گنجور

فصل - زهد و فضیلت آن

بدان که ضد محبت دنیا و مال را زهد گویند و آن عبارت است از دل برداشتن از دنیا و آستین فشاندن بر آن و اکتفا کردن به قدر ضرورت از برای حفظ بدن و یا عبارت است از: پشت کردن به دنیا، و رو آوردن به آخرت بلکه از غیر خدا قطع نظر کردن، و رو آوردن به خدا و این، بالاترین درجات زهد است.

پس هر که دل بردارد از هر چیزی که غیر از خداست، حتی از بهشت و قصور و غلمان و حور و بجز از خدا چیزی را نطلبد و نجوید، آن زاهد مطلق است و اگر دست از دنیا بردراد به طمع بهشت و آنچه در آن است، از: حور و غلامان و فواکه و بستان، و ترس آتش جهنم و مار و عقرب، آن نیز زاهد است اما مرتبه او از اول پست تر است و کسی که همین از بعضی از لذات دنیویه دست بردارد، مثل اینکه مال را ترک کند اما جاه را بطلبد یا در خوراک به قدر قلیلی اکتفا کند، اما به لباس فاخر، تجمل و زینت نماید او را مطلقا از زهد نصیبی نه، و نام زاهد بر او روا نیست.

و از آنچه گفتیم معلوم شد که مرتبه زهد در وقتی حاصل می شود که باعث ترک دنیا، و پستی و حقارت آن باشد، در جنب آنچه می طلبد از آخرت، یا قرب به خدا.

پس کسی که دنیا را ترک کند به جهت اینکه دستش به آن نرسد، به جهت غرضی دیگر از اغراض دنیویه، مثل تحصیل نام نیک، یا به دست آوردن دلهای مردم، یا شهرت به جود و سخاوت و جوانمردی و کرامت، یا به جهت کم کردن تحمل بار زحمت، و امثال اینها، زاهد نیست، و اصلا مرتبه زاهد از برای او نیست.

فصل - طرق رهایی از مفاسد مال: هر که خواهد از مفاسد مال رهائی یابد باید چند چیز را مراعات نماید:زهد از دیدگاه آیات و روایات: و مخفی نماند که صفت زهد، یکی از منازل راه دین، و بالاترین مقامات سالکین است پروردگار عالم جل شانه در کتاب کریم خود می فرماید: «ولا تمدن عینیک الی ما متعنا به أزواجا منهم زهرة الحیوة الدنیا لنفتنهم فیه» خلاصه معنی آنکه «چشم مدار به سوی آنچه ما داده ایم، از زینتهای زندگانی دنیا به بعضی از اصناف مردم تا امتحان نمائیم ایشان را و آزمایش کنیم» و دیگر می فرماید: «و من کان یرید حرث الدنیا نؤته منها وما له فی الاخرة من نصیب» یعنی «هر که حاصل دنیا را بخواهد ما به او می دهیم، و دیگر در خانه آخرت نصیبی از برای او نیست» و از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «هر که داخل صبح شود و فکر او کار دنیا، و همت او مقصور بر دنیا باشد، خدا بر او کار را مضطرب و متفرق می سازد و شغل او را پراکنده می کند و فقر او احتیاج او را در مقابل او می دارد و از دنیا زیادتر از آنچه از برای او مقدر شده است به او نمی رساند و هر که داخل صبح شود و فکر و همت او امر آخرت باشد، خدا امر او را جمع می سازد و شغل او را از برای او محافظت می کند و دل او را غنی و بی نیاز می گرداند و دنیا را ذلیل و خوار به نزد او می آورد» و فرمود که «هر بنده را دیدید که خدا به او خاموشی و زهد در دنیا عطا فرموده است به او تقرب جوئید که به او القای حکمت و دانائی از مبادی فیاضه می شود» و نیز فرمود که «هر که خواهد خدا علمی به او دهد بی آنکه درس بخواند، و هدایت کند بی آنکه راهنمائی با او باشد، پس در دنیا زهد کند و از دنیا قطع علاقه نماید» و نیز از آن حضرت مروی است که فرمود: «دل از دنیا بردار تا خدا تو را دوست دارد و دل از آنچه در دست مردم است بردار، تا تو را دوست دارند» و نیز از آن حضرت مروی است که «زود باشد که بعد از من طایفه ای بیایند که پادشاهی از برای ایشان مستقر نباشد مگر به قتل و تجبر، و غنی از برای ایشان حاصل نگردد مگر به بخل و دلتنگی، و محبت به یکدیگر هم نرسانند مگر به متابعت هوا و هوس؛ آگاه باشید که هر که آن زمان را دریابد و به فقر صبر کند و حال آنکه قدرت بر فراهم آوردن مال داشته باشد، و بر دشمنی مردم با او صبر کند با وجود آنکه قدرت بر محبت ایشان داشته باشد، و بر ذلت و خواری صبر نماید با وجود اینکه بر اخذ کردن عزت قادر باشد، و این همه را به جهت خدا کرده باشد خدای تعالی ثواب پنجاه صدیق به او کرامت فرماید» و فرمود که «هرگاه نور داخل دل شود سینه گشاده و وسیع می گردد عرض کردند که نشانی از برای این هست؟ فرمود: بلی، پهلو تهی کردن از سرای غرور، و رو آوردن به خانه بهجت و سرور، و مستعد مرگ شدن پیش از رسیدن آن» روزی فرمود که «از خدا شرم کنید همچنان که باید؛ عرض کردند که ما شرم می کنیم از خدا؛ فرمود: پس چرا می سازید چیزی را که در آن مسکن نمی کنید؟ یعنی زاید بر سکنای شما است و چرا جمع می کنید چیزی را که نمی خورید» جماعتی بر آن حضرت وارد شدند و عرض کردند که «ما از اهل ایمانیم حضرت فرمود علامت ایمان شما چیست؟ عرض نمودند که چون بلائی به ما رو داد صبر می کنیم و چون نعمتی به ما رسید شکر می نمائیم و راضی هستیم به قضای الهی و دشمنان خود را به مصیبتی که به ایشان رسد شماتت نمی کنیم حضرت فرمود: هرگاه چنین هستید پس جمع مکنید چیزی را که نمی خورید و بنا نکنید آنچه را که در آن ساکن نمی شوید و بر چیزی که عاقبت باید گذاشت و رفت دل مبندید و رشک و حسد بر یکدیگر مبرید» مروی است که «روزی بعضی از زنان آن حضرت از بسیاری گرسنگی که از آن حضرت مشاهده نمود به گریه آمد و عرض کرد: یا رسول الله آیا از خدا نمی طلبی که تو را طعامی فرستد؟ فرمود به آن خدائی که جان من در قبضه قدرت اوست که اگر از خدای خود مسئلت کنم که کوههای دنیا را طلا کرده و هر جا که روم با من روانه کند، هر آینه می کند و لیکن من اختیار کردم گرسنگی دنیا را بر سیری آن و فقر دنیا را بر غنای آن و حزن و اندوه آن را بر فرح و شادمانی آن به درستی که دنیا سزاوار محمد و آل محمد علیه السلام نیست و خدا از برای پیغمبران أولوالعزم راضی نشد مگر صبر بر ناخوشیهای دنیا، و کناره کردن از لذات آن پس از برای من راضی نشد مگر اینکه تکلیف کرد مرا به آنچه بر ایشان تکلیف کرده و گفت: «فاصبر کما صبر أولوا العزم من الرسل» یعنی «صبر کن همچنان که اولوا العزم از پیغمبران صبر کردند» به خدا قسم که چاره ای بجز اطاعت او ندارم و به خدا قسم که صبر می کنم به قدر توانائی و طاقت خود همچنان که ایشان صبر کردند» و فرمود که «پیغمبران پیش از من بودند که بعضی از ایشان به فقر مبتلا شدند، به نحوی که بجز عبائی نیافتند و بعضی مبتلا به شپش شدند، و این را دوست تر داشتند از اینکه خدا دنیا را به ایشان عطا نماید» و فرمود که «ایمان بنده کامل نیست تا آنکه گمنامی را دوست تر از شناسائی و شهرت داشته باشد و کم چیزی را دوست تر از بسیاری مال داشتن داشته باشد» و از آن حضرت مروی است که «پروردگار به من فرمود که اگر خواهی سنگهای مکه را از برای تو طلا کنم؟ عرض کردم: خداوندا می خواهم که یک روز گرسنه باشم و یک روز سیر، تا در روز گرسنگی تو را بخوانم و تضرع کنم و در روز سیری حمد و سپاس تو را به جا آورم» و مروی است که «آن حضرت روزی با جبرئیل از مکه بیرون آمد، به کوه صفا بالا رفتند، آن حضرت به جبرئیل علیه السلام فرمود که به خدائی که مرا به حق مبعوث کرده است که در این شام از برای آل محمد نه کف گندم برشته ای است نه قدری آرد جو هنوز سخن آن حضرت تمام نشده بود که ناگاه از آسمان صدا و زلزله عظیمی ظاهر شد، به نحوی که حضرت ترسیدند فرمود که مگر قیامت برپا شد؟ جبرئیل عرض کرد که یا رسول الله این صدای شهپر اسرافیل است که بر تو نازل می شود پس اسرافیل آمد و عرض کرد که خدای تعالی سخن تو را شنید، مرا با همه کلیدهای روی زمین به نزد تو فرستاد و مرا امر فرمود که آنها را به خدمت تو بیاورم و به تو عرض کنم که چنانچه خواهی همه کوههای خطه تهامه را از برای تو زمرد و یاقوت و طلا و نقره کنم؟ «فان شئت نبیا ملکا و ان شئت نبیا عبدا» پس اگر خواهی پیغمبری باش پادشاه و اگر خواهی پیغمبری باش بنده» پس حضرت فرمود که جبرئیل اشاره کرد که تواضع و فروتنی کن از برای خدا حضرت فرمود: می خواهم پیغمبری باشم بنده و پادشاهی را نمی خواهم» حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم گفت که «خدای تعالی فرمود: بهترین و پرنفع ترین دوستان من در نزد من مردی است سبکبار، که از نماز خود لذت بیابد و عبادت پروردگار خود را نیکو به جا آورد و در میان مردم گمنام باشد و روزی به قدر کفاف و قناعت به او برسد و بر این صبر کند و چون مرگ بر او وارد شود هم میراث او کم باشد و هم گریه کنندگان بر او» «روزی آن حضرت با جمعی از اصحاب به شتر چرانی گذشتند، شخصی به نزد او فرستادند و شیر طلبیدند آن شخص گفت: شیری که در ظرف دارم از برای شام قبیله است و آنچه در پستانهای شتر است به جهت صبح فردای ایشان است حضرت فرمود: خداوندا مال و اولاد این مرد را زیاد کن و گذشتند و به شبانی رسیدند، کسی را نزد او فرستاد شیر خواستند آن شبان آنچه شیر در پستانهای گوسفندان بود دوشید و با آنچه در ظروف خود داشت جمع کرده با گوسفندی به خدمت حضرت فرستاد و گفت: این قلیلی بود که فرستاد، چنانچه بفرمائید از این بیش می فرستم حضرت او را دعا کرد و فرمود: خداوندا به قدر کفاف و قناعت به او روزی کن کسی عرض کرد: یا رسول الله آن شخص که فرموده تو را رد نمود دعائی کردی که اکثر ما طالب آن هستیم و آن را که خدمت گذاری کرد، دعائی فرمودید که همه از آن کراهت داریم؟ حضرت فرمود: چیز کمی که با آن کفایت و قناعت باشد بهتر است از بسیاری که آدمی را مشغول و گرفتار سازد» حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «مردم سه طایفه اند: زاهد و صابر و راغب اما زاهد، همه غمها و شادیهای دنیا را از دل خود بیرون کرده نه به چیزی که از دنیا به او برسد شاد می شود و نه از چیزی که از دست او بیرون رود محزون می گردد پس او همیشه در استراحت است و اما صابر، دل او دنیا را می خواهد، و طبع او رغبت دارد اما هر وقت از برای او میسر شد خود را از آن نگاه می دارد، چون بدی عاقبت آن را می داند و اگر بر دل او مطلع گردی تعجب خواهی کرد از خودداری و پیش بینی و فروتنی او.

اطلاعات

منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که ضد محبت دنیا و مال را زهد گویند و آن عبارت است از دل برداشتن از دنیا و آستین فشاندن بر آن و اکتفا کردن به قدر ضرورت از برای حفظ بدن و یا عبارت است از: پشت کردن به دنیا، و رو آوردن به آخرت بلکه از غیر خدا قطع نظر کردن، و رو آوردن به خدا و این، بالاترین درجات زهد است.
هوش مصنوعی: زهد به معنای دوری از محبت به دنیا و مال است. این به این معناست که انسان باید از دنیا دل بکند و به آن بی‌اعتنا شود و تنها به مقداری که برای حفظ نیازهای جسمی‌اش ضروری است، اکتفا کند. زهد همچنین به معنای پشت کردن به دنیا و متوجه شدن به آخرت است و در بالاترین درجات آن، به معنای قطع نظر کردن از غیر خدا و توجه کامل به خداوند است.
پس هر که دل بردارد از هر چیزی که غیر از خداست، حتی از بهشت و قصور و غلمان و حور و بجز از خدا چیزی را نطلبد و نجوید، آن زاهد مطلق است و اگر دست از دنیا بردراد به طمع بهشت و آنچه در آن است، از: حور و غلامان و فواکه و بستان، و ترس آتش جهنم و مار و عقرب، آن نیز زاهد است اما مرتبه او از اول پست تر است و کسی که همین از بعضی از لذات دنیویه دست بردارد، مثل اینکه مال را ترک کند اما جاه را بطلبد یا در خوراک به قدر قلیلی اکتفا کند، اما به لباس فاخر، تجمل و زینت نماید او را مطلقا از زهد نصیبی نه، و نام زاهد بر او روا نیست.
هوش مصنوعی: هر کس که عشق و وابستگی‌اش را از هر چیزی جز خداوند جدا کند، حتی از بهشت و نعمت‌های آن، و تنها خدا را بخواهد، زاهد مطلق است. اما اگر کسی از دنیا به خاطر لذت‌هایی مانند بهشت و نعمت‌هایش، مثل حوری‌ها و غلامان فاصله بگیرد یا از ترس عذاب جهنم، این فرد هم زاهد است ولی در مرتبه‌ای پایین‌تر از زاهد مطلق قرار دارد. همچنین، اگر کسی فقط از بعضی لذت‌های دنیوی بگذرد، مانند ترک مال ولی همچنان به دنبال مقام و احترام باشد یا در خوراک خود را محدود کند اما بخواهد لباس‌های زیبا و مجلل بپوشد، او زاهد نیست و نمی‌توان او را به عنوان زاهد شناخت.
و از آنچه گفتیم معلوم شد که مرتبه زهد در وقتی حاصل می شود که باعث ترک دنیا، و پستی و حقارت آن باشد، در جنب آنچه می طلبد از آخرت، یا قرب به خدا.
هوش مصنوعی: از آنچه بیان شد، مشخص می‌شود که درجه زهد زمانی به دست می‌آید که فرد به خاطر پست و بی‌ارزش بودن دنیا، آن را ترک کند و در مقابل آنچه که از آخرت یا نزدیکی به خدا می‌طلبد، قرار گیرد.
پس کسی که دنیا را ترک کند به جهت اینکه دستش به آن نرسد، به جهت غرضی دیگر از اغراض دنیویه، مثل تحصیل نام نیک، یا به دست آوردن دلهای مردم، یا شهرت به جود و سخاوت و جوانمردی و کرامت، یا به جهت کم کردن تحمل بار زحمت، و امثال اینها، زاهد نیست، و اصلا مرتبه زاهد از برای او نیست.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر عدم دسترسی به دنیا از آن کناره‌گیری کند، اما هدفش چیزهای دیگری مثل کسب اعتبار، جلب محبت مردم، یا شهرت به سخاوت و جوانمردی باشد، به واقع زاهد به حساب نمی‌آید و اصلاً در مرتبه زهد قرار نمی‌گیرد. این افراد به دنبال کاهش زحمت‌ها و سختی‌های زندگی هستند و نه به دنبال زهد واقعی.