از بیرون رفتن از حد اعتدال، و معالجات کلیه در ازاله ذمائم اخلاق و احوال، از آنچه تخصیص ندارد به بعضی صفات و اعمال، و آنچه متعلق است به این منوال و در آن چند فصل است:
فصل اول: محافظت از اخلاق حمیده
بدان که از برای کسب فضائل صفات، و محاسن ملکات، ترتیبی است لایق که تجاوز از آن نباید نمود و توضیح این کلام آن است که شکی نیست که هر چه از مرتبه ای به مرتبه دیگر منتقل می شود، حرکت می کند از مرتبه اولی به ثانیه و حرکات و افعالی که هر چیزی را از مرتبه نقص به کمال می رساند، یا از قدرت و اختیار ما بیرون است و آن را حرکات طبیعیه گویند مانند نطفه که از زمانی که در رحم قرار می گیرد حرکت می کند در اطوار مختلفه تا آنکه به مرتبه حیوانیت می رسد و یا تحت قدرت و اختیار ما است و آن حرکت را حرکت صناعیه گویند، مانند چوب خشک که به توسط آلات نجار حرکت می کند در صورتهای متفاونه، تا سریر سلاطین ذوالاقتدار می گردد و چون حرکات طبیعیه مستند است به مبادی عالیه و مصادر متعالیه، معلوم است که موافق مصلحت و مطابق حکمت است، و ترتیب آن اتم و احسن است پس بر آدمی لازم است که در تحریکات صناعیه اقتدا کند به تحریکات طبیعیه، و صاحب صناعت متابعت طبیعت را نماید.
و چون این معلوم شد، می گوییم که چون تهذیب اخلاق، و تحصیل فضایل صفات از امور صناعیه است، که ما به آن مأموریم، پس لازم است که در ترتیب آن پیروی اطفال طبیعت را کنیم و شکی نیست که اول چیزی که از برای طفل به تحریک طبیعت حاصل می شود، قوه طلب قوت و غذاست، زیرا در رحم مادر از راه ناف غذا را به خود می کشد و قوت خود را می طلبد، و چون از این مرتبه حرکت کرد و قوه طلب در آن زیاد شد، در وقت غذا خواستن، صدا به گریه بلند می کند و پستان مادر را می جوید این ها همه از متعلقات قوه شهویه است پس اولین قوه ای که طبیعت آن را حاصل می کند، این قوه است، و چون این قوه در آن قوت گرفت و به کمال رسید، آثار قوه غضبیه در او پیدا می شود، که از خود، موذیات را دفع کند، و خود را از هلاکت و تلف شدن محافظت نماید، اگر چه به استعانت از پدر و مادر یا غیر ایشان باشد چنان که مشاهده می شود که المی که به طفل می رسد به گریه می آید، تا دیگران مطلع شده دفع الم نمایند و این قوه، قوت می گیرد تا در آن میل برتری بر امثال و اقران، و سروری بر دیگران حاصل می شود و این دومین قوه ای است که طبیعت در آدمی می پرورد، و بعد از آنکه آثار قوه تمیز و ادراک در او ظاهر می گردد، و روز به روز زیاد می شود، تا قابل تعلیم علوم و صناعات می گردد، در این وقت عمل طبیعت در تدبیر قوی به مرتبه کمال می رسد، و ابتدای تکمیل صناعی است، یعنی وقتی است که آدمی نفس خود را تکمیل نموده، تدبیر قوائی را که طبیعت پرورش داده بنماید، و آنها را به کمال رساند پس اگر کوتاهی کند و خود به تکمیل صناعی نپردازد به همین حال باقی خواهد بود، و به کمال حقیقی، که انسان به جهت آن خلق شده نخواهد رسید، زیرا که همه کس متصف به جمیع صفات جمیله، و صاحب نفس قدسیه ایجاد نشده که در استعداد مردم اختلافی باشد.
و چون دانستی که طبیعت، اول قوه شهویه را به ظهور آورد، و بعد از آن غضبیه، و بعد از آن قوه عقل و تمیز را، پس در صناعت باید به این ترتیب تدبیر و تکمیل نمود:
ابتدا در تهذیب قوه شهویه سعی نموده و صفت عفت را که از فضایل این قوه است اکتساب نمود، و بعد از آن به قوه غضبیه پرداخت و ملکه شجاعت را که از کمالات این قوه است تحصیل کرد، و سپس در تکمیل قوه عاقله اجتهاد نمود، و فضیلت حکمت را به دست آورد چنانچه به این ترتیب آدمی در تحصیل اخلاق حسنه کوشد، به سهولت و آسانی جام سعادت نوشد.
و ثمر این ترتیب، تسهیل تهذیب اخلاق و آسانی آن است، زیرا شکی نیست که قوه شهویه به انقیاد و اطاعت از قوه غضبیه نزدیکتر، و گذشتن از قدر زائد از ضروریات غذا و شهوت، از ترک جاه و برتری و ریاست و سروری و نیکی در مقابل بدی و اغماض از انتقام دشمنان قوی بسی آسانتر است.
پس، تسخیر قوه شهویه در ابتدا سهل است، و بعد از تسخیر آن فی الجمله قوتی از برای عاقله حاصل می شود، و ملکه تسخیر از برای او هم می رسد و اسباب قوه غضبیه اندکی کمتر می گردد، و تسخیر آن نیز به سهولت میسر می شود، و بعد از تسخیر این دو قوه، تحصیل ملکه حکمت، که از آن دو صعب تر است، به آسانی ممکن می گردد و کسی که این ترتیب را از دست بدهد اینطور نیست که تکمیل خود و تهذیب اخلاق از برای او ممکن نباشد، و لیکن به دشواری و صعوبت حاصل می شود.
پس طالب سعادت ابد، باید در هیچ حالی دست از طلب ندارد، و از رحمت خداوند متعال نومید نشود، و کمر طلب در میان بندد، و دامن همت بر کمر زند، و طلب تأیید و توفیق از پروردگار شفیق مجید نماید.
شباهت علم اخلاق به علم طب
و بدان که همچنان که کسی فاقد صفات کمالی است، سعی در تحصیل آن و ازاله ضدش بر او لازم است، همچنین صفت کمالی که از برای آدمی حاصل است، جهد در محافظت و ابقاء آن واجب است، مانند صحت بدن، چون اگر کسی را مرضی باشد سعی در دفع آن و تحصیل صحت باید کند، و اگر صحیح و سالم باشد مراعات حفظ صحت را میباید نماید و از این جهت است که فن طب را منقسم به دو قسم کرده اند: یک قسم، در حفظ صحت، و دیگری در دفع مرض و چون علم اخلاق نیز شبیه به علم طب است، بلکه طب حقیقی آن است، پس علم اخلاق نیز شبیه به علم طب است، بلکه طب حقیقی آن است، پس علم اخلاق نیز منقسم به دو قسمت می شود: یکی در کسب فضایل، و دیگری در دفع رذایل و به جهت مشابهت این دو علم، این علم را «طب روحانی» گویند، همچنان که طب متعارف را «طب جسمانی» نامند و از این راه بود که جالینوس طبیب در نامه ای که به خدمت حضرت عیسی علیه السلام فرستاد نوشت که «من طبیب الابدان الی طبیب النفوس» یعنی «این نامه ای است از طبیب بدنها به سوی طبیب روحها».
اطلاعات
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از بیرون رفتن از حد اعتدال، و معالجات کلیه در ازاله ذمائم اخلاق و احوال، از آنچه تخصیص ندارد به بعضی صفات و اعمال، و آنچه متعلق است به این منوال و در آن چند فصل است:
هوش مصنوعی: خروج از حالت تعادل و درمانهای کلی در جهت رفع ناپسندیهای اخلاقی و وضعیتها، به مواردی اشاره دارد که تنها به برخی ویژگیها و اعمال خاص اختصاص ندارد و به طور کلی به این موضوعات مربوط میشود و شامل چند بخش مختلف است.
فصل اول: محافظت از اخلاق حمیده
هوش مصنوعی: فصل اول: دفاع از ارزشهای اخلاقی مثبت
بدان که از برای کسب فضائل صفات، و محاسن ملکات، ترتیبی است لایق که تجاوز از آن نباید نمود و توضیح این کلام آن است که شکی نیست که هر چه از مرتبه ای به مرتبه دیگر منتقل می شود، حرکت می کند از مرتبه اولی به ثانیه و حرکات و افعالی که هر چیزی را از مرتبه نقص به کمال می رساند، یا از قدرت و اختیار ما بیرون است و آن را حرکات طبیعیه گویند مانند نطفه که از زمانی که در رحم قرار می گیرد حرکت می کند در اطوار مختلفه تا آنکه به مرتبه حیوانیت می رسد و یا تحت قدرت و اختیار ما است و آن حرکت را حرکت صناعیه گویند، مانند چوب خشک که به توسط آلات نجار حرکت می کند در صورتهای متفاونه، تا سریر سلاطین ذوالاقتدار می گردد و چون حرکات طبیعیه مستند است به مبادی عالیه و مصادر متعالیه، معلوم است که موافق مصلحت و مطابق حکمت است، و ترتیب آن اتم و احسن است پس بر آدمی لازم است که در تحریکات صناعیه اقتدا کند به تحریکات طبیعیه، و صاحب صناعت متابعت طبیعت را نماید.
هوش مصنوعی: بدان که برای به دست آوردن ویژگیهای خوب و فضائل اخلاقی، باید به یک ترتیب مشخص و مناسب توجه کرد و نباید از آن خارج شد. این به این معناست که هر چیزی که از یک مرحله به مرحله دیگر منتقل میشود، حرکتی دارد که آن را از نقص به کمال میبرد. این حرکات ممکن است خارج از اراده و اختیار ما باشند، مانند نطفه که در رحم به تدریج حرکت کرده و به مرحله حیوانیت میرسد، یا اینکه تحت اراده و اختیار ما قرار دارند، مانند چوبی که توسط ابزار نجاری به شکلهای مختلفی در میآید و در نهایت تبدیل به تخت سلطنت میشود. چون حرکات طبیعی از منابع عالی و حکمت الهی سرچشمه میگیرد، به طور طبیعی مناسب و هماهنگ با مصلحت هستند و بهترین ترتیب را دارند. بنابراین، انسان باید در کارهای دستی و صنعتی خود از حرکات طبیعی پیروی کند و به آنها اقتدا نماید.
و چون این معلوم شد، می گوییم که چون تهذیب اخلاق، و تحصیل فضایل صفات از امور صناعیه است، که ما به آن مأموریم، پس لازم است که در ترتیب آن پیروی اطفال طبیعت را کنیم و شکی نیست که اول چیزی که از برای طفل به تحریک طبیعت حاصل می شود، قوه طلب قوت و غذاست، زیرا در رحم مادر از راه ناف غذا را به خود می کشد و قوت خود را می طلبد، و چون از این مرتبه حرکت کرد و قوه طلب در آن زیاد شد، در وقت غذا خواستن، صدا به گریه بلند می کند و پستان مادر را می جوید این ها همه از متعلقات قوه شهویه است پس اولین قوه ای که طبیعت آن را حاصل می کند، این قوه است، و چون این قوه در آن قوت گرفت و به کمال رسید، آثار قوه غضبیه در او پیدا می شود، که از خود، موذیات را دفع کند، و خود را از هلاکت و تلف شدن محافظت نماید، اگر چه به استعانت از پدر و مادر یا غیر ایشان باشد چنان که مشاهده می شود که المی که به طفل می رسد به گریه می آید، تا دیگران مطلع شده دفع الم نمایند و این قوه، قوت می گیرد تا در آن میل برتری بر امثال و اقران، و سروری بر دیگران حاصل می شود و این دومین قوه ای است که طبیعت در آدمی می پرورد، و بعد از آنکه آثار قوه تمیز و ادراک در او ظاهر می گردد، و روز به روز زیاد می شود، تا قابل تعلیم علوم و صناعات می گردد، در این وقت عمل طبیعت در تدبیر قوی به مرتبه کمال می رسد، و ابتدای تکمیل صناعی است، یعنی وقتی است که آدمی نفس خود را تکمیل نموده، تدبیر قوائی را که طبیعت پرورش داده بنماید، و آنها را به کمال رساند پس اگر کوتاهی کند و خود به تکمیل صناعی نپردازد به همین حال باقی خواهد بود، و به کمال حقیقی، که انسان به جهت آن خلق شده نخواهد رسید، زیرا که همه کس متصف به جمیع صفات جمیله، و صاحب نفس قدسیه ایجاد نشده که در استعداد مردم اختلافی باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که این موضوع مشخص شد، باید بگوییم که تهذیب اخلاق و کسب فضایل از وظایف ماست و برای این کار باید به طبیعت کودک توجه کنیم. بدون شک، نخستین چیزی که کودک از طبیعت به دست میآورد، میل به غذا و تغذیه است؛ زیرا در رحم مادر از طریق بند ناف تغذیه میکند و نیازهای خود را مطرح میسازد. با شروع رشد، وقتی که کودک گرسنه میشود، با گریه صدای خود را بلند میکند و به دنبال شیر مادر میگردد. اینها همه نشانههای قوه شهوی اوست. پس نخستین نیرویی که طبیعت به کودک میدهد، همین قوه شهویه است. پس از آن که این نیرو قویتر شد، نشانههایی از قوه غضبیه در او ظاهر میشود تا او بتواند از خود در برابر خطرات دفاع کند و خودش را از نابودی حفظ کند. برای مثال، زمانی که کودک دردی را احساس میکند، با گریه باعث میشود که دیگران متوجه شوند و به او کمک کنند. این قوه نیز تقویت میشود تا در آن تمایل به برتری و سروری بر دیگران بوجود آید که دومین نیرویی است که طبیعت در انسان پرورش میدهد. سپس بعد از اینکه نشانههای قوه تمیز و ادراک در او ظاهر شد و به تدریج تقویت میشود، کودک آماده یادگیری علوم و مهارتها میگردد. در این مرحله، کار طبیعت در تعلیم و تربیت او به اوج خود میرسد و آغاز تکمیل مهارتهای اوست. در این زمان، انسان باید خود را پرورش دهد و نیروهای طبیعی پرورش یافته را به کمال برساند. اگر او از این کار غفلت کند و به تکمیل خود نپردازد، به همان شکل باقی میماند و به کمال حقیقی که به خاطر آن خلق شده است، نخواهد رسید؛ چرا که انسانها باید به تمامی صفات نیکو متصف شوند و روح پاکی داشته باشند و در این استعدادها بین مردم تفاوتی وجود ندارد.
و چون دانستی که طبیعت، اول قوه شهویه را به ظهور آورد، و بعد از آن غضبیه، و بعد از آن قوه عقل و تمیز را، پس در صناعت باید به این ترتیب تدبیر و تکمیل نمود:
هوش مصنوعی: زمانی که فهمیدی طبیعت ابتدا نیروی خواستن و تمایل را به وجود آورد، سپس نیروی خشم و در نهایت قوه عقل و تشخیص را به وجود آورد، بنابراین در هنر و صنعت نیز باید بر اساس این ترتیب برنامهریزی و پیشرفت کرد.
ابتدا در تهذیب قوه شهویه سعی نموده و صفت عفت را که از فضایل این قوه است اکتساب نمود، و بعد از آن به قوه غضبیه پرداخت و ملکه شجاعت را که از کمالات این قوه است تحصیل کرد، و سپس در تکمیل قوه عاقله اجتهاد نمود، و فضیلت حکمت را به دست آورد چنانچه به این ترتیب آدمی در تحصیل اخلاق حسنه کوشد، به سهولت و آسانی جام سعادت نوشد.
هوش مصنوعی: در ابتدا باید بر کنترل شهوت تلاش کرد و صفت عفت را که از ویژگیهای خوب این نوع احساسات است به دست آورد. سپس به مهار خشم پرداخت و شجاعت را که از ویژگیهای مثبتی است که به این قدرت مربوط میشود، کسب کرد. بعد از آن در راستای تقویت عقل و درک بهتر کوشش کرد و به فضیلت حکمت دست یافت. به این ترتیب، اگر فردی در به دست آوردن اخلاق نیکو تلاش کند، به راحتی میتواند به خوشبختی و سعادت دست یابد.
و ثمر این ترتیب، تسهیل تهذیب اخلاق و آسانی آن است، زیرا شکی نیست که قوه شهویه به انقیاد و اطاعت از قوه غضبیه نزدیکتر، و گذشتن از قدر زائد از ضروریات غذا و شهوت، از ترک جاه و برتری و ریاست و سروری و نیکی در مقابل بدی و اغماض از انتقام دشمنان قوی بسی آسانتر است.
هوش مصنوعی: نتیجه این ترتیب، تسهیل و آسانتر شدن اصلاح اخلاق است. زیرا واضح است که میل به لذتهای جسمانی بیشتر تحت تأثیر احساسات قویتر مانند خشم قرار دارد. همچنین، گذشتن از اندازههای اضافی در غذا و شهوت، از کنار گذاشتن مقام و برتری، و همچنین نیکی در برابر بدی و بخشش دشمنان، بسیار سادهتر است.
پس، تسخیر قوه شهویه در ابتدا سهل است، و بعد از تسخیر آن فی الجمله قوتی از برای عاقله حاصل می شود، و ملکه تسخیر از برای او هم می رسد و اسباب قوه غضبیه اندکی کمتر می گردد، و تسخیر آن نیز به سهولت میسر می شود، و بعد از تسخیر این دو قوه، تحصیل ملکه حکمت، که از آن دو صعب تر است، به آسانی ممکن می گردد و کسی که این ترتیب را از دست بدهد اینطور نیست که تکمیل خود و تهذیب اخلاق از برای او ممکن نباشد، و لیکن به دشواری و صعوبت حاصل می شود.
هوش مصنوعی: تسلط بر نیروی شهوت در ابتدا آسان است و پس از کنترل آن، قدرتی برای عقل به وجود میآید و این توانایی به دست میآید. در نتیجه، تسلط بر نیروی خشم نیز آسانتر میشود. وقتی که هر دو نیروی شهوت و خشم کنترل شوند، دستیابی به حکمت، که سختتر است، به راحتی ممکن میشود. اگر کسی این ترتیب را از دست بدهد، به این معنی نیست که نمیتواند به کمال و تهذیب اخلاق برسد، اما این کار برای او دشوار و سخت خواهد بود.
پس طالب سعادت ابد، باید در هیچ حالی دست از طلب ندارد، و از رحمت خداوند متعال نومید نشود، و کمر طلب در میان بندد، و دامن همت بر کمر زند، و طلب تأیید و توفیق از پروردگار شفیق مجید نماید.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به سعادت همیشگی، فرد نباید هیچگاه از جستجوی آن دست بکشد و همچنین نباید از رحمت الهی ناامید شود. او باید عزم خود را جزم کرده و تلاش کند، و در عین حال از خداوند مهربان کمک و موفقیت طلب کند.
شباهت علم اخلاق به علم طب
هوش مصنوعی: علم اخلاق و علم طب هر کدام به نوعی به بهبود وضعیت انسانها کمک میکنند، اما روشها و ابزارهای متفاوتی دارند. مانند پزشکان که با استفاده از علم طب به درمان جسم میپردازند، دانشمندان اخلاق نیز با استفاده از اصول و قوانین اخلاقی به بهبود روح و رفتار انسانها میپردازند. در واقع، هر دو علم به سلامت و رفاه انسانها توجه دارند، اما یکی بر روی جسم و دیگری بر روی جان و رفتار تمرکز دارد.
و بدان که همچنان که کسی فاقد صفات کمالی است، سعی در تحصیل آن و ازاله ضدش بر او لازم است، همچنین صفت کمالی که از برای آدمی حاصل است، جهد در محافظت و ابقاء آن واجب است، مانند صحت بدن، چون اگر کسی را مرضی باشد سعی در دفع آن و تحصیل صحت باید کند، و اگر صحیح و سالم باشد مراعات حفظ صحت را میباید نماید و از این جهت است که فن طب را منقسم به دو قسم کرده اند: یک قسم، در حفظ صحت، و دیگری در دفع مرض و چون علم اخلاق نیز شبیه به علم طب است، بلکه طب حقیقی آن است، پس علم اخلاق نیز شبیه به علم طب است، بلکه طب حقیقی آن است، پس علم اخلاق نیز منقسم به دو قسمت می شود: یکی در کسب فضایل، و دیگری در دفع رذایل و به جهت مشابهت این دو علم، این علم را «طب روحانی» گویند، همچنان که طب متعارف را «طب جسمانی» نامند و از این راه بود که جالینوس طبیب در نامه ای که به خدمت حضرت عیسی علیه السلام فرستاد نوشت که «من طبیب الابدان الی طبیب النفوس» یعنی «این نامه ای است از طبیب بدنها به سوی طبیب روحها».
هوش مصنوعی: بدان که همانطور که فردی ممکن است از صفات کمالی بیبهره باشد و باید در تلاش برای کسب این صفات و از بین بردن موانع آن تلاش کند، همچنین فردی که دارای صفات کمالی است نیز باید در حفظ و نگهداری آن وضعیت کوشا باشد. برای نمونه، اگر فردی بیمار باشد، لازم است که برای درمان و بهبود سلامت خود تلاش کند و اگر سالم است، باید مراقب سلامت خود باشد و از آن محافظت کند. به همین دلیل، علم پزشکی به دو شاخه تقسیم میشود: یکی مربوط به حفظ سلامتی و دیگری مربوط به درمان بیماری. علم اخلاق نیز مشابه علم پزشکی است و میتوان آن را به دو دسته تقسیم کرد: یکی برای کسب فضایل و دیگری برای دوری از رذایل. به همین خاطر، علم اخلاق را «طب روحانی» مینامند، در حالی که علم پزشکی متعارف «طب جسمانی» نامیده میشود. جالینوس، پزشک معروف، در نامهای به حضرت عیسی علیه السلام نوشت که این نامه از پزشک بدنها به سوی پزشک روحها ارسال شده است.