گنجور

فصل - درجات و اقسام زهد

چون فضیلت صفت زهد را دانستی و مرتبه آن را شناختی بدان که از برای آن سه درجه و هفت قسم است و درجات آن ادنی و اوسط و اعلی است و اقسام آن، زهد فرض و زهد سلامت و زهد فضل و زهد معرفت و زهد خائفین و زهد راجین و زهد عارفین است.

درجه اول: که «ادنی» باشد، آن است که دل آدمی میل و محبت به دنیا داشته باشد و لیکن آن را به مجاهده و مشقت ترک کند.

درجه دوم: که «اوسط» است، آن است که اگر چه فی الجمله دنیا قدری در نظر او داشته باشد و لیکن آن را در جنب آخرت و نعیم آن، حقیر می شمارد و به این جهت به طوع و رغبت، دنیا را ترک کند، مثل کسی که یک درهم نقد را دست بردارد که فردا دو درهم عاید او شود و صاحب این مرتبه اگر چه ترک دنیا بر او شاق نیست، اما باز چنان می داند که از چیزی دست برداشته و معاوضه کرده است بلکه چون اندک انتظاری را از برای وصول به آخرت ضرور است گاه است عجب به خود کند.

درجه سوم: که درجه اعلی است، آن است که دنیا در نظر او مطلقا قدری نداشته باشد و آن را هیچ بداند، و «لاشییء» شمارد، و به این جهت به شوق و رغبت از آن کناره کند، مانند کسی که از دانه پشکلی بگذرد و یک دانه یاقوت رمانی بگیرد چنین شخصی هم، چنین نمی داند که معاوضه کرده است و از چیزی دست برداشته است.

و باعث این مرتبه، کمال معرفت به حقیقت دنیا و آخرت است، زیرا که صاحب معرفت کامل، یقین دارد که دنیا نسبت به آخرت پست تر است از پشکل نسبت به یاقوت بلکه قطع نظر از آخرت می داند که دنیا خود، به غیر از مثل پشکل، چیز دیگری نیست.

و ارباب معرفت گفته اند که کسی که دنیا را به جهت آخرت ترک کند، مثل کسی است که می خواهد داخل خانه پادشاهی شود، و سگی در آن خانه باشد که ممانعت کند، لقمه نانی پیش او بیندازد و سگ را به آن مشغول کرده داخل خانه شود و خود را به خلوت خاص رسانیده و غایت تقرب از برای او هم رسد، به حدی که حکم او در جمیع مملکت پادشاه نافذ شود

و ببین چنین شخصی آیا به جهت آن لقمه نانی که به سگ داده که آن هم از خوان نعمت آن پادشاه بود توقع عوضی از پادشاه دارد؟ و دنیا چون آن لقمه نان است که اگر آن را می خورد تا در دهن او بود قلیل لذتی می برد، و بعد از آن ثقل آن در معده اش باقی و آخر به نجاست گندیده منتهی می شود بلکه نسبت دنیا از برای هر شخصی اگر چه هزار سال عمر کند نسبت به نعیم آخرت بسیار کمتر است از لقمه نان نسبت به مملکت دنیا بلکه عمر هزار سال را با نعمت تمام دنیا هیچ قدری نسبت به آخرت نیست، چه جای این چند روزه کوتاه مشوب به انواع آلام و ناخوشیها که همه آنها در نظر خود هیچ مقداری، و در چشم اخیار، اعتباری ندارند آری:

آنچه در این مائده خرگهی است
کاسه آلوده و خوان تهی است
هیچ نه در محمل و چندین جرس
هیچ نه در کاسه و چندین مگس
چشمه سرابست فریبش مخور
قبله صلیب است نمازش مبر
بگذر ازین مادر فرزند کش
آنچه پدر گفت بر آن دار هش
منزل فانی است قرارش مبین
باد خزان است بهارش مبین

قسم اول: که «زهد فرض» بوده باشد، آن است که جمیع آنچه را خدا حرام کرده است ترک کند.

قسم دوم: که «زهد سلامت» باشد، آن است که از همه امور مشتبه نیز اجتناب نماید .

قسم سوم: که «زهد فضل» باشد، دو نوع است: اول آن است که از زیادتر از قدر حاجت از حلال احتراز کند اما قدر ضروری از طعام و لباس و سکنی و اثاث الدار و زن، و آنچه وسیله اینها است از مال و جاه را ترک نکند بلکه از آنها متمتع گردد.

دوم: آن است که جمیع آنچه نفس از آن متمتع می شود و لذت می یابد ترک نماید، اگر چه قدر ضرورت باشد نه به معنی اینکه اینها را بالمره ترک کند، زیرا که آن ممکن نیست، بلکه به این معنی که آنچه را مرتکب می شود نه از جهت لذت یافتن باشد، بلکه از راه اضطرار و توقف بقاء حیات بر آن باشد، مانند اکل میته.

و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به این نوع از زهد اشاره فرمودند در حدیثی که می فرماید: «زاهد در دنیا کسی است که ترک کند حلال دنیا را از ترس حساب آن و حرامش را از بیم عقاب آن» و به این راجع است آنچه حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که «همه زهد در میان دو کلمه از قرآن است که خدای تعالی می فرماید: «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتیکم» مضمون آنکه «تأسف مخورید بر آنچه در دنیا از شما فوت می شود و شاد مشوید به آنچه بشما رو می آورد».

قسم چهارم: و آن «زهد معرفت» است، آن است که ترک کند جمیع ما سوی الله را، و قطع علاقه از آن نماید حتی از جان و بدن خود و مصاحبت با بدن هم از راه الجاء و اکراه بوده باشد.

و به این مرتبه حضرت صادق علیه السلام اشاره فرمودند که «زهد، کلید در آخرت و نجات از نار است و آن این است که ترک کنی هر چیزی را که تو را از خدا مشغول می کند» و مخفی نماند که التفات به بعض آنچه ما سوی الله است، که از جمله ضروریات است، مانند قدر ضروری از اکل و شرب و لباس و آمد و شد با مردم و گفتگوی با ایشان و اصلاح مسکن و امثال اینها با این مرتبه از زهد منافات ندارد، زیرا که مقصود از قطع علاقه از دنیا رو آوردن دل است به خدا و این بدون حیات و زندگی متصور نیست و حیات، موقوف است به ضروریاتی چند پس هرگاه کسی اقتصار به این ضروریات نماید به قصد محافظت بدن و استعانت از بدن بر امر عبادت و بندگی، چنین شخصی مشغول به غیر خدا نخواهد بود همچنان که کسی که در سفر حج، راحله خود را علف دهد به جهت اینکه او را به مکه رساند معرض از حج نیست.

بلی باید بدن را در راه خدا به منزله مرکب داند در راه حج، همچنان که مقصود از تهیه ضروریات مرکب محافظت آن است از برای اینکه آدمی را به مقصد برساند نه پرورش و لذت بردن آن همچنین باید مقصود از اکل و شرب و لباس و سکنی، محافظت بدن باشد به جهت عبادت خدا و بندگی او پس به قدری که محافظت، بر آن موقوف است اکتفا نماید، نه آنکه مقصود تن پروری و تنعم باشد و اگر لذتی بر آن مترتب شود ضرر ندارد بعد از آنکه مقصود بالذات نباشد و بدان که شکی نیست که تحصیل زیادتر از قدر آنچه آدمی به آن محتاج است، و نگاه داشتن فاضل بر آنچه رفع احتیاج را می کند، منافی مرتبه زهد است و اما آنچه به آن احتیاج است و در اکل و شرب و لباس و سکنی و اثاث الدار و زن، و فی الجمله جاهی که دفع ظلم و ستم از خود کند منافات با زهد ندارد، و لیکن از برای آنها نیز مراتبی چند است و بعضی از علمای اخلاق گفته اند که غایت زهد در خوراک، آن است که زیاده از قوت شبانه روزی را نگاه ندارد، چنانچه زیادتی داشته باشد به مستحقین بذل کند و آن را هم نان جو قرار بدهد نهایت زهد خواهد بود و لیکن بعضی اوقات نان گندم خوردن، بلکه یک نان خورش نیز ضمیمه آن نمودن، به شرط آنکه از چیزهای بسیار لذیذ نباشد بلکه بعضی وقتها گوشت نیز تناول کردن با زهد منافات ندارد.

و در لباس، اقتصار کند به آنچه از پنبه یا پشم باشد و این قدر از آنها تحصیل کند که بدن او را بپوشاند و از گرما و سرما او را محافظت کند و اگر دو جامه یا سه جامه هم داشته باشد که چون یکی را بشوید آن دیگر را بپوشد با زهد منافاتی ندارد

و از خانه این قدر جوید که خود و عیال خود را از گرما و سرما و نظر مردم بپوشاند.

و از فرش و ظرف و دیگ و کوزه و امثال اینها از اثاث خانه به قدر رفع حاجت اکتفا کند و تجاوز به غیر ضروریات نکند و به محض احتمال حاجت، یا از راه ظن به احتیاج به آن، در سالی یک دفعه آنها را حبس ننماید.

و از زن به این قدر بسازد که سورت قوت شهویه او را بکشند و رفع مشاغل ضروریه او را بکند و در خصوص مال، باید اگر کاسب باشد همین که به قدر احتیاج آن شبانه روز را کسب کرد کسب را ترک کرده مشغول امر دین خود شود و اگر ملکی یا مستقلی داشته باشد شرط زهد آن نیست که آن را دست بردارد.

بلی مقتضای زهد آن است که آنچه از محصول آن از قوت سالیانه زیاد باشد نگاه ندارد و بعضی گفته اند که چنین شخصی که احتیاط سالیانه خود را کند از جمله ضعفاء زاهدین است و از درجات عالیه زاهدین بهره و حظی ندارد و غایت زهد، آن است که چون قوت یک روزه داشته باشد به آن اکتفا نماید و دیگر احتیاط بعد را نکند.

همچنان که طریقه طوایف انبیا، و زمره اوصیا و جماعتی از اتقیا بوده است و همچنان که والد ماجد حقیر قدس سره فرمود است: حق آن است که حکم زهد به اختلاف اشخاص و اوقات مختلف می شود، زیرا که شأن یک نفر تنها، غیر از شأن صاحبان عیال است و کسی که قدرت بر کسبی ندارد، و همت او بر تحصیل علم و عمل مقصور است، حال او غیر از حال اهل کسب و صنعت است و همچنین اوقات و اماکن مختلف است در بعضی ولایات، و نسبت به بعضی از اشخاص تحصیل قدر ضروری در هر روز ممکن است و در بعضی دیگر چنین نیست.

پس لایق هر کسی آن است که مجتهد نفس خود باشد و ملاحظه وقت و حال و مکان را بکند و ببیند که اصلح از برای امر آخرتش، و باعث اطمینان قلب و جمعیت خاطر او، نگاهداشتن چه قدر است و چه جنس، که اگر از آن کمتر باشد متمکن از تحصیل آخرت نیست همان را نگاه دارد و زاید بر آن را ترک کند و چنین شخصی بعد از آنکه در نگاهداشتن این قدر قضا خود را از برای خدا خالص کند از زهد واقعی خارج نخواهد شد اگر چه اکتفا به کمتر تواند نمود.

و همچنان که حضرت امام همام جعفر صادق علیه السلام در حدیث مکالمه او با سفیان ثوری و اصحابش فرموده است، صریح در این است و در آن حدیث مذکور است که «سلمان فارسی قوت سال خود را از حصه خود از بیت المال نگاه می داشت و أبوذر را چند شتر و چند گوسفند بود که به محصول آنها معاش می کرد و در آن حدیث است که انصاری را چند بنده بود و آنها را در وقت مردن آزاد کرد حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم چون مطلع شد فرمود: اگر می دانستم نمی گذاردم او را در مقبره مسلمین دفن کنید، بنده های خود را آزاد کرد و اطفال صغار خود را واگذارد که از مردم سئوال کنند؟».

و اما در خصوص جاه، که عبارت است از وقع در دلهای مردم و اعتبار در نظر ایشان، پس مذکور شد که قدری از آن به جهت انتظام امر معیشت و دفع شر اشرار با زهد منافات ندارد.

و بعضی از علماء گفته اند که اگر چه قدر ضرورت از آن، منافات نداشته باشد با زهد، ولیکن منجر به جائی می شود که آدمی را به هلاک رساند پس اولی و الیق آن است که آدمی مطلقا طلب وقع و اعتبار و مرتبه در نظر مردم نکند بلی آن مرتبه که بدون سعی، خدا به بعضی می دهد به جهت ترویج دین یا به سبب بعضی از صفات و کمالات، منافاتی با زهد ندارد همچنان که جاه پیغمبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله و سلم از همه کس بالاتر بود و زهد او از همه عالم بیشتر و حق آن است که جاه نیز مانند مال است و بسیار می شود که آدمی در ولایتی یا زمانی اتفاق می افتد که گذران امر معیشت او به قدری از جاه و مرتبت موقوف است، پس در این قدر حرجی نیست و منافاتی با زهد ندارد، و از دنیا نیست همچنان که از اخبار و آثار نیز مسفتاد می شود.

مروی است که ابراهیم خلیل الرحمن علیه السلام را احتیاجی شد به نزد یکی از اصدقاء خود رفت که چیزی قرض کند به او قرض نداد، حضرت محزون مراجعت کرد، وحی به او رسید که اگر از خلیل خود سوال می کردی به تو عطا می کرد عرض کرد که پروردگارا! چون می دانستم که تو بر دنیا غضبناکی، ترسیدم که از تو سوال کنم خطاب رسید که قدر احتیاج، از دنیا نیست» پس معلوم می شود که محافظت هر قدری که آدمی به آن محتاج است آن از دین است نه از دنیا

بلی: زیادتر از آن، از دنیاست و وبال آدمی است در آخرت بلکه در دنیا نیز همچنان که کسی که تأمل در احوال اغنیاء و مالداران کند این مرحله بر او معلوم می شود و می بیند که چقدر محنت و بلا و رنج و عنا می کشند و در تحصیل مال و جمع و محافظت آن انواع مذلت و خواری را متحمل می شوند، که هرگز عشر آن زحمت و ذلت به فقرای تهی دست نمی رسد.

نگهبانی ملک و دولت بلاست
گدا پادشاه است و نامش گداست

نهایت سعادتی که از مال عاید اغنیاء می گردد آن است که آن را از برای ورثه خود بگذارند و آنها بخورند و معصیت آفریدگار کنند و از این جهت است که تشبیه کرده اند کسی را که عمر خود را صرف جمع اموال دنیویه می کند به کرم ابریشم، که پیوسته بر دور خود می تند تا راه خلاصی را مسدود می کند، بعد از آن، چون می خواهد بیرون آید مخلصی نمی یابد و در آنجا می میرد و به سبب عمل خود هلاک می شود و همچنین کسی که حریص بر دنیاست هر روز سعی می کند و زنجیری تازه بر پای خود می بندد، که قدرت بر گسیختن آن ندارد، تا ملک الموت دفعی میان او و خواهشهای و اندوخته های او جدائی افکند و در وقت مردن، آن زنجیرها که یکسر آنها بر دل بیچاره اش بسته است و یکسر دیگر به آنچه جمع کرده و اندوخته است او را به جانب دنیا می کشد و چنگالهای ملک الموت بر رگ و ریشه دل او فرو رفته و او را به جانب آخرت جذب می کند و در آن وقت اگر بسیار بر او سهل و آسان گذرد مانند کسی خواهد بود که پاره اعضای او را از یکدیگر جدا کنند و این اولین عذابی است که بعد از رفتن از دنیا به اهل دنیا می رسد و آنچه درعقب آن می آید به شرح در نمی آید.

قسم پنجم: که «زهد خائفین» است، و آن زهدی است که سبب آن تشویش از عذاب آخرت و سخط پروردگار بوده باشد

قسم ششم: «زهد راجین» است، و آن زهدی است که سبب آن امید به ثواب پروردگار، و نعیم جنت باشد.

قسم هفتم: و آن «زهد عارفین» و بالاترین اقسام زهد است، آن است که بجز قرب پروردگار، و لقای او نطلبد نه او را التفاتی به آلام و عذاب جهنم باشد تا خلاصی از آن را طلبد و نه به لذات بهشت، تا وصول به آنها را جوید بلکه همه همت او مستغرق لقای پروردگار باشد همچنان که در فقرات مناجات حضرت امیرالمومنین علیه السلام به آن تصریح شده.

از در خویش خدایا به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

و ظاهر، آن است که هر که خدا را شناخت و لذت ملاقات او را یافت و دانست که لذت تنعم به حور و قصور و اشجار و انهار، با التذاذ به لقای پرودگار در یک حال جمع نمی شود، دیگر غیر از لقای پروردگار، چیزی نخواهد بلکه همچنان که بعضی گفته اند بعد از درک لذت لقاء، دیگر وقعی از برای لذت حور و قصور، در دل باقی نمی ماند، زیرا که لذت نعیم بهشت در نزد لذت لقای الهی، مثل لذت گرفتن گنجشکی است در پیش لذت تسخیر تمام ممالک عالم، و استیلای بر همه بنی آدم.

زهد از دیدگاه آیات و روایات: و مخفی نماند که صفت زهد، یکی از منازل راه دین، و بالاترین مقامات سالکین است پروردگار عالم جل شانه در کتاب کریم خود می فرماید: «ولا تمدن عینیک الی ما متعنا به أزواجا منهم زهرة الحیوة الدنیا لنفتنهم فیه» خلاصه معنی آنکه «چشم مدار به سوی آنچه ما داده ایم، از زینتهای زندگانی دنیا به بعضی از اصناف مردم تا امتحان نمائیم ایشان را و آزمایش کنیم» و دیگر می فرماید: «و من کان یرید حرث الدنیا نؤته منها وما له فی الاخرة من نصیب» یعنی «هر که حاصل دنیا را بخواهد ما به او می دهیم، و دیگر در خانه آخرت نصیبی از برای او نیست» و از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «هر که داخل صبح شود و فکر او کار دنیا، و همت او مقصور بر دنیا باشد، خدا بر او کار را مضطرب و متفرق می سازد و شغل او را پراکنده می کند و فقر او احتیاج او را در مقابل او می دارد و از دنیا زیادتر از آنچه از برای او مقدر شده است به او نمی رساند و هر که داخل صبح شود و فکر و همت او امر آخرت باشد، خدا امر او را جمع می سازد و شغل او را از برای او محافظت می کند و دل او را غنی و بی نیاز می گرداند و دنیا را ذلیل و خوار به نزد او می آورد» و فرمود که «هر بنده را دیدید که خدا به او خاموشی و زهد در دنیا عطا فرموده است به او تقرب جوئید که به او القای حکمت و دانائی از مبادی فیاضه می شود» و نیز فرمود که «هر که خواهد خدا علمی به او دهد بی آنکه درس بخواند، و هدایت کند بی آنکه راهنمائی با او باشد، پس در دنیا زهد کند و از دنیا قطع علاقه نماید» و نیز از آن حضرت مروی است که فرمود: «دل از دنیا بردار تا خدا تو را دوست دارد و دل از آنچه در دست مردم است بردار، تا تو را دوست دارند» و نیز از آن حضرت مروی است که «زود باشد که بعد از من طایفه ای بیایند که پادشاهی از برای ایشان مستقر نباشد مگر به قتل و تجبر، و غنی از برای ایشان حاصل نگردد مگر به بخل و دلتنگی، و محبت به یکدیگر هم نرسانند مگر به متابعت هوا و هوس؛ آگاه باشید که هر که آن زمان را دریابد و به فقر صبر کند و حال آنکه قدرت بر فراهم آوردن مال داشته باشد، و بر دشمنی مردم با او صبر کند با وجود آنکه قدرت بر محبت ایشان داشته باشد، و بر ذلت و خواری صبر نماید با وجود اینکه بر اخذ کردن عزت قادر باشد، و این همه را به جهت خدا کرده باشد خدای تعالی ثواب پنجاه صدیق به او کرامت فرماید» و فرمود که «هرگاه نور داخل دل شود سینه گشاده و وسیع می گردد عرض کردند که نشانی از برای این هست؟ فرمود: بلی، پهلو تهی کردن از سرای غرور، و رو آوردن به خانه بهجت و سرور، و مستعد مرگ شدن پیش از رسیدن آن» روزی فرمود که «از خدا شرم کنید همچنان که باید؛ عرض کردند که ما شرم می کنیم از خدا؛ فرمود: پس چرا می سازید چیزی را که در آن مسکن نمی کنید؟ یعنی زاید بر سکنای شما است و چرا جمع می کنید چیزی را که نمی خورید» جماعتی بر آن حضرت وارد شدند و عرض کردند که «ما از اهل ایمانیم حضرت فرمود علامت ایمان شما چیست؟ عرض نمودند که چون بلائی به ما رو داد صبر می کنیم و چون نعمتی به ما رسید شکر می نمائیم و راضی هستیم به قضای الهی و دشمنان خود را به مصیبتی که به ایشان رسد شماتت نمی کنیم حضرت فرمود: هرگاه چنین هستید پس جمع مکنید چیزی را که نمی خورید و بنا نکنید آنچه را که در آن ساکن نمی شوید و بر چیزی که عاقبت باید گذاشت و رفت دل مبندید و رشک و حسد بر یکدیگر مبرید» مروی است که «روزی بعضی از زنان آن حضرت از بسیاری گرسنگی که از آن حضرت مشاهده نمود به گریه آمد و عرض کرد: یا رسول الله آیا از خدا نمی طلبی که تو را طعامی فرستد؟ فرمود به آن خدائی که جان من در قبضه قدرت اوست که اگر از خدای خود مسئلت کنم که کوههای دنیا را طلا کرده و هر جا که روم با من روانه کند، هر آینه می کند و لیکن من اختیار کردم گرسنگی دنیا را بر سیری آن و فقر دنیا را بر غنای آن و حزن و اندوه آن را بر فرح و شادمانی آن به درستی که دنیا سزاوار محمد و آل محمد علیه السلام نیست و خدا از برای پیغمبران أولوالعزم راضی نشد مگر صبر بر ناخوشیهای دنیا، و کناره کردن از لذات آن پس از برای من راضی نشد مگر اینکه تکلیف کرد مرا به آنچه بر ایشان تکلیف کرده و گفت: «فاصبر کما صبر أولوا العزم من الرسل» یعنی «صبر کن همچنان که اولوا العزم از پیغمبران صبر کردند» به خدا قسم که چاره ای بجز اطاعت او ندارم و به خدا قسم که صبر می کنم به قدر توانائی و طاقت خود همچنان که ایشان صبر کردند» و فرمود که «پیغمبران پیش از من بودند که بعضی از ایشان به فقر مبتلا شدند، به نحوی که بجز عبائی نیافتند و بعضی مبتلا به شپش شدند، و این را دوست تر داشتند از اینکه خدا دنیا را به ایشان عطا نماید» و فرمود که «ایمان بنده کامل نیست تا آنکه گمنامی را دوست تر از شناسائی و شهرت داشته باشد و کم چیزی را دوست تر از بسیاری مال داشتن داشته باشد» و از آن حضرت مروی است که «پروردگار به من فرمود که اگر خواهی سنگهای مکه را از برای تو طلا کنم؟ عرض کردم: خداوندا می خواهم که یک روز گرسنه باشم و یک روز سیر، تا در روز گرسنگی تو را بخوانم و تضرع کنم و در روز سیری حمد و سپاس تو را به جا آورم» و مروی است که «آن حضرت روزی با جبرئیل از مکه بیرون آمد، به کوه صفا بالا رفتند، آن حضرت به جبرئیل علیه السلام فرمود که به خدائی که مرا به حق مبعوث کرده است که در این شام از برای آل محمد نه کف گندم برشته ای است نه قدری آرد جو هنوز سخن آن حضرت تمام نشده بود که ناگاه از آسمان صدا و زلزله عظیمی ظاهر شد، به نحوی که حضرت ترسیدند فرمود که مگر قیامت برپا شد؟ جبرئیل عرض کرد که یا رسول الله این صدای شهپر اسرافیل است که بر تو نازل می شود پس اسرافیل آمد و عرض کرد که خدای تعالی سخن تو را شنید، مرا با همه کلیدهای روی زمین به نزد تو فرستاد و مرا امر فرمود که آنها را به خدمت تو بیاورم و به تو عرض کنم که چنانچه خواهی همه کوههای خطه تهامه را از برای تو زمرد و یاقوت و طلا و نقره کنم؟ «فان شئت نبیا ملکا و ان شئت نبیا عبدا» پس اگر خواهی پیغمبری باش پادشاه و اگر خواهی پیغمبری باش بنده» پس حضرت فرمود که جبرئیل اشاره کرد که تواضع و فروتنی کن از برای خدا حضرت فرمود: می خواهم پیغمبری باشم بنده و پادشاهی را نمی خواهم» حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم گفت که «خدای تعالی فرمود: بهترین و پرنفع ترین دوستان من در نزد من مردی است سبکبار، که از نماز خود لذت بیابد و عبادت پروردگار خود را نیکو به جا آورد و در میان مردم گمنام باشد و روزی به قدر کفاف و قناعت به او برسد و بر این صبر کند و چون مرگ بر او وارد شود هم میراث او کم باشد و هم گریه کنندگان بر او» «روزی آن حضرت با جمعی از اصحاب به شتر چرانی گذشتند، شخصی به نزد او فرستادند و شیر طلبیدند آن شخص گفت: شیری که در ظرف دارم از برای شام قبیله است و آنچه در پستانهای شتر است به جهت صبح فردای ایشان است حضرت فرمود: خداوندا مال و اولاد این مرد را زیاد کن و گذشتند و به شبانی رسیدند، کسی را نزد او فرستاد شیر خواستند آن شبان آنچه شیر در پستانهای گوسفندان بود دوشید و با آنچه در ظروف خود داشت جمع کرده با گوسفندی به خدمت حضرت فرستاد و گفت: این قلیلی بود که فرستاد، چنانچه بفرمائید از این بیش می فرستم حضرت او را دعا کرد و فرمود: خداوندا به قدر کفاف و قناعت به او روزی کن کسی عرض کرد: یا رسول الله آن شخص که فرموده تو را رد نمود دعائی کردی که اکثر ما طالب آن هستیم و آن را که خدمت گذاری کرد، دعائی فرمودید که همه از آن کراهت داریم؟ حضرت فرمود: چیز کمی که با آن کفایت و قناعت باشد بهتر است از بسیاری که آدمی را مشغول و گرفتار سازد» حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «مردم سه طایفه اند: زاهد و صابر و راغب اما زاهد، همه غمها و شادیهای دنیا را از دل خود بیرون کرده نه به چیزی که از دنیا به او برسد شاد می شود و نه از چیزی که از دست او بیرون رود محزون می گردد پس او همیشه در استراحت است و اما صابر، دل او دنیا را می خواهد، و طبع او رغبت دارد اما هر وقت از برای او میسر شد خود را از آن نگاه می دارد، چون بدی عاقبت آن را می داند و اگر بر دل او مطلع گردی تعجب خواهی کرد از خودداری و پیش بینی و فروتنی او.فایده - زاهد حقیقی و علائم او: چون حقیقت زهد و فضیلت آن را دانستی اکنون نپنداری که هر که ترک مال دنیا را نمود زاهد است، زیرا که ترک مال، و اظهار ضیق معاش، و خفت در اکل و لباس بسیار سهل است در جنب جاه و شهرت و مدح و منزلت و بسیارند از دنیاپرستان که دست از مال دنیا برداشته و به اندک قوتی اکتفا نموده و به منزل ویرانی قناعت نموده اند تا مردم آنها را زاهد شناسند و مدح کنند و به طمع لذت بالاتری از لذت پست تر گذشته اند و این اشخاص ترک دنیا را از برای دنیا کرده اند.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون فضیلت صفت زهد را دانستی و مرتبه آن را شناختی بدان که از برای آن سه درجه و هفت قسم است و درجات آن ادنی و اوسط و اعلی است و اقسام آن، زهد فرض و زهد سلامت و زهد فضل و زهد معرفت و زهد خائفین و زهد راجین و زهد عارفین است.
هوش مصنوعی: فضیلت زهد دارای سه درجه و هفت نوع مختلف است. این درجات عبارتند از: درجه پایین، درجه متوسط و درجه بالا. انواع زهد شامل زهد واجب، زهد سلامت، زهد فضل، زهد معرفت، زهد ترسندگان، زهد امیدواران و زهد عارفان می‌باشد.
درجه اول: که «ادنی» باشد، آن است که دل آدمی میل و محبت به دنیا داشته باشد و لیکن آن را به مجاهده و مشقت ترک کند.
هوش مصنوعی: درجه اول این است که اگر کسی علاقه و محبت به دنیا داشته باشد، اما با تلاش و سختی آن را رها کند.
درجه دوم: که «اوسط» است، آن است که اگر چه فی الجمله دنیا قدری در نظر او داشته باشد و لیکن آن را در جنب آخرت و نعیم آن، حقیر می شمارد و به این جهت به طوع و رغبت، دنیا را ترک کند، مثل کسی که یک درهم نقد را دست بردارد که فردا دو درهم عاید او شود و صاحب این مرتبه اگر چه ترک دنیا بر او شاق نیست، اما باز چنان می داند که از چیزی دست برداشته و معاوضه کرده است بلکه چون اندک انتظاری را از برای وصول به آخرت ضرور است گاه است عجب به خود کند.
هوش مصنوعی: در این درجه که به عنوان «اوسط» شناخته می‌شود، فردی وجود دارد که هرچند در برخی موارد دنیا را مقداری ارزشمند می‌داند، اما آن را در مقایسه با آخرت و نعمت‌های آن ناچیز می‌شمارد. به همین دلیل با میل و رغبت دنیا را ترک می‌کند، مانند کسی که یک درهم را کنار می‌گذارد تا فردا دو درهم به دست آورد. این فرد اگرچه ترک دنیا برایش دشوار نیست، اما همچنان احساس می‌کند که از چیزی ارزشمند دست کشیده و در حال معاوضه است. گاهی هم به خاطر انتظار اندکی که برای رسیدن به آخرت دارد، ممکن است دچار حیرت و شگفتی شود.
درجه سوم: که درجه اعلی است، آن است که دنیا در نظر او مطلقا قدری نداشته باشد و آن را هیچ بداند، و «لاشییء» شمارد، و به این جهت به شوق و رغبت از آن کناره کند، مانند کسی که از دانه پشکلی بگذرد و یک دانه یاقوت رمانی بگیرد چنین شخصی هم، چنین نمی داند که معاوضه کرده است و از چیزی دست برداشته است.
هوش مصنوعی: درجه سوم بالاترین درجه است، به گونه‌ای که فرد دنیا را کاملاً بی‌ارزش و ناچیز می‌داند و به آن هیچ اهمیتی نمی‌دهد. به همین دلیل، با شوق و رغبت از آن دوری می‌کند، مانند کسی که از یک دانه پشکل می‌گذرد و در عوض یک دانه یاقوت رمانی می‌گیرد. چنین فردی اصلاً احساس نمی‌کند که در حال معاوضه است و از چیزی دست کشیده است.
و باعث این مرتبه، کمال معرفت به حقیقت دنیا و آخرت است، زیرا که صاحب معرفت کامل، یقین دارد که دنیا نسبت به آخرت پست تر است از پشکل نسبت به یاقوت بلکه قطع نظر از آخرت می داند که دنیا خود، به غیر از مثل پشکل، چیز دیگری نیست.
هوش مصنوعی: این مرتبه به شناخت کامل از حقیقت دنیا و آخرت می‌انجامد، زیرا کسی که به درک کامل رسیده باشد، به خوبی می‌داند که دنیا نسبت به آخرت در پایین‌ترین درجه قرار دارد، به‌گونه‌ای که می‌توان آن را به پشکل نسبت داد که حتی از یاقوت هم کمتر ارزش دارد. حتی اگر آخرت را کنار بگذاریم، او به وضوح می‌فهمد که دنیا خود چیزی جز پشکل نیست.
و ارباب معرفت گفته اند که کسی که دنیا را به جهت آخرت ترک کند، مثل کسی است که می خواهد داخل خانه پادشاهی شود، و سگی در آن خانه باشد که ممانعت کند، لقمه نانی پیش او بیندازد و سگ را به آن مشغول کرده داخل خانه شود و خود را به خلوت خاص رسانیده و غایت تقرب از برای او هم رسد، به حدی که حکم او در جمیع مملکت پادشاه نافذ شود
هوش مصنوعی: کسانی که دانش و معرفت دارند، می‌گویند اگر کسی دنیای زیبا و لذت‌های آن را به خاطر آخرت رها کند، شباهت به کسی دارد که می‌خواهد به قصر یک پادشاه وارد شود. اما در این قصر سگی وجود دارد که او را از ورود باز می‌دارد. پس آن شخص تکه نانی به سمت سگ می‌اندازد تا توجه‌اش را جلب کند و از این طریق بتواند وارد قصر شود و به جایگاه خاص پادشاه برسد. به حدی که قدرت و حکم او در تمامی سرزمین پادشاه برقرار شود.
و ببین چنین شخصی آیا به جهت آن لقمه نانی که به سگ داده که آن هم از خوان نعمت آن پادشاه بود توقع عوضی از پادشاه دارد؟ و دنیا چون آن لقمه نان است که اگر آن را می خورد تا در دهن او بود قلیل لذتی می برد، و بعد از آن ثقل آن در معده اش باقی و آخر به نجاست گندیده منتهی می شود بلکه نسبت دنیا از برای هر شخصی اگر چه هزار سال عمر کند نسبت به نعیم آخرت بسیار کمتر است از لقمه نان نسبت به مملکت دنیا بلکه عمر هزار سال را با نعمت تمام دنیا هیچ قدری نسبت به آخرت نیست، چه جای این چند روزه کوتاه مشوب به انواع آلام و ناخوشیها که همه آنها در نظر خود هیچ مقداری، و در چشم اخیار، اعتباری ندارند آری:
هوش مصنوعی: آیا این شخص به خاطر لقمه نانی که به سگی داده و آن هم از سفره پادشاه بوده، از پادشاه توقعی دارد؟ دنیا مانند آن لقمه نان است که زمانی که در دهان است، لذتی جزئی دارد و بعد از آن، سنگینی و ناخوشی در معده ایجاد می‌کند و در نهایت به چیزی ناپسند ختم می‌شود. همچنین، نسبت دنیا برای هر فردی، حتی اگر هزار سال زندگی کند، به نعمت‌های آخرت بسیار کمتر از ارزش یک لقمه نان نسبت به تمام مملکت دنیاست. عمر هزار سال به همراه نعمت‌های دنیای کامل، هیچ ارزشی در برابر آخرت ندارد. در واقع، این چند روز کوتاه زندگی که پر از مشکلات و سختی‌هاست، در نظر خود شخص نیز اهمیت چندانی ندارد و در چشم دیگران نیز ارزشی ندارد.
آنچه در این مائده خرگهی است
کاسه آلوده و خوان تهی است
هوش مصنوعی: هر آنچه در این میهمانی وجود دارد، تنها ظرفی است آلوده و سفره‌ای خالی.
هیچ نه در محمل و چندین جرس
هیچ نه در کاسه و چندین مگس
هوش مصنوعی: نه در کالسکه صدایی هست و نه در کاسه، اگر چه مگس‌هایی در آن هستند.
چشمه سرابست فریبش مخور
قبله صلیب است نمازش مبر
هوش مصنوعی: این جمله به ما هشدار می‌دهد که به ظاهر امور فریب نخوریم. از آنجایی که چشمه ظاهراً می‌تواند آب شیرین بدهد، اما واقعاً سراب است و بیهوده است. همچنین، قبله‌ای که به سمت صلیب نشانه رفته، نشان‌دهنده‌ی نادرستی یک مسیر دینی است. بنابراین، باید خود را از این فریب‌ها و نشانه‌های نادرست دور نگه‌داریم و از انجام کارهای نادرست خودداری کنیم.
بگذر ازین مادر فرزند کش
آنچه پدر گفت بر آن دار هش
هوش مصنوعی: از این مادر که فرزندان را می‌کشد بگذر و به آنچه پدر گفت، پایبند باش.
منزل فانی است قرارش مبین
باد خزان است بهارش مبین
هوش مصنوعی: خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، ناپایدار و موقتی است. بهار اینجا هم در واقع همانند بادی سست و ناپایدار است که ممکن است هر لحظه تغییر کند.
قسم اول: که «زهد فرض» بوده باشد، آن است که جمیع آنچه را خدا حرام کرده است ترک کند.
هوش مصنوعی: قسمت اول زهد، که به عنوان "زهد فرض" شناخته می‌شود، به معنای ترک کردن همه چیزهایی است که خداوند آنها را حرام کرده است.
قسم دوم: که «زهد سلامت» باشد، آن است که از همه امور مشتبه نیز اجتناب نماید .
هوش مصنوعی: قسمت دوم زهد، شامل نوعی سلامت است که در آن انسان باید از هر چیزی که ممکن است باعث تردید یا سردرگمی شود، دوری کند.
قسم سوم: که «زهد فضل» باشد، دو نوع است: اول آن است که از زیادتر از قدر حاجت از حلال احتراز کند اما قدر ضروری از طعام و لباس و سکنی و اثاث الدار و زن، و آنچه وسیله اینها است از مال و جاه را ترک نکند بلکه از آنها متمتع گردد.
هوش مصنوعی: قسمت سوم به نوعی از زهد اشاره دارد که به آن «زهد فضل» می‌گویند و به دو دسته تقسیم می‌شود. نوع اول از این زهد به این صورت است که فرد از آنچه بیش از نیاز خود است و حلال هم هست، پرهیز می‌کند. اما او همچنان نیازهای ضروری خود از جمله غذا، لباس، مسکن، و وسایل زندگی و همچنین همسر و چیزهایی که به رسیدن به این موارد کمک می‌کند را ترک نمی‌کند و از آن‌ها بهره‌مند می‌شود.
دوم: آن است که جمیع آنچه نفس از آن متمتع می شود و لذت می یابد ترک نماید، اگر چه قدر ضرورت باشد نه به معنی اینکه اینها را بالمره ترک کند، زیرا که آن ممکن نیست، بلکه به این معنی که آنچه را مرتکب می شود نه از جهت لذت یافتن باشد، بلکه از راه اضطرار و توقف بقاء حیات بر آن باشد، مانند اکل میته.
هوش مصنوعی: دوم این است که فرد باید تمامی لذتی را که از چیزها می‌برد ترک کند، حتی اگر به اندازه ضروری باشد. این بدان معنا نیست که آن چیزها را به طور کلی کنار بگذارد، زیرا این امکان‌پذیر نیست. بلکه باید کارهایی را که انجام می‌دهد فقط به خاطر اضطرار و نیاز برای حفظ زندگی‌اش انجام دهد، مانند خوردن غذاهای ممنوعه در شرایط خاص.
و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به این نوع از زهد اشاره فرمودند در حدیثی که می فرماید: «زاهد در دنیا کسی است که ترک کند حلال دنیا را از ترس حساب آن و حرامش را از بیم عقاب آن» و به این راجع است آنچه حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که «همه زهد در میان دو کلمه از قرآن است که خدای تعالی می فرماید: «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتیکم» مضمون آنکه «تأسف مخورید بر آنچه در دنیا از شما فوت می شود و شاد مشوید به آنچه بشما رو می آورد».
هوش مصنوعی: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام به نوعی از زهد اشاره کردند که در آن فرد به دلیل ترس از حسابرسی در روز قیامت از مال حلال دنیا چشم‌پوشی می‌کند و همچنین به خاطر وحشت از عذاب الهی از چیزهای حرام دوری می‌جوید. همچنین حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که اصل زهد در دو آیه قرآن نهفته است؛ خداوند در این آیات می‌فرماید که نباید به آنچه از دستتان می‌رود افسوس بخورید و نباید به آنچه نصیب‌تان می‌شود، خیلی شاد شوید. به عبارتی، به مسائل دنیا نباید وابسته شد و باید در مقابل آن‌ها با اعتدال برخورد کرد.
قسم چهارم: و آن «زهد معرفت» است، آن است که ترک کند جمیع ما سوی الله را، و قطع علاقه از آن نماید حتی از جان و بدن خود و مصاحبت با بدن هم از راه الجاء و اکراه بوده باشد.
هوش مصنوعی: بخش چهارم: زهد معرفت به این معناست که فرد باید تمام چیزهای غیر از خدا را رها کند و ارتباط خود را با آن‌ها قطع کند، حتی از جان و بدن خود. همچنین ارتباط با بدن باید به گونه‌ای باشد که فقط در مواقع ضروری و تحت فشار انجام شود.
و به این مرتبه حضرت صادق علیه السلام اشاره فرمودند که «زهد، کلید در آخرت و نجات از نار است و آن این است که ترک کنی هر چیزی را که تو را از خدا مشغول می کند» و مخفی نماند که التفات به بعض آنچه ما سوی الله است، که از جمله ضروریات است، مانند قدر ضروری از اکل و شرب و لباس و آمد و شد با مردم و گفتگوی با ایشان و اصلاح مسکن و امثال اینها با این مرتبه از زهد منافات ندارد، زیرا که مقصود از قطع علاقه از دنیا رو آوردن دل است به خدا و این بدون حیات و زندگی متصور نیست و حیات، موقوف است به ضروریاتی چند پس هرگاه کسی اقتصار به این ضروریات نماید به قصد محافظت بدن و استعانت از بدن بر امر عبادت و بندگی، چنین شخصی مشغول به غیر خدا نخواهد بود همچنان که کسی که در سفر حج، راحله خود را علف دهد به جهت اینکه او را به مکه رساند معرض از حج نیست.
هوش مصنوعی: حضرت صادق علیه السلام به این نکته اشاره کردند که زهد، کلید رسیدن به آخرت و نجات از آتش جهنم است. زهد به معنای ترک هر چیزی است که انسان را از یاد خدا غافل می‌کند. اما باید توجه داشت که توجه به برخی از نیازهای زندگی، مانند خوردن، نوشیدن و لباس پوشیدن، که برای زندگی روزمره لازم است، با این نوع زهد تضاد ندارد. هدف اصلی از قطع علاقه به دنیا، توجه قلب به خداوند است و این موضوع بدون داشتن یک زندگی عادی ممکن نیست. بنابراین، اگر کسی فقط به نیازهای اساسی خود بسنده کند تا بتواند به عبادت و بندگی بپردازد، چنین شخصی در واقع مشغول به غیر خدا نخواهد بود. مانند کسی که در سفر حج به دنبال چلوک و علف برای سواری خود می‌گردد تا به مکه برسد و این کار او را از حج باز نمی‌دارد.
بلی باید بدن را در راه خدا به منزله مرکب داند در راه حج، همچنان که مقصود از تهیه ضروریات مرکب محافظت آن است از برای اینکه آدمی را به مقصد برساند نه پرورش و لذت بردن آن همچنین باید مقصود از اکل و شرب و لباس و سکنی، محافظت بدن باشد به جهت عبادت خدا و بندگی او پس به قدری که محافظت، بر آن موقوف است اکتفا نماید، نه آنکه مقصود تن پروری و تنعم باشد و اگر لذتی بر آن مترتب شود ضرر ندارد بعد از آنکه مقصود بالذات نباشد و بدان که شکی نیست که تحصیل زیادتر از قدر آنچه آدمی به آن محتاج است، و نگاه داشتن فاضل بر آنچه رفع احتیاج را می کند، منافی مرتبه زهد است و اما آنچه به آن احتیاج است و در اکل و شرب و لباس و سکنی و اثاث الدار و زن، و فی الجمله جاهی که دفع ظلم و ستم از خود کند منافات با زهد ندارد، و لیکن از برای آنها نیز مراتبی چند است و بعضی از علمای اخلاق گفته اند که غایت زهد در خوراک، آن است که زیاده از قوت شبانه روزی را نگاه ندارد، چنانچه زیادتی داشته باشد به مستحقین بذل کند و آن را هم نان جو قرار بدهد نهایت زهد خواهد بود و لیکن بعضی اوقات نان گندم خوردن، بلکه یک نان خورش نیز ضمیمه آن نمودن، به شرط آنکه از چیزهای بسیار لذیذ نباشد بلکه بعضی وقتها گوشت نیز تناول کردن با زهد منافات ندارد.
هوش مصنوعی: انسان باید بدن خود را همچون وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف معنوی در نظر بگیرد، درست مانند کمکی که برای انجام حج مورد نیاز است. هدف از فراهم کردن نیازهای بدن، حفظ آن به منظور عبادت و بندگی خداست، نه لذت‌بردن از زندگی. بنابراین باید به اندازه‌ای که حفظ بدن ضرورت دارد، به تأمین نیازهای آن پرداخت و نباید هدف از این کار، خوش‌گذرانی و لذت‌جویی باشد. اگر هم از این کار لذتی حاصل شود، اشکالی ندارد به شرطی که هدف اصلی نباشد. همچنین واضح است که تلاش برای تأمین چیزی بیشتر از آنچه انسان به آن نیاز دارد، با زهد در تضاد است. تأمین نیازهای اساسی مانند خوراک، پوشاک، مسکن و حتی حق دفاع از خود در برابر ظلم و ستم، مانع از زهد نیست، ولی برای هر یک از این نیازها درجات مختلفی وجود دارد. برخی از عالمان اخلاق معتقدند که اوج زهد در خوراک آن است که انسان هیچ چیزی بیشتر از نیاز روزانه خود را نگه ندارد و اگر چیزی اضافه داشت، آن را به نیازمندان بدهد. نهایت زهد آن است که تنها نان جو بخورد، ولی در برخی مواقع خوردن نان گندم و حتی یک غذای مختصر نیز ایرادی ندارد، به شرطی که از خوراکی‌های بسیار لذیذ نباشد و گاهی خوردن گوشت نیز با زهد منافاتی ندارد.
و در لباس، اقتصار کند به آنچه از پنبه یا پشم باشد و این قدر از آنها تحصیل کند که بدن او را بپوشاند و از گرما و سرما او را محافظت کند و اگر دو جامه یا سه جامه هم داشته باشد که چون یکی را بشوید آن دیگر را بپوشد با زهد منافاتی ندارد
هوش مصنوعی: در انتخاب لباس، فرد باید به پوشاکی از جنس پنبه یا پشم محدود شود و تنها به اندازه‌ای از این مواد دست یابد که بدنش را بپوشاند و او را از گرما و سرما محافظت کند. همچنین داشتن دو یا سه لباس، به گونه‌ای که وقتی یکی را می‌شوید بتواند از لباس‌های دیگر استفاده کند، با زندگی ساده و زاهدانه تناقضی ندارد.
و از خانه این قدر جوید که خود و عیال خود را از گرما و سرما و نظر مردم بپوشاند.
هوش مصنوعی: از خانه به اندازه‌ای تلاش کند که خود و خانواده‌اش را از گرما و سرما و دید مردم محفوظ نگه دارد.
و از فرش و ظرف و دیگ و کوزه و امثال اینها از اثاث خانه به قدر رفع حاجت اکتفا کند و تجاوز به غیر ضروریات نکند و به محض احتمال حاجت، یا از راه ظن به احتیاج به آن، در سالی یک دفعه آنها را حبس ننماید.
هوش مصنوعی: برای رفع نیازهای اساسی خود، باید به وسایل ضروری مانند فرش، ظرف، دیگ و کوزه اکتفا کرد و از خرید اضافی پرهیز نمود. همچنین نباید به محض اینکه احتمال نیاز به چیزی وجود دارد، آن را به طور مکرر جمع‌آوری کرد.
و از زن به این قدر بسازد که سورت قوت شهویه او را بکشند و رفع مشاغل ضروریه او را بکند و در خصوص مال، باید اگر کاسب باشد همین که به قدر احتیاج آن شبانه روز را کسب کرد کسب را ترک کرده مشغول امر دین خود شود و اگر ملکی یا مستقلی داشته باشد شرط زهد آن نیست که آن را دست بردارد.
هوش مصنوعی: باید به زن به اندازه‌ای توجه شود که نیازهای شخصی و احساسات او به خوبی تأمین گردد و از نگرانی‌های روزمره‌اش کاسته شود. اگر او در شغل خود مشغول است، صرفاً به اندازه نیاز روزانه‌اش کار کند و بعد از آن به امور دینی و معنوی بپردازد. همچنین اگر دارای ملک یا درآمد ثابت است، لازم نیست که از آن صرف‌نظر کند؛ بلکه باید با زهد و احتیاط به زندگی ادامه دهد.
بلی مقتضای زهد آن است که آنچه از محصول آن از قوت سالیانه زیاد باشد نگاه ندارد و بعضی گفته اند که چنین شخصی که احتیاط سالیانه خود را کند از جمله ضعفاء زاهدین است و از درجات عالیه زاهدین بهره و حظی ندارد و غایت زهد، آن است که چون قوت یک روزه داشته باشد به آن اکتفا نماید و دیگر احتیاط بعد را نکند.
هوش مصنوعی: زهد به معنای سبک زندگی ساده و دوری از تجملات است و نشان می‌دهد که فرد نباید محصولاتی که بیش از نیاز سالیانه‌اش است را نگه‌داری کند. برخی معتقدند افرادی که تنها به میزان احتیاط سالیانه خود اکتفا می‌کنند، از زاهدان ضعیف به شمار می‌آیند و به درجات بالای زهد دست نمی‌یابند. در نهایت، اوج زهد این است که فرد فقط به قوت یک روز خود بسنده کند و نیازی به احتیاط برای روزهای آتی نداشته باشد.
همچنان که طریقه طوایف انبیا، و زمره اوصیا و جماعتی از اتقیا بوده است و همچنان که والد ماجد حقیر قدس سره فرمود است: حق آن است که حکم زهد به اختلاف اشخاص و اوقات مختلف می شود، زیرا که شأن یک نفر تنها، غیر از شأن صاحبان عیال است و کسی که قدرت بر کسبی ندارد، و همت او بر تحصیل علم و عمل مقصور است، حال او غیر از حال اهل کسب و صنعت است و همچنین اوقات و اماکن مختلف است در بعضی ولایات، و نسبت به بعضی از اشخاص تحصیل قدر ضروری در هر روز ممکن است و در بعضی دیگر چنین نیست.
هوش مصنوعی: روش زندگی انبیا، اوصیاء و عده‌ای از افراد پرهیزکار به گونه‌ای بوده است که نشان می‌دهد زهد و دینداری متفاوت برای افراد مختلف و در زمان‌های گوناگون وجود دارد. همان‌طور که والد بزرگوار ما فرمودند، وضعیت یک فرد نسبت به فردی که خانواده‌ دارد یا کسی که امکان کار و درآمد ندارد، متفاوت است. همچنین، عزم و هدف کسی که به دنبال علم و عمل است با حال کسانی که در حوزه کسب و کار مشغولند، فرق می‌کند. علاوه بر این، شرایط زمانی و مکانی نیز تأثیرگذار است؛ در برخی مناطق و برای برخی افراد، به دست آوردن حداقل‌های ضروری زندگی روزمره ممکن است، در حالی که در جاها یا برای افراد دیگر این موضوع ممکن نیست.
پس لایق هر کسی آن است که مجتهد نفس خود باشد و ملاحظه وقت و حال و مکان را بکند و ببیند که اصلح از برای امر آخرتش، و باعث اطمینان قلب و جمعیت خاطر او، نگاهداشتن چه قدر است و چه جنس، که اگر از آن کمتر باشد متمکن از تحصیل آخرت نیست همان را نگاه دارد و زاید بر آن را ترک کند و چنین شخصی بعد از آنکه در نگاهداشتن این قدر قضا خود را از برای خدا خالص کند از زهد واقعی خارج نخواهد شد اگر چه اکتفا به کمتر تواند نمود.
هوش مصنوعی: هر فرد باید خود را به عنوان یک مجتهد در نظر بگیرد و شرایط زمان، مکان و وضعیت را بررسی کند تا بداند چه چیزی برای آینده‌‌اش بهتر است و موجب آرامش خاطر و دلگرمی‌اش می‌شود. او باید توجه کند که چه مقدار و از چه نوع چیزی باید نگه‌دارد؛ اگر کمتر از آن نگه‌دارد، قادر به تامین نیازهای آخرتش نخواهد بود. بنابراین، باید همان مقدار را حفظ کند و از اضافه‌تر صرف‌نظر کند. چنین فردی اگرچه می‌تواند به مقدار کمتری اکتفا کند، اما بعد از اینکه در حفاظت از آن مقدار نیتش را خالصانه برای خدا کند، از زهد واقعی خارج نخواهد شد.
و همچنان که حضرت امام همام جعفر صادق علیه السلام در حدیث مکالمه او با سفیان ثوری و اصحابش فرموده است، صریح در این است و در آن حدیث مذکور است که «سلمان فارسی قوت سال خود را از حصه خود از بیت المال نگاه می داشت و أبوذر را چند شتر و چند گوسفند بود که به محصول آنها معاش می کرد و در آن حدیث است که انصاری را چند بنده بود و آنها را در وقت مردن آزاد کرد حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم چون مطلع شد فرمود: اگر می دانستم نمی گذاردم او را در مقبره مسلمین دفن کنید، بنده های خود را آزاد کرد و اطفال صغار خود را واگذارد که از مردم سئوال کنند؟».
هوش مصنوعی: در حدیثی از امام جعفر صادق علیه السلام، آمده است که سلمان فارسی بخشی از درآمد سالیانه‌اش را از محل بیت المال نگه‌داری می‌کرد و اباذر نیز با چند شتر و گوسفند زندگی‌اش را تأمین می‌کرد. همچنین در این حدیث ذکر شده که انصاری تعدادی بنده داشت که هنگام فوتشان آنها را آزاد کرد. زمانی که پیامبر اسلام از این موضوع مطلع شد، فرمود که اگر می‌دانستم، اجازه نمی‌دادم او را در قبرستان مسلمین دفن کنند و از این رو بنده‌های خود را آزاد کرد و فرزندان کوچک خود را به مردم سپرد تا از آنها سوال کنند.
و اما در خصوص جاه، که عبارت است از وقع در دلهای مردم و اعتبار در نظر ایشان، پس مذکور شد که قدری از آن به جهت انتظام امر معیشت و دفع شر اشرار با زهد منافات ندارد.
هوش مصنوعی: جاه به معنای جایگاه و اعتبار در دل مردم است. گفته شده که داشتن مقداری از این اعتبار برای سامان دادن به زندگی و دوری از آسیب های بدخواهان با زندگی زاهدانه تناقضی ندارد.
و بعضی از علماء گفته اند که اگر چه قدر ضرورت از آن، منافات نداشته باشد با زهد، ولیکن منجر به جائی می شود که آدمی را به هلاک رساند پس اولی و الیق آن است که آدمی مطلقا طلب وقع و اعتبار و مرتبه در نظر مردم نکند بلی آن مرتبه که بدون سعی، خدا به بعضی می دهد به جهت ترویج دین یا به سبب بعضی از صفات و کمالات، منافاتی با زهد ندارد همچنان که جاه پیغمبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله و سلم از همه کس بالاتر بود و زهد او از همه عالم بیشتر و حق آن است که جاه نیز مانند مال است و بسیار می شود که آدمی در ولایتی یا زمانی اتفاق می افتد که گذران امر معیشت او به قدری از جاه و مرتبت موقوف است، پس در این قدر حرجی نیست و منافاتی با زهد ندارد، و از دنیا نیست همچنان که از اخبار و آثار نیز مسفتاد می شود.
هوش مصنوعی: برخی از دانشمندان اعتقاد دارند که اگرچه نیاز به داشتن مقام و اعتبار ممکن است با زهد تناقضی نداشته باشد، اما می‌تواند به جایی منتهی شود که انسان را به هلاکت برساند. بنابراین، بهتر و شایسته‌تر این است که انسان به‌طور کلی در پی کسب مقام و اعتبار در نظر مردم نباشد. البته، مقام و اعتباری که خداوند به برخی افراد به‌طور طبیعی به خاطر ترویج دین یا به‌خاطر صفات و کمالات آنها عطا می‌کند، با زهد هیچ تضادی ندارد. به‌عنوان مثال، مقام پیامبر اسلام از همه کس بالاتر بود، اما زهد او از همه علما بیشتر بود. در واقع، مقام نیز مانند مال است و ممکن است انسان در شرایط یا زمانی قرار گیرد که تأمین معیشت او به مقدار قابل توجهی به مقام و اعتبار بستگی داشته باشد. در این صورت، هیچ منعی وجود ندارد و این امر با زهد تناقضی ندارد، زیرا این وضعیت جزء دنیا محسوب نمی‌شود و از منابع و اخبار نیز تأیید می‌شود.
مروی است که ابراهیم خلیل الرحمن علیه السلام را احتیاجی شد به نزد یکی از اصدقاء خود رفت که چیزی قرض کند به او قرض نداد، حضرت محزون مراجعت کرد، وحی به او رسید که اگر از خلیل خود سوال می کردی به تو عطا می کرد عرض کرد که پروردگارا! چون می دانستم که تو بر دنیا غضبناکی، ترسیدم که از تو سوال کنم خطاب رسید که قدر احتیاج، از دنیا نیست» پس معلوم می شود که محافظت هر قدری که آدمی به آن محتاج است آن از دین است نه از دنیا
هوش مصنوعی: ابراهیم خلیل الرحمن (علیه السلام) به یکی از دوستانش مراجعه کرد تا از او قرضی بگیرد، اما او به او قرض نداد. حضرت با غم و اندوه به خانه برگشت و در این حین وحی برای او نازل شد که اگر از خدا سوال می‌کردی، خداوند به تو عطا می‌کرد. ابراهیم به پروردگارش گفت که چون می‌دانستم خدا بر دنیا خشمگین است، از او درخواست نکردم. سپس خداوند به او فرمود که نیازمندی‌های آدمی از دنیا نیست. این نشان می‌دهد که آنچه انسان به آن نیاز دارد، از دین سرچشمه می‌گیرد نه از دنیا.
بلی: زیادتر از آن، از دنیاست و وبال آدمی است در آخرت بلکه در دنیا نیز همچنان که کسی که تأمل در احوال اغنیاء و مالداران کند این مرحله بر او معلوم می شود و می بیند که چقدر محنت و بلا و رنج و عنا می کشند و در تحصیل مال و جمع و محافظت آن انواع مذلت و خواری را متحمل می شوند، که هرگز عشر آن زحمت و ذلت به فقرای تهی دست نمی رسد.
هوش مصنوعی: بله، دنیا چیزی بیش از آن چیزی است که به نظر می‌رسد و بار سنگینی برای انسان در آخرت و حتی در زندگی دنیوی است. کسی که به وضعیت ثروتمندان و مالداران توجه کند، متوجه می‌شود که آن‌ها چه دشواری‌ها و رنج‌هایی را برای کسب مال و حفظ آن متحمل می‌شوند. این افراد به خاطر جمع‌آوری و نگهداری ثروت، انواع ذلت و خواری را قبول می‌کنند و به هیچ وجه سختی‌ها و ذلت‌های آنان به درد و رنج فقرا نمی‌رسد.
نگهبانی ملک و دولت بلاست
گدا پادشاه است و نامش گداست
هوش مصنوعی: نگهبانی از کشور و حکومت سختی‌هایی به همراه دارد، زیرا در واقع، آنکه در این مقام قرار دارد ممکن است دیگران را به عنوان پادشاه بخوانند، اما در حقیقت او در موقعیتی آسیب‌پذیر و وابسته قرار دارد.
نهایت سعادتی که از مال عاید اغنیاء می گردد آن است که آن را از برای ورثه خود بگذارند و آنها بخورند و معصیت آفریدگار کنند و از این جهت است که تشبیه کرده اند کسی را که عمر خود را صرف جمع اموال دنیویه می کند به کرم ابریشم، که پیوسته بر دور خود می تند تا راه خلاصی را مسدود می کند، بعد از آن، چون می خواهد بیرون آید مخلصی نمی یابد و در آنجا می میرد و به سبب عمل خود هلاک می شود و همچنین کسی که حریص بر دنیاست هر روز سعی می کند و زنجیری تازه بر پای خود می بندد، که قدرت بر گسیختن آن ندارد، تا ملک الموت دفعی میان او و خواهشهای و اندوخته های او جدائی افکند و در وقت مردن، آن زنجیرها که یکسر آنها بر دل بیچاره اش بسته است و یکسر دیگر به آنچه جمع کرده و اندوخته است او را به جانب دنیا می کشد و چنگالهای ملک الموت بر رگ و ریشه دل او فرو رفته و او را به جانب آخرت جذب می کند و در آن وقت اگر بسیار بر او سهل و آسان گذرد مانند کسی خواهد بود که پاره اعضای او را از یکدیگر جدا کنند و این اولین عذابی است که بعد از رفتن از دنیا به اهل دنیا می رسد و آنچه درعقب آن می آید به شرح در نمی آید.
هوش مصنوعی: نهایت خوشبختی که افراد ثروتمند از دارایی‌های خود به دست می‌آورند، این است که آن را برای وراث خود باقی می‌گذارند تا از آن بهره‌مند شوند و در نتیجه به معصیت خداوند پرداخته و از مسیر درست دور شوند. به همین خاطر، کسی که تمام عمرش را صرف جمع آوری ثروت می‌کند، به کرم ابریشم تشبیه شده است. کرم ابریشم به دور خود می‌پیچد و راهی برای رهایی خود باقی نمی‌گذارد. در نهایت، زمانی که می‌خواهد از آن حالت خارج شود، راهی نمی‌یابد و در آنجا می‌میرد و به سبب همین اعمالش نابود می‌شود. فردی که به دنیاست و همواره تلاش می‌کند، هر روز زنجیری جدید به پای خود می‌بندد و قادر به گسستن آن نیست. در زمان مرگ، ملک الموت میان او و آرزوها و ثروت‌هایش جدایی می‌اندازد. در آن لحظه، زنجیرهایی که بر دلش بسته شده، او را به سمت دنیا می‌کشد، در حالی که چنگال‌های ملک الموت بر رگ‌های دلش فشار می‌آورد و او را به سوی آخرت می‌کشاند. اگر این پروسه برایش با آرامش همراه باشد، احساساتی مشابه کسی را خواهد داشت که اعضای بدنش از هم جدا می‌شود و این عذابی است که پس از ترک این دنیا بر اهل دنیا وارد می‌شود و آنچه پس از آن می‌آید، وصف‌ناپذیر است.
قسم پنجم: که «زهد خائفین» است، و آن زهدی است که سبب آن تشویش از عذاب آخرت و سخط پروردگار بوده باشد
هوش مصنوعی: قسمت پنجم به زهدی اشاره دارد که ناشی از ترس و نگرانی از عذاب‌های آخرت و نارضایتی خداوند است. این نوع زهد به خاطر احساس اضطراب و دلواپسی درباره پیامدهای اعمال در زندگی پس از مرگ به وجود می‌آید.
قسم ششم: «زهد راجین» است، و آن زهدی است که سبب آن امید به ثواب پروردگار، و نعیم جنت باشد.
هوش مصنوعی: قسمت ششم به نوعی از زهد اشاره دارد که به خاطر امید به پاداش خداوند و نعمت‌های بهشتی ایجاد می‌شود.
قسم هفتم: و آن «زهد عارفین» و بالاترین اقسام زهد است، آن است که بجز قرب پروردگار، و لقای او نطلبد نه او را التفاتی به آلام و عذاب جهنم باشد تا خلاصی از آن را طلبد و نه به لذات بهشت، تا وصول به آنها را جوید بلکه همه همت او مستغرق لقای پروردگار باشد همچنان که در فقرات مناجات حضرت امیرالمومنین علیه السلام به آن تصریح شده.
هوش مصنوعی: زهد عارفین، نوعی زهد بسیار عمیق و بلندی است که شخص زاهد در آن، تنها به دنبال نزدیکی و قرب به خداوند است. او نه به عذاب جهنم توجهی دارد که بخواهد از آن فرار کند و نه به لذت‌های بهشت می‌اندیشد که به دنبال آن‌ها باشد. تمام اهتمام او معطوف به دیدار و وصل با خداوند است، همان‌طور که در دعاهای حضرت علی (علیه‌السلام) به این موضوع اشاره شده است.
از در خویش خدایا به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
هوش مصنوعی: خدایا، از در خودت ما را به بهشت راهنمایی کن، زیرا که حضور در کوی تو برای ما از تمام دنیا و مکان‌ها ارزشمندتر است.
و ظاهر، آن است که هر که خدا را شناخت و لذت ملاقات او را یافت و دانست که لذت تنعم به حور و قصور و اشجار و انهار، با التذاذ به لقای پرودگار در یک حال جمع نمی شود، دیگر غیر از لقای پروردگار، چیزی نخواهد بلکه همچنان که بعضی گفته اند بعد از درک لذت لقاء، دیگر وقعی از برای لذت حور و قصور، در دل باقی نمی ماند، زیرا که لذت نعیم بهشت در نزد لذت لقای الهی، مثل لذت گرفتن گنجشکی است در پیش لذت تسخیر تمام ممالک عالم، و استیلای بر همه بنی آدم.
هوش مصنوعی: هر کسی که خدا را بشناسد و لذت ملاقات او را تجربه کند، متوجه می‌شود که لذت‌های دنیوی مانند زیبایی‌های بهشت، همچون حور، قصر، درختان و نهرها، هرگز با لذت دیدار پروردگار قابل مقایسه نیستند. پس از چشیدن لذت لقای خدا، هیچ تمایلی به دیگر لذت‌ها نخواهد داشت. به عبارت دیگر، کسانی که این لذت را درک کرده‌اند، دیگر نخواهند توانست به لذت‌های دنیوی اهمیت دهند، چرا که لذت بهشتی در مقابل لذت ملاقات با خداوند، مانند لذت داشتن یک پرنده کوچک در مقابل تسلط بر تمامی کشورهای عالم و همه انسان‌هاست.