گنجور

فصل - علائم ترقی در مراتب توحید

بدان که از علامات ترقی از مرتبه اول و دوم توحید و وصول به مرتبه سیم آن است که آدمی در جمیع امور خود توکل بر خدا کند و همه امور خود را به او واگذارد و دیده از همه وسایط بپوشاند، زیرا که بعد از آنکه بر او روشن شد که به غیر از خدا احدی منشأ هیچ اثری نیست، و دانست که مبدأ هر موجودی و منشأ هر فعلی، از خلق و رزق و عطا و منع و غنا و فقر و مرض و صحت و ذلت و عزت و حیات و ممات و غیر اینها حق سبحانه و تعالی است و اوست منفرد و مستقل به جمیع اینها و انباز و شریکی از برای او در هیچ اثری نیست دیگر در هیچ امری ملتفت به غیر او نمی شود، بلکه بیم او از خدا و امیدش به او و وثوق و اعتمادش بر اوست و کسی را که این مرتبه حاصل نشده و دل او از شوائب شرک خالی نیست و به سبب وساوس شیطانیه ملتفت به وسایط ظاهریه می گردد، همچنان که با آمدن باران اعتماد به نمو زراعت و نباتات می کند.

و از وزیدن باد موافق، مطمئن به سلامتی کشتی می شود و از حدوث بعضی نظرات کواکب و اتصالاتشان امید و بیم به حدوث بعضی حوادث به هم می رساند و از ملاحظه قدرت بعضی از مخلوقات از قهر او خائف و به لطفش امیدوار می گردد، و کسی که ابواب معارف بر او گشوده شد و امر عالم کما هو حقه بر او منکشف گردید می داند که آسمان و زمین و خورشید و ستارگان و ابر و باد و باران و حیوان و انسان، و غیر این ها را مخلوقات، همگی مقهور امر پادشاه بی شریک و وزیر، و در قبضه قدرت او مسخر و اسیرند چون زرع را فاسد خواهد، آمدن باران چه نفع تواند رسانید و اگر کشتی را غرق دریا پسندد، باد موافق چه تواند کرد سری را که او بر خاک افکند که می تواند برداشت؟

بلند آن سر که او خواهد بلندش
نژند آن دل که او خواهد نژندش
گرت عزت دهد رو ناز می‌کن
وگر نه چشم حسرت باز می‌کن
مبادا آنکه او کس را کند خوار
که خوار او شدن کاری‌ست دشوار

و اگر تو را خواهد به ساحل نجات رساند باد مخالف نیز مخالفت نتواند کرد و اگر انبار ترا آباد خواهد بی باران هم گندم تواند داد.

آنکه او از آسمان باران دهد
هم تواند او ز رحمت نان دهد

و التفات آدمی به بعضی از وسائط در نجات و عزت و غنای خود و متوسل به آنها شدن شبیه است به کسی که پادشاهی امر به کشتن او فرموده باشد، سپس پشیمان شده و کاتب را امر کند که منشور عفو او را نوشته ارسال نماید و آن شخص بعد از خلاص شدن، زبان به مدح و ثنای کاغذ یا قلم یا کاتب گشاید و گوید که اگر اینها نبودی مرا نجات میسر نگشتی و کسی که دانست که آنچه بر کاغذ رقم شد از قلم بود و قلم خود مسخر دست کاتب و کاتب را یارای آن نیست که بی امر پادشاه چیزی نویسد بجز شکر پادشاه نکند و به غیر از ثنای او نگوید و منت بجز از او نپذیرد و شکی نیست که جمیع مخلوقات، از ماه و خورشید و آسمان و ستارگان و باد و باران و جماد و حیوان، همگی چون قلم در دست کاتب، و کاتب در خدمت سلطان، مقهور و مسخرند بلکه این از بابت مثالی است که سزاوار آن است گفته شود: «خاک بر فرق من و تمثیل من» قلم کجاست و کاتب کیست؟ «و ما رمیت إذ رمیت و لکن الله رمی» دیده حق بین کو و دل حق شناس کجاست؟ هرگاه موری در کاغذی که در دست کاتب است و آن را سیاه می کند و نور بصرش را امتداد نیست که انگشت کاتب و یا دست او را ببیند، چه جای آنکه خود کاتب را برخورد، پس چنان تصور می کند که این همه نقش بدیع از قلم سر می زند.

و مخفی نماند که مراد از آنچه مذکور شد آن است که کسی که از مرتبه دوم توحید ترقی نموده می داند که منشأ جمیع آثار و مصدر همه افعال خداوند متعال است و دیگری منشأ هیچ امری نمی تواند باشد و این در غیر حرکات و افعال انسان است، زیرا که فی الجمله اختیاری از برای او در افعال و حرکات خود بدیهی، و اجماع و آیات و اخبار در آن صریح است گو اختیار تام و اقتدار بالاستقلال نباشد بلکه اختیار او در همین امور تکلیفیه و اعمال خیر و شر باشد که حکیم علی الاطلاق به جهت مصالحی چند که خود به آنها داناتر است چند روزی زمام اختیار در این امور را به دست خود انسان داده و او را به عالم ابتلا و امتحان فرستاده اند «انا عرضنا الأمانه علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنا و اشفقن منها و حملها الإنسان» پس انسان، هم مختار است و هم مجبور، اختیار او در امور تکلیفیه و خیرات و شرور، و اجبار او در غیر اینها از حیات و ممات و عزت و ذلت و بیماری و صحت و شفا و فقر و غنا و امثال اینهاست.

و ممکن است همین مراد باشد از آنچه در حدیث مشهور وارد شده است که «لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین» یعنی «از برای انسان نه جبر مطلق است و نه تفویض و اختیار مطلق، بلکه امری است متوسط میان این دو امر» شاید مراد از «امر بین الأمرین»، قدرت و اختیار امکانی بوده باشد، زیرا که انسان اگر چه مختار و قادر باشد و لکن اختیار و قدرتش نیز مانند وجودش خواهد بود «متاع البیت یشبه صاحب البیت» یعنی «اسباب خانه به صاحب خانه شبیه است» و وجود انسان، وجود امکانی است، نه به مثابه وجود صرف است که وجود واجبی باشد، و نه عدم صرف، بلکه وجودی است مشوب به عدم، و عدمی است مشوب به وجود.

پس همچنین قدرت و اختیاری که خداوند در انسان موجود کرده نه اختیار و قدرت صرف می تواند بود، زیرا که اختیار صرف مختص پروردگار و عین وجود مقدس اوست، پس چگونه می تواند شد که از برای دیگری ثابت باشد؟ و چون اختیاری از برای انسان ثابت شده پس بی اختیار صرف هم نیست بلکه امری است میان اختیار مطلق و بی اختیاری محض

و شاید هم مراد از «امر بین الأمرین»، قدرت و اختیاری باشد که متوسط و بسته به قدرت و اختیار غیر است، زیرا که انسان اگر چه مختار باشد اما اختیار او از دیگری است و آن دیگری قادر بر سلب اختیارش در عین اختیار هست و شکی نیست که چنین اختیاری اگرچه از بی اختیاری بالاتر است و لیکن از اختیار مطلق فروتر می باشد، و مرجع این وجه نیز به وجه دوم است.

و بدان که ثبوت اختیار به هر یک از این سه معنی از برای انسان منافاتی با اختیار مطلق در جمیع امور از برای خدا ندارد، بلکه همچنان که اختیار مشوب به بی اختیاری فی الجمله از برای انسان ثابت است، اختیار منزه از شایبه بی اختیاری در همان موارد از برای خدا نیز هست، «یضل من یشاء و یهدی من یشاء» و استبعادی نیست در اینکه دو کس را در امری اختیار باشد، خصوصا با وجود اختلاف در اختیار و از این معلوم می شود که در جمیع افعال و احوال، چشم از وسائط پوشیدن و متوسل به صاحب اختیار مطلق شدن منافات با ثبوت نوع اختیاری از برای انسان ندارد، زیرا که اگر چه در بعضی افعال او را فی الجمله اختیاری باشد اما اختیار خدا بیشتر و قدرت او کامل تر است پس بر هر کس لازم است که در هر امری که از برای او نوع اختیاری هست به حکم شریعت مقدسه اختیار و قدرت خود را فی الجمله به کار برده و در توفیق و اتمام آن از حضرت آفریدگار استمداد نماید، و در آنچه از تحت قدرت او بیرون است امیدوار به لطف و کرم پروردگار باشد.

فصل - توحید و اقسام آن: ضد صفت شرک، توحید است و از برای آن اقسامی چند است:فصل - آشنائی با اسرار ملک و ملکوت: بعضی از عرفا گفته اند که خداوند عالم به قدرت کامله خود گویا نمود در حق ارباب دلهای آگاه و اصحاب مشاهده، هر ذره ای را که در آسمانها و زمینها موجودند تا اینکه تسبیح و تقدیس ایشان را شنیدند و گواهی ایشان را به انکسار و عجز خود استماع نمودند که به آنها گویا بودند به زبان واقع، که نه عربی است و نه عجمی، نه متضمن بانگ و آواز و نه مشتمل بر حروف و الفاظ است و آن را نمی توان شنید مگر به گوش هوش و سمع ملکوتی و این نوع مکالمه که ذرات وجود را با رب قلوب است مناجات نیز گویند و از برای آن نهایت و انجامی نیست، زیرا که منبع آن از دریای محیط کلام حق است که نهایت ندارد «قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مددا» و چون که گفتگوی ایشان از اسرار ملک و ملکوت است و هر کسی محرمیت آنها را ندارد بلکه قبور اسرار، سینه آزادگان است و بس، پس به این جهت با هر کسی به تکلم در نیایند بلکه گفتگوی ایشان با خاصان درگاه و محرمان بارگاه است و ایشان نیز آنچه می شنوند با دیگران حکایت نکنند.

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که از علامات ترقی از مرتبه اول و دوم توحید و وصول به مرتبه سیم آن است که آدمی در جمیع امور خود توکل بر خدا کند و همه امور خود را به او واگذارد و دیده از همه وسایط بپوشاند، زیرا که بعد از آنکه بر او روشن شد که به غیر از خدا احدی منشأ هیچ اثری نیست، و دانست که مبدأ هر موجودی و منشأ هر فعلی، از خلق و رزق و عطا و منع و غنا و فقر و مرض و صحت و ذلت و عزت و حیات و ممات و غیر اینها حق سبحانه و تعالی است و اوست منفرد و مستقل به جمیع اینها و انباز و شریکی از برای او در هیچ اثری نیست دیگر در هیچ امری ملتفت به غیر او نمی شود، بلکه بیم او از خدا و امیدش به او و وثوق و اعتمادش بر اوست و کسی را که این مرتبه حاصل نشده و دل او از شوائب شرک خالی نیست و به سبب وساوس شیطانیه ملتفت به وسایط ظاهریه می گردد، همچنان که با آمدن باران اعتماد به نمو زراعت و نباتات می کند.
هوش مصنوعی: آدمی هنگامی که به درجات بالاتری از توحید دست می‌یابد، باید در تمام امور زندگی‌اش به خداوند توکل کند و همه چیز را به او بسپارد. باید از وسایل و علل ظاهری روی بگرداند، چرا که وقتی می‌فهمد تنها خداوند منشأ تأثیر در جهان است و هیچ موجود دیگری نمی‌تواند بر او تأثیر بگذارد، باید بداند که خداوند، تنها منبع و مبدأ هر چیزی است؛ از بخشش و منع گرفته تا غنا و فقر، و از زندگی تا مرگ. در این حالت، او دیگر توجه‌اش به هیچ کس و هیچ چیز جز خداوند نیست و تمامی امید و اعتمادش بر اوست. اگر کسی هنوز به وسایل ظاهری وابسته است و دلش از شک و تردید خالی نیست، همچنان که در هنگام بارش باران اعتمادش به رویش گیاهان می‌شود، به این معنی است که به مرتبه مطلوب توحید نرسیده است.
و از وزیدن باد موافق، مطمئن به سلامتی کشتی می شود و از حدوث بعضی نظرات کواکب و اتصالاتشان امید و بیم به حدوث بعضی حوادث به هم می رساند و از ملاحظه قدرت بعضی از مخلوقات از قهر او خائف و به لطفش امیدوار می گردد، و کسی که ابواب معارف بر او گشوده شد و امر عالم کما هو حقه بر او منکشف گردید می داند که آسمان و زمین و خورشید و ستارگان و ابر و باد و باران و حیوان و انسان، و غیر این ها را مخلوقات، همگی مقهور امر پادشاه بی شریک و وزیر، و در قبضه قدرت او مسخر و اسیرند چون زرع را فاسد خواهد، آمدن باران چه نفع تواند رسانید و اگر کشتی را غرق دریا پسندد، باد موافق چه تواند کرد سری را که او بر خاک افکند که می تواند برداشت؟
هوش مصنوعی: با وزش باد مناسب، کشتی به سلامتی پیش می‌رود و از تاثیر برخی از حرکات ستاره‌ها و ارتباطات آن‌ها، هم امید و هم نگرانی از وقوع حوادث به وجود می‌آید. با توجه به قدرت برخی از مخلوقات، انسان از خشم او می‌ترسد و به رحمتی که وعده داده شده است، امیدوار می‌شود. کسی که به علم و معرفت دست یافته و حقیقت دنیا برای او روشن شده، می‌داند که آسمان، زمین، خورشید، ستاره‌ها، ابر، باد، باران، حیوانات و انسان‌ها، همه مخلوقاتی هستند که تحت فرمان و قدرت پادشاهی بی‌همتا و بی‌وزیر قرار دارند. پس اگر او بخواهد کشتی را در دریا غرق کند، هیچ بادی نمی‌تواند مانع آن شود و اگر اراده کند که کشت را به زمین افکند، هیچکس نمی‌تواند آن را بالا بردارد.
بلند آن سر که او خواهد بلندش
نژند آن دل که او خواهد نژندش
هوش مصنوعی: سر هر کسی به اندازه‌ی خواسته و اراده‌اش رشد می‌کند و دل هر کسی نیز بنا بر میل او دچار اندوه یا شادی خواهد شد.
گرت عزت دهد رو ناز می‌کن
وگر نه چشم حسرت باز می‌کن
هوش مصنوعی: اگر تو را احترام و عظمت دهند، با ناز و کرشمه رفتار کن و اگر نه، با اشک و حسرت به دور نگاه کن.
مبادا آنکه او کس را کند خوار
که خوار او شدن کاری‌ست دشوار
هوش مصنوعی: مبادا که او کسی را بی‌اهمیت کند، چون بی‌اهمیت شدن او کاری بسیار سخت است.
و اگر تو را خواهد به ساحل نجات رساند باد مخالف نیز مخالفت نتواند کرد و اگر انبار ترا آباد خواهد بی باران هم گندم تواند داد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد تو را به ساحل نجات برساند، حتی بادهای مخالف هم نمی‌توانند در کار او مانع ایجاد کنند و اگر کسی بخواهد انبار تو را پر کند، حتی بدون باران هم می‌تواند گندم به تو بدهد.
آنکه او از آسمان باران دهد
هم تواند او ز رحمت نان دهد
هوش مصنوعی: کسی که از آسمان باران نازل می‌کند، قادر است که از رحمت خود نان نیز عطا کند.
و التفات آدمی به بعضی از وسائط در نجات و عزت و غنای خود و متوسل به آنها شدن شبیه است به کسی که پادشاهی امر به کشتن او فرموده باشد، سپس پشیمان شده و کاتب را امر کند که منشور عفو او را نوشته ارسال نماید و آن شخص بعد از خلاص شدن، زبان به مدح و ثنای کاغذ یا قلم یا کاتب گشاید و گوید که اگر اینها نبودی مرا نجات میسر نگشتی و کسی که دانست که آنچه بر کاغذ رقم شد از قلم بود و قلم خود مسخر دست کاتب و کاتب را یارای آن نیست که بی امر پادشاه چیزی نویسد بجز شکر پادشاه نکند و به غیر از ثنای او نگوید و منت بجز از او نپذیرد و شکی نیست که جمیع مخلوقات، از ماه و خورشید و آسمان و ستارگان و باد و باران و جماد و حیوان، همگی چون قلم در دست کاتب، و کاتب در خدمت سلطان، مقهور و مسخرند بلکه این از بابت مثالی است که سزاوار آن است گفته شود: «خاک بر فرق من و تمثیل من» قلم کجاست و کاتب کیست؟ «و ما رمیت إذ رمیت و لکن الله رمی» دیده حق بین کو و دل حق شناس کجاست؟ هرگاه موری در کاغذی که در دست کاتب است و آن را سیاه می کند و نور بصرش را امتداد نیست که انگشت کاتب و یا دست او را ببیند، چه جای آنکه خود کاتب را برخورد، پس چنان تصور می کند که این همه نقش بدیع از قلم سر می زند.
هوش مصنوعی: تصور اینکه انسان به برخی وسایل برای نجات و عزت خود متوسل شود، شبیه به فردی است که پادشاهی فرمان کشتن او را صادر کرده، اما پس از مدتی پشیمان شده و به کاتب دستور می‌دهد که نامه عفو او را بنویسد. پس از اینکه این فرد نجات می‌یابد، شروع به ستایش کاغذ، قلم یا کاتب می‌کند و می‌گوید اگر اینها نبودند، نجات نمی‌یافتم. در حالی که او باید بداند که آنچه روی کاغذ نوشته شده با قلم است و قلم خود تحت سلطه کاتب و کاتب هم تنها در اختیار پادشاه است و نمی‌تواند بدون دستور او چیزی بنویسد. لذا جز شکرگزاری از پادشاه حرفی نمی‌زند و از کسی دیگر انتظاری ندارد. تمامی مخلوقات، از ماه و خورشید و ستارگان تا باد و باران و همه موجودات زنده و بی‌جان، مانند قلم در دستان کاتب هستند و کاتب نیز در خدمت سلطان. در واقع، این یک مثال است و باید گفت: «خاک بر سر من و مثالم» چون قلم و کاتب چیستند؟ «و ما رمیت إذ رمیت و لکن الله رمی» بینای راستین و دل آگاه کجاست؟ اگر مورچه‌ای بر روی کاغذی که کاتب در دست دارد، در حال خط خطی کردن باشد و نتواند دست کاتب یا قلمش را ببیند، چگونه می‌تواند خود کاتب را درک کند؟ بنابراین او گمان می‌کند که این همه نقوش زیبا به‌راستی از قلم ناشی می‌شود.
و مخفی نماند که مراد از آنچه مذکور شد آن است که کسی که از مرتبه دوم توحید ترقی نموده می داند که منشأ جمیع آثار و مصدر همه افعال خداوند متعال است و دیگری منشأ هیچ امری نمی تواند باشد و این در غیر حرکات و افعال انسان است، زیرا که فی الجمله اختیاری از برای او در افعال و حرکات خود بدیهی، و اجماع و آیات و اخبار در آن صریح است گو اختیار تام و اقتدار بالاستقلال نباشد بلکه اختیار او در همین امور تکلیفیه و اعمال خیر و شر باشد که حکیم علی الاطلاق به جهت مصالحی چند که خود به آنها داناتر است چند روزی زمام اختیار در این امور را به دست خود انسان داده و او را به عالم ابتلا و امتحان فرستاده اند «انا عرضنا الأمانه علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنا و اشفقن منها و حملها الإنسان» پس انسان، هم مختار است و هم مجبور، اختیار او در امور تکلیفیه و خیرات و شرور، و اجبار او در غیر اینها از حیات و ممات و عزت و ذلت و بیماری و صحت و شفا و فقر و غنا و امثال اینهاست.
هوش مصنوعی: کسی که به درک عمیق‌تری از توحید دست پیدا کرده است، متوجه می‌شود که تمام آثار و اعمال از سوی خداوند متعال ناشی می‌شود و هیچ چیز دیگری نمی‌تواند منشاء اتفاقات باشد. این موضوع در مورد حرکات و اعمال انسان صادق نیست، زیرا انسان در اعمال و حرکات خود تا حدی مختار است. این موضوع نه تنها با اجماع و شواهد دینی سازگار است بلکه کاملاً واضح است. با این حال، اختیار انسان به طور کامل نیست و فقط در زمینه‌های شرعی و اعمال خوب و بد محدود می‌شود. خداوند به دلایل خاصی که خود می‌داند، مدتی اختیار برخی امور را به انسان داده و او را در جهان آزمون قرار داده است. به همین دلیل انسان هم مختار است و هم مجبور؛ او در انتخاب‌های خود مختار است اما در جنبه‌های دیگر زندگی مانند تولد، مرگ، مقام، و حالاتی همچون بیماری و سلامت تحت فشار و اجبار قرار دارد.
و ممکن است همین مراد باشد از آنچه در حدیث مشهور وارد شده است که «لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین» یعنی «از برای انسان نه جبر مطلق است و نه تفویض و اختیار مطلق، بلکه امری است متوسط میان این دو امر» شاید مراد از «امر بین الأمرین»، قدرت و اختیار امکانی بوده باشد، زیرا که انسان اگر چه مختار و قادر باشد و لکن اختیار و قدرتش نیز مانند وجودش خواهد بود «متاع البیت یشبه صاحب البیت» یعنی «اسباب خانه به صاحب خانه شبیه است» و وجود انسان، وجود امکانی است، نه به مثابه وجود صرف است که وجود واجبی باشد، و نه عدم صرف، بلکه وجودی است مشوب به عدم، و عدمی است مشوب به وجود.
هوش مصنوعی: این متن به این نکته اشاره دارد که انسان نه به طور کامل تحت جبر است و نه به طور کامل مختار. در واقع، وضعیت انسان میان این دو حالت قرار دارد. از این رو، قدرت و اختیاری که انسان دارد، به طور کامل مستقل نیست و به نوعی به وجود او وابسته است. وجود انسان به گونه‌ای است که نه به طور کامل وجود دارد و نه به طور کامل فاقد وجود، بلکه ترکیبی از وجود و عدم است.
پس همچنین قدرت و اختیاری که خداوند در انسان موجود کرده نه اختیار و قدرت صرف می تواند بود، زیرا که اختیار صرف مختص پروردگار و عین وجود مقدس اوست، پس چگونه می تواند شد که از برای دیگری ثابت باشد؟ و چون اختیاری از برای انسان ثابت شده پس بی اختیار صرف هم نیست بلکه امری است میان اختیار مطلق و بی اختیاری محض
هوش مصنوعی: بنابراین، قدرت و اختیاری که خداوند به انسان عطا کرده، نمی‌تواند تنها اختیاری خالص باشد، زیرا اختیار خالص مختص به پروردگار و وجود مقدس اوست. پس چگونه می‌تواند برای موجود دیگری ثابت شود؟ و از آنجا که اختیاری برای انسان ثابت شده، این اختیار نیز نمی‌تواند صرفاً خالص باشد، بلکه در واقع وضعیتی است درمیان اختیار مطلق و بی‌اختیاری کامل.
و شاید هم مراد از «امر بین الأمرین»، قدرت و اختیاری باشد که متوسط و بسته به قدرت و اختیار غیر است، زیرا که انسان اگر چه مختار باشد اما اختیار او از دیگری است و آن دیگری قادر بر سلب اختیارش در عین اختیار هست و شکی نیست که چنین اختیاری اگرچه از بی اختیاری بالاتر است و لیکن از اختیار مطلق فروتر می باشد، و مرجع این وجه نیز به وجه دوم است.
هوش مصنوعی: شاید منظور از «امر بین الأمرین» نوعی قدرت و اختیاری باشد که وابسته به قدرت و اختیار دیگران است. انسان هرچند مختار است، اما اختیارش از فرد دیگری ناشی می‌شود و آن فرد دیگر می‌تواند در حالی که خودش نیز مختار است، اختیار او را سلب کند. بنابراین، چنین اختیاری هرچند از عدم اختیار بالاتر محسوب می‌شود، اما هنوز نسبت به اختیار مطلق در سطح پایین‌تری قرار دارد و این نکته به یکی از جنبه‌های دیگر برمی‌گردد.
و بدان که ثبوت اختیار به هر یک از این سه معنی از برای انسان منافاتی با اختیار مطلق در جمیع امور از برای خدا ندارد، بلکه همچنان که اختیار مشوب به بی اختیاری فی الجمله از برای انسان ثابت است، اختیار منزه از شایبه بی اختیاری در همان موارد از برای خدا نیز هست، «یضل من یشاء و یهدی من یشاء» و استبعادی نیست در اینکه دو کس را در امری اختیار باشد، خصوصا با وجود اختلاف در اختیار و از این معلوم می شود که در جمیع افعال و احوال، چشم از وسائط پوشیدن و متوسل به صاحب اختیار مطلق شدن منافات با ثبوت نوع اختیاری از برای انسان ندارد، زیرا که اگر چه در بعضی افعال او را فی الجمله اختیاری باشد اما اختیار خدا بیشتر و قدرت او کامل تر است پس بر هر کس لازم است که در هر امری که از برای او نوع اختیاری هست به حکم شریعت مقدسه اختیار و قدرت خود را فی الجمله به کار برده و در توفیق و اتمام آن از حضرت آفریدگار استمداد نماید، و در آنچه از تحت قدرت او بیرون است امیدوار به لطف و کرم پروردگار باشد.
هوش مصنوعی: هر یک از این سه مورد نشان می‌دهد که داشتن اختیار برای انسان هیچ تناقضی با اختیار مطلق خداوند در همه امور ندارد. همان‌طور که انسان در برخی مواقع به دلیل عوامل دیگر، گزینه‌های محدود دارد، خداوند همچنین در همان شرایط از شایبه عدم اختیار معاف است. این به معنای آن نیست که دو نفر می‌توانند در یک مورد خاص حق انتخاب داشته باشند، به‌ویژه اگر اختیار آن‌ها متفاوت باشد. به این ترتیب، توجه به واسطه‌ها و روی آوردن به خداوند به عنوان صاحب اختیار مطلق، با داشتن اختیار انسان در تناقض نیست. اگرچه انسان در برخی اعمال گزینه‌هایی در اختیار دارد، اما قدرت خداوند همواره بالاتر و کامل‌تر است. بنابراین، هر فردی باید در زمینه‌هایی که اختیار دارد، طبق تعالیم دین از این اختیار استفاده کند و در زمینه موفقیت و تحقق اهدافش از خداوند کمک بخواهد و در آنچه فراتر از توانایی اوست به رحمت و لطف الهی امیدوار باشد.