکن است به عذاب دچار شود و در عین حال، امیدوار باشد که حتی اگر گناهان بزرگ را مرتکب شده باشد، خدا رحم خواهد کرد. سپس امام فرمودند که پدرش می‌گفته هیچ بنده مومنی نیست مگر اینکه در دلش دو نور وجود دارد: یکی نور ترس و دیگری نور امید و هر کدام به یک اندازه در دل او وزن دارند. در نهایت، امام درباره کسانی که در انجام واجبات ثابت‌قدم هستند اما در انجام مستحبات کسل‌اند، بیان کردند که برای این افراد، امید به وعده‌های خداوند برای مقربان، برتر و مناسب‌تر از ترس است تا این امید باعث نشاط و انگیزه در دل آن‌ها شود و آن‌ها را به انجام اعمال صالح تشویق کند.
دوم: کسی که عمر خود را به معصیت صرف کرده باشد، و صفحه نامه اعمال خود را سیاه کرده باشد، و به این جهت، از خلاصی خود از عذاب الهی مأیوس باشد، و چنانچه توبه و پشیمانی به خاطر او گذرد شیطان او را به ناامیدی بخواند و بگوید: توبه تو کجا قبول می شود؟ چه فایده بر توبه تو مترتب می گردد؟ و به این جهت از توبه و عبادت بازماند چنین شخصی نیز باید صفت رجا را تحصیل کند و فریب ابلیس را نخورد.
هوش مصنوعی: کسی که عمرش را به گناه گذرانده و اعمالش را آلوده کرده است، باید در سختی و عذاب الهی ناامید نباشد. حتی اگر توبه و پشیمانی به ذهنش بیفتد، شیطان او را به ناامیدی تحریک می‌کند و به او می‌گوید که توبه‌اش پذیرفته نمی‌شود و فایده‌ای ندارد. اما این فرد باید دلی پر از امید داشته باشد و فریب وسوسه‌های شیطان را نخورد و به توبه و عبادت ادامه دهد.
و بدان که پروردگار عالم را دریای بی منتهای فیض و رحمت است، و به یک بازگشت، گناه هفتاد ساله را می بخشد.
هوش مصنوعی: پروردگار جهان دارای رحمت و بخششی نامحدود است و با توبه‌ای صادقانه، می‌تواند حتی گناهان را به مدت هفتاد سال ببخشد.
راه نومیدی گرفتم رحمتم دل می دهد
کای گنه کاران هنوز امید عفوست از کریم
هوش مصنوعی: من در مسیری قرار گرفته‌ام که امیدم را از دست داده‌ام، اما دلم به رحمت خداوند خوش است. ای گنهکاران، هنوز هم به بخشش آن بخشنده بزرگ امیدوار باشید.
سوم: شخصی که چندان خوف بر او غلبه کرده باشد که مشرف بر هلاکت باشد، و از کثرت خوف، مظنه ضرر به بدن او باشد.
هوش مصنوعی: سوم: فردی که به قدری تحت تأثیر ترس قرار گرفته که در آستانه نابودی قرار دارد و به خاطر شدت ترس، احتمال آسیب دیدن بدنش وجود دارد.
و غیر این سه طایفه اگر از اهل معصیت نباشد بهتر تساوی خوف و رجای اوست.
هوش مصنوعی: اگر فردی از این سه گروه نباشد و اهل معصیت هم نباشد، بهتر است که ترس و امید او در زندگی مساوی باشد.
اما کسانی که به فریب شیطان مغرور و روز و شب مشغول لهو و لعب و سرور، در طاعات و عبادات کسل، و در معاصی و سیئات، شجاع و قوی دل، نه در فکر حرام و حلال، و نه در اندیشه عقاب و نکال، مانند اکثر اهل عصر و مانند ابنای این روزگار.
هوش مصنوعی: افرادی که به فریب شیطان دچار شده‌اند، در طول روز و شب مشغول تفریح و خوشگذرانی هستند و در انجام عبادت‌ها تنبل‌اند. آن‌ها در ارتکاب گناهان شجاعت و قدرت دارند و نه به حلال و حرام فکر می‌کنند و نه به عواقب کارهای خود. این وضعیت در بین اکثر مردم زمانه و نسل‌های امروز دیده می‌شود.
پس دوای صفت رجا به ایشان دادن سم قاتل است، زیرا که از شنیدن وفور رحمت خدا به غیر از طغیان و جرأت ایشان بر عصیان، چیزی حاصل نمی شود پس واعظ مردم سزاوار است که: مرض هر شخصی را بشناسد و علت آن را بداند و مزاج مردم را بداند و هر کسی را به چیزی که رفع مرض او را کند معالجه کند، نه اینکه دوائی دهد که مرض او زیاد گردد
هوش مصنوعی: تأکید بر این است که اگر کسی به دیگران امید و اطمینان زیادی درباره رحمت خدا بدهد، ممکن است به جای بهبود آنها، موجب طغیان و بی‌مبالاتی آنها در برابر گناه شود. بنابراین، واعظان باید با علم به شرایط و ویژگی‌های هر فرد، نوع بیماری روحی و علل آن را بشناسند و درمان مناسب را ارائه دهند. به جای تجویز راهکارهایی که ممکن است وضعیت فرد را بدتر کند، باید به حل مشکلات واقعی و خاص هر شخص توجه کنند.
پس در مثل روزگار ما باید سعی در بیان اسباب ترس و خوف نمود، و مردم را از عذاب الهی ترسانید نه اینکه قصد از موعظه، دست آوردن دل مردم، و چشم داشت آفرین و تحسین از ایشان باشد، و از این جهت ذکر اسباب امیدواری را کنند و خود و مردم را به هلاکت افکنند.
هوش مصنوعی: بنابراین در زمانه ما باید تلاش کنیم تا عواملی که موجب ترس و وحشت می‌شود را بیان کنیم و مردم را از عذاب الهی بترسانیم. هدف موعظه نباید کسب محبت و تحسین مردم باشد، بلکه باید به ذکر عواملی بپردازیم که موجب امیدواری می‌شوند، تا خطر افتادن خود و دیگران به هلاکت را کاهش دهیم.
و اما در مقامی که از این عائله نباشد و باعث جرأت بر معصیت نگردد شبهه ای نیست که بندگان را به خدا امیدوار نمودن اولی و افضل است، زیرا که طاعت با امید، به مراتب بالاتر و بهتر است از طاعتی که از ترس باشد و مقرب ترین مردم در نزد خدا کسی است که: او را بیشتر دوست داشته باشد و دوستی و امید به هم می رسد، نه ترس.
هوش مصنوعی: در وضعیتی که فرد به گروه خاصی وابسته نباشد و این وابستگی موجب جرات در انجام گناه نشود، شکی نیست که ایجاد امید در دل بندگان نسبت به خداوند اولویت و برتری دارد. زیرا اطاعتی که با امید همراه باشد، از اطاعتی که تنها بر اساس ترس انجام می‌شود، به مراتب ارزشمندتر و بهتر است. نزدیک‌ترین افراد به خداوند کسانی هستند که خدا را بیشتر دوست دارند و این دوستی و امید به یکدیگر مرتبط است، نه ترس.
و از این جهت خدا قومی را سرزنش کرده است به بدگمانی به خدا و در اخبار پیشینیان رسیده است که: «خداوند عالم به داود علیه السلام وحی فرستاد که دوست دار مرا و هر که مرا دوست دارد، و مردم را دوست من کن عرض کرد پروردگارا چگونه مردم را دوست تو کنم؟ فرمود که: نیکوئیهای مرا به ایشان ذکر کن و نعمتها و احسان مرا بیان نما و به یاد ایشان بیاور» یکی از بزرگان دین همیشه راههای امیدواری به خدا را از برای مردم ذکر می کرد، وقتی از دنیا رفت او را در خواب دیدند گفت: «مرا بردند در موقف خطاب پروردگار باز داشتند، خطاب رسید که : چه چیز تو را بر این داشت که پیوسته مردم را به طمع و امیدواری وا می داشتی؟ عرض کردم که: خواستم دوستی تو را در دل ایشان جای دهم خدای تعالی فرمود که من تو را آمرزیدم».
هوش مصنوعی: خداوند گروهی را به خاطر بدگمانی به خود سرزنش کرده است. در روایات آمده که خداوند به داود علیه السلام وحی فرستاد و به او گفت که دوستدار من باش و کسانی را که دوستدار من هستند، دوست داشته باش. داود پرسید که چگونه می‌تواند مردم را به دوستی خداوند ترغیب کند. خداوند فرمود که باید خوبی‌ها و نعمت‌های من را برای آنها ذکر کند و آن‌ها را به یاد بیاورد. یکی از بزرگان دینی همیشه راه‌های امید به خدا را برای مردم بیان می‌کرد. پس از مرگ او در خواب دیدند که در حضور خداوند قرار گرفته و مورد خطاب قرار گرفته است. از او پرسیدند که چرا همیشه مردم را به امیدواری و اعتماد به خدا ترغیب می‌کردی. او پاسخ داد که می‌خواست دوستی خدا را در دل آنها جا دهد. خداوند به او فرمود که من تو را آمرزیدم.
بلی چگونه رجاء، افضل از خوف خدا نباشد و حال آنکه آبخور صفت رجاء از دریای رحمت است و آبخور صفت خوف از دریای غضب و کسی که ملاحظه صفات مقتضیه لطف و رحمت را نماید بر او غالب می شود و مقامی از مقام محبت الهی بالاتر نیست.
هوش مصنوعی: چگونه امید می‌تواند بالاتر از ترس از خدا باشد، در حالی که منبع امید از دریای رحمت سرچشمه می‌گیرد و منبع ترس از دریای غضب است. کسی که به ویژگی‌های لطف و رحمت الهی توجه کند، به مقام محبت الهی نزدیک‌تر می‌شود و این مقام هیچ مقام بالاتری ندارد.
و اما خوف، موقوف است به التفات به صفات مقتضیه غضب، و از آن محبتی چندان حاصل نمی شود بلی چون معاصی و غرور بر خلق غالب است خصوصا به اهل این زمان پس اصلح به حال ایشان غلبه خوف است، به قدری که ایشان را به طاعت وابدارد، و شهوات دنیویه را بر ایشان تلخ کند، و دل ایشان را از این خانه غرور بگسلاند، و خاطر ایشان را از علایق این عالم سرد کند و لیکن تا مادامی که مشرف بر مرگ نشده اند باید چنین باشند، اما در وقت مردن، اصلح به حال هر کسی آن است که صفت رجاء در آن وقت بر او غالب باشد، زیرا که خوف، تازیانه عمل است، و در آن هنگام، وقت عمل سر آمده است و زمان طاعت گذشته است و یمکن که خوف در آن وقت باعث کمی دوستی خدا شود.
هوش مصنوعی: خوف به ویژگی‌های غیظ و خشم مربوط می‌شود و نتایج مثبتی از محبت به همراه ندارد. با این حال، به دلیل گناه و فریب‌هایی که بر زندگی مردم، به ویژه در زمانه کنونی حاکم است، بهتر است که بر ترس تأکید شود تا افراد را به انجام کارهای نیکو وادار کند و تمایلات دنیوی را برایشان ناخوشایند کند. این ترس می‌تواند افراد را از غرور دور کند و ذهنشان را از وابستگی‌های دنیوی آزاد سازد. تا زمانی که انسان به آستانه مرگ نرسیده، این حالت ضروری است. اما در لحظه نزدیکی به مرگ، بهتر است که امید بر او غالب باشد، چرا که در آن زمان، ترس می‌تواند باعث کاهش محبت به خداوند شود و زمان عمل و عبادت به سر آمده است.
و باید هر کسی با دوستی خدا از دنیا برود تا شوق لقای او را داشته باشد و کسی که خدا را دوست داشته باشد و شایق لقای او باشد شاد و فرحناک از دنیا می رود، زیرا که شادی بالاتر است از اینکه کسی به نزد محبوب خود رود و او را ملاقات کند همچنان که هیچ المی بدتر از این نیست که: کسی از محبوب خود مفارقت کند پس مسکین و بیچاره کسی که در آن وقت، دوستی فرزند و عیال و جاه و مال بر دل او غالب باشد و همه محبوبهای او در دنیا بوده باشد و دنیا بهشت او باشد، زیرا که بهشت جائی است که همه آنچه را آدمی دوست دارد در آنجا باشد.
هوش مصنوعی: هر شخصی باید با محبت به خدا دنیا را ترک کند تا شوق ملاقات او را داشته باشد. کسی که خدا را دوست دارد و مشتاق دیدارش است، با شادی و سرور از دنیا می‌رود؛ چرا که هیچ چیزی لذت‌بخش‌تر از دیدار محبوب نیست. برعکس، هیچ دردی تلخ‌تر از جدایی از محبوب نیست. بدبخت است کسی که در آن لحظه، عشق به خانواده، ثروت و مقام را بر دلش مسلط بیابد و همه چیزهای محبوبش در دنیا باشد، زیرا برای او دنیا به مانند بهشت است، جایی که همه آنچه را که دوست دارد در آنجا وجود دارد.
پس با مرگ از بهشت بیرون می رود و این اول المی است که در وقت مرگ به اهل دنیا می رسد، علاوه بر آنچه بعد از مرگ به او خواهد رسید و کسی که دوستی به دنیا نداشته باشد و علاقه به آنچه در آنجاست از برای او نباشد، دنیا از برای او حکم قفس و زندان را خواهد داشت و مرگ او رهائی از زندان خواهد بود و این اول بهجتی است که به او می رسد، علاوه بر چیزهائی که از برای او آماده است.
هوش مصنوعی: انسان با مرگ از دنیای مادی جدا می‌شود و این نقطهٔ آغاز ارتباط او با زندگی بعد از مرگ است. اگر کسی به دنیا و مادیات آن وابسته نباشد، زندگی دنیوی برای او مانند زندان می‌ماند و مرگش به نوعی آزاد شدن از این زندان به حساب می‌آید. این آزادی اولین نشانهٔ خوشبختی اوست، به‌علاوه‌ی نعمت‌های دیگری که پس از مرگ برای او مهیا شده است.