چهاردهم
ای قد و بالای تو حسرت سرو بلند
خنده نمیآیدت، بهر دل من بخند
ای ز تو عالم بجوش، لطف کن، ارزان فروش
خندهٔشیرین نوش راست بفرما، بچند؟
خنده زند آفتاب، گیرد عالم خضاب
صدمه وصد آفتاب خنده ز تو میبرند
لاله و گلبرگها، عکس تو آمد، مها
نیشکر از قند تو، پر شده بین بند بند
طلعتت ای آفتاب، تیغ طرب برکشید
گردن تلخی بزد، بیخ غم و غصه کند
دور قمر درگذشت، زهرء زهرا رسید
گشت جهان گلستان، خار ندارد گزند
بزم ابد مینهد، شه جهت عاشقان
نعل زرین میزند، بهر سم هر سمند
این همه بگذشت نیز، پیشتر آ ای عزیز
پیش لب نوش تو حلقه بگوش است قند
پیشتر آ پیشتر، تا بدهم جان وسر
تا شکفد همچو گل، روی زمین نژند
ما و حریفان خوشیم، ساغر حق میکشیم
از جهت چشم بد، آتش و مشتی سپند
بوی وصالت رسید، روضهٔ رضوان دمید
صلح کن « الصلح خیر » کوری دیو لوند
تازه شو و چست شو، از پی ترجیع را
گوش نوی وام کن تا شنوی ماجرا
شاه هم از بامداد، سرخوش و سرمست خاست
طبل به خود میزند، در دل او تا چهاست
منتظرست آسمان، تا چه کند قهرمان
هرچه کند گو بکن، هرچه کند جان ماست
هر نفسی روضهٔ، از تو به پیش دلست
حاتم طی با سخاش، طی شد اگر این سخاست
ای چو درخت بلند، قبلهٔ هر دردمند
برگ و برش خیره کن، شاخ ترش باوفاست
یک نفری بخت ور از تو خوش و میوه خور
یک نفری خیرهسر گشته که آخر کجاست
چشم بمالید تا خواب جهد از شما
کشف شود کان درخت پهلوی فکر شماست
فکرتها چشمهاست گشته روان زان درخت
پاک کن از جو وحل، کاب ازو بیصفاست
آب اگر منکر چشمهٔ خود میشود
خاک سیه بر سرش باد، کهبس ژاژخاست
ای طمع ژاژخا، گندهتر از گندنا
تات نگیرد بلا، هیچ نگویی خداست
خر ز زدن گشت فرد، کژروی آغاز کرد
راه رها کرد و رفت آن طرفی که گیاست
آن طرفی که گیاست امن و امان از کجاست؟
غره به سبزی مشو، گرگ سیه در قفاست
گوش به ترجیع نه، جانب ره کن رجوع
زانک ملاقات گرگ تلختر آمد ز جوع
ای ز در رحمتت هر نفسی نعمتی
زان همه رحمت، فرست جانب ما رحمتی
ای به خرابات تو، جام مراعات تو
داده بهر ذرهٔ نوع دگر عشرتی
هر نفسی روح نو، بنهد در مردهٔ
هر نفسی راح نو، بخشد بیمهلتی
خنب تو آمد بجوش، جوش کند نای و نوش
جان سر و پا گم کند چون بخورد شربتی
عفو کن از جام مست خنب و سبو گر شکست
مست شد، و مست را چون نفتد زلتی؟!
قاعدهٔ خوش نهاد، در طرب و در گشاد
چشم بدش دور باد والله خوش سنتی
بوی تو ای رشک باغ، چون بزند بر دماغ
پر شود از راح روح، بیگره و علتی
روح و ملک مست شد از می پوشیدهٔ
چرخ فلک پست شد از پنهان صورتی
بلبلهٔ پر زمی میرسدم هر دمی
عربده میآورم عشق تو هر ساعتی
آنک ره دین بود، پر ز ریاحین بود
هر قدمی گلشنی، هر طرفی جنتی
خط سقبنا بکش بر رخ هر مست خوش
تا که بدانند کو غرقه شد از لذتی
ساغر بر ساغرم میدهد او هر نفس
نعرهزنان من که های، پر شدم از باده، بس
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای قد و بالای تو حسرت سرو بلند
خنده نمیآیدت، بهر دل من بخند
هوش مصنوعی: ای تو با قامت و زیباییات، سرو بلند حسرت میخورد که از تو زیباییات کمتر است. اما لطفاً بخند تا دل من شاد شود.
ای ز تو عالم بجوش، لطف کن، ارزان فروش
خندهٔشیرین نوش راست بفرما، بچند؟
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به زیبایی و تاثیر لبخند شیرین معشوق اشاره میکند و از او میخواهد که با وجود جاذبه و جذابیتش، به او لطف کرده و این لبخند را کمی ارزانتر و در دسترستر کند. یعنی او میخواهد که این خوشی و لذت را بیشتر از آنچه که هست به دست آورد. در واقع، خواسته او این است که این لذت و زیبایی دائمی و همیشگی باشد.
خنده زند آفتاب، گیرد عالم خضاب
صدمه وصد آفتاب خنده ز تو میبرند
هوش مصنوعی: خورشید با خندهاش دنیا را رنگین و زیبا میکند، اما صدای خندهی تو تأثیر بیشتری از آفتاب دارد و بر جان عالم اثر میگذارد.
لاله و گلبرگها، عکس تو آمد، مها
نیشکر از قند تو، پر شده بین بند بند
هوش مصنوعی: لاله و گلبرگها، نشان از زیبایی تو دارند و عطر نیشکر از شیرینی وجود تو پر شده است.
طلعتت ای آفتاب، تیغ طرب برکشید
گردن تلخی بزد، بیخ غم و غصه کند
هوش مصنوعی: چهرهات همچون آفتاب، شادی را به نمایش میآورد و با قدرت خود، تلخیها را از بین میبرد و ریشهی غم و ناراحتی را میسازد.
دور قمر درگذشت، زهرء زهرا رسید
گشت جهان گلستان، خار ندارد گزند
هوش مصنوعی: با رفتن ماه، مَهر و زیبایی زهرای اطهر درخشید و جهان به دشت گل تبدیل شد، بدون هیچگونه آزار و زحمتی.
بزم ابد مینهد، شه جهت عاشقان
نعل زرین میزند، بهر سم هر سمند
هوش مصنوعی: در جشنی بیپایان، پادشاه به خاطر عاشقانش، نعلهای طلایی میسازد تا بر هر اسب زیبایی نهاده شود.
این همه بگذشت نیز، پیشتر آ ای عزیز
پیش لب نوش تو حلقه بگوش است قند
هوش مصنوعی: این همه زمان گذشته است، اما ای عزیز، قبل از اینکه به لب نوش تو برسم، قند در گوشم است.
پیشتر آ پیشتر، تا بدهم جان وسر
تا شکفد همچو گل، روی زمین نژند
هوش مصنوعی: بیشتر جلو برو تا بتوانم جان و سرم را فدای تو کنم تا مانند گل در زمین بشکفم و زیبا شوم.
ما و حریفان خوشیم، ساغر حق میکشیم
از جهت چشم بد، آتش و مشتی سپند
هوش مصنوعی: ما و رقیبان خوشحال و شاداب هستیم و در دور همیهای خود از شراب حق مینوشیم. برای دور کردن چشم زخم و بدشانسی، آتش و خوشبوییها را به کار میبریم.
بوی وصالت رسید، روضهٔ رضوان دمید
صلح کن « الصلح خیر » کوری دیو لوند
هوش مصنوعی: بوی وصالت به مشام رسید و درختان بهشت شکوفه کردند. آشتی کن زیرا آشتی بهتر است و دیو حریص به بیخبری دچار شد.
تازه شو و چست شو، از پی ترجیع را
گوش نوی وام کن تا شنوی ماجرا
هوش مصنوعی: انرژی و نشاط جدیدی به خود بگیر و برای شنیدن داستانی که در پیش است، گوشهای خود را آماده کن.
شاه هم از بامداد، سرخوش و سرمست خاست
طبل به خود میزند، در دل او تا چهاست
هوش مصنوعی: شاه با شوق و خوشحالی از خواب بیدار میشود و در دلش احساس شادی و نشاط دارد، طبل را به صدا در میآورد تا این حس را با دیگران تقسیم کند.
منتظرست آسمان، تا چه کند قهرمان
هرچه کند گو بکن، هرچه کند جان ماست
هوش مصنوعی: آسمان منتظر است تا ببیند قهرمان چه عمل و کارهایی انجام میدهد. هر کاری که او بکند، باید بگوید انجام بده، چون هر کاری که او انجام دهد به نوعی به جان ما بستگی دارد.
هر نفسی روضهٔ، از تو به پیش دلست
حاتم طی با سخاش، طی شد اگر این سخاست
هوش مصنوعی: هر لحظهای که از تو یاد میشود، برای دل مانند یک باغ و زیبایی است. اگر حاتم طایی هم با سخاوتش، به این زیباییها برسد، پس سخاوت او به اندازه این زیباییها قابل توجه است.
ای چو درخت بلند، قبلهٔ هر دردمند
برگ و برش خیره کن، شاخ ترش باوفاست
هوش مصنوعی: عزیزم! تو مانند درختی بلند و بزرگ هستی که همیشه مد نظر و آرزوی کسانی هستی که در درد و رنج به سر میبرند. برگها و شکوفههایت پر از زیبایی است و شاخههای تو همیشه وفادار و قابل اعتماد هستند.
یک نفری بخت ور از تو خوش و میوه خور
یک نفری خیرهسر گشته که آخر کجاست
هوش مصنوعی: یک نفر خوشبخت و شاداب از زندگیاش لذت میبرد، در حالی که یک نفر دیگر گیج و سردرگم شده و نمیداند به کجا باید برود.
چشم بمالید تا خواب جهد از شما
کشف شود کان درخت پهلوی فکر شماست
هوش مصنوعی: چشمان خود را بمالید تا خواب و خیالات از شما دور شوند، چرا که آن درختی که به آن فکر میکنید، در کنار شما و در دسترستان است.
فکرتها چشمهاست گشته روان زان درخت
پاک کن از جو وحل، کاب ازو بیصفاست
هوش مصنوعی: افکار انسان همچون چشمانی هستند که به دنیا نگاه میکنند. برای اینکه از افکار ناپاک رهایی یابیم، باید آنها را از ذهن خود پاک کنیم.
آب اگر منکر چشمهٔ خود میشود
خاک سیه بر سرش باد، کهبس ژاژخاست
هوش مصنوعی: اگر آب منکوب شده و به منبع خود پشت کند، باید بداند که سرنوشتش چه بدبختی خواهد بود.
ای طمع ژاژخا، گندهتر از گندنا
تات نگیرد بلا، هیچ نگویی خداست
هوش مصنوعی: ای کسی که زیادهخواهی و از این بابت سخن میگویی، هیچ کس نمیتواند بلا و مشکل را از دل کسی که شایسته است دفع کند، و هیچ نفرینی بر او نخواهد رسید زیرا او در پناه خداست.
خر ز زدن گشت فرد، کژروی آغاز کرد
راه رها کرد و رفت آن طرفی که گیاست
هوش مصنوعی: خر پس از این که زده شد، به راهی کج و معوج رفت و مسیر درست را رها کرد و به سمتی رفت که گیاهان بودند.
آن طرفی که گیاست امن و امان از کجاست؟
غره به سبزی مشو، گرگ سیه در قفاست
هوش مصنوعی: به آن سوی که سرسبز است، بیخود مغرور نشو، زیرا در دل آنجا، خطر پنهان است.
گوش به ترجیع نه، جانب ره کن رجوع
زانک ملاقات گرگ تلختر آمد ز جوع
هوش مصنوعی: به کار بهتری بپرداز و به گذشته برنگرد. زیرا شاید ملاقات با چنگال گرگ، از گرسنگی هم دردناکتر باشد.
ای ز در رحمتت هر نفسی نعمتی
زان همه رحمت، فرست جانب ما رحمتی
هوش مصنوعی: ای که از در رحمتت هر لحظه به ما نعمتی میرسد، از آن همه رحمت، لطفی به سمت ما بفرست.
ای به خرابات تو، جام مراعات تو
داده بهر ذرهٔ نوع دگر عشرتی
هوش مصنوعی: تو در خرابات خود، به من جامی دادهای که به خاطر آن، هر ذرهای از زیبایی و خوشی را احساس میکنم.
هر نفسی روح نو، بنهد در مردهٔ
هر نفسی راح نو، بخشد بیمهلتی
هوش مصنوعی: هر لحظهای که میگذرد، روحی تازه در وجود آدمی دمیده میشود و فرصتی جدید برای زندگی و تحول به او داده میشود، بدون اینکه در این فرآیند تأخیری وجود داشته باشد.
خنب تو آمد بجوش، جوش کند نای و نوش
جان سر و پا گم کند چون بخورد شربتی
هوش مصنوعی: وقتی خمر به جوش میآید، نای (ساز) را به صدا درمیآورد و نوشیدن آن جان فرد را سرزنده میکند و او را از خود بیخود میکند. وقتی کسی شربتی بخورد، تمام وجودش را در این حال تجربه میکند.
عفو کن از جام مست خنب و سبو گر شکست
مست شد، و مست را چون نفتد زلتی؟!
هوش مصنوعی: اگر از جام و میخوری چیزهایی شکست، به خاطر مستی بخشش کن، چون مست نمیتواند کنترل خود را داشته باشد و اگر لغزشی کرد، چه انتظاری میتوان داشت؟
قاعدهٔ خوش نهاد، در طرب و در گشاد
چشم بدش دور باد والله خوش سنتی
هوش مصنوعی: شخص خوشنهاد و نیکوکار، هم در شادی و هم در زندگی راحت، از چشم بد دور باشد. به خدا قسم، او سنت خوبی دارد.
بوی تو ای رشک باغ، چون بزند بر دماغ
پر شود از راح روح، بیگره و علتی
هوش مصنوعی: عطر تو، ای زیبای باغ، وقتی به مشامم میرسد، تمام وجودم پر از حال خوش و سرشتی خالص میشود، بدون هیچ گونه مشکلی و دلیلی.
روح و ملک مست شد از می پوشیدهٔ
چرخ فلک پست شد از پنهان صورتی
هوش مصنوعی: روح و ملک از شراب پنهانی مست شدند و چرخ فلک از خبیثی و زیرکی خود پست و پایین آمد.
بلبلهٔ پر زمی میرسدم هر دمی
عربده میآورم عشق تو هر ساعتی
هوش مصنوعی: هر لحظه به یاد تو با شور و هیجان میآیم و عشق تو را فریاد میزنم.
آنک ره دین بود، پر ز ریاحین بود
هر قدمی گلشنی، هر طرفی جنتی
هوش مصنوعی: این راه دین پر از نعمتها و خوشبوئیها است. در هر قدم گل و گیاه وجود دارد و در هر طرف، بهشتی به چشم میخورد.
خط سقبنا بکش بر رخ هر مست خوش
تا که بدانند کو غرقه شد از لذتی
هوش مصنوعی: خطی زیبا بر روی چهره هر خوشحالی بکش تا دیگران بدانند که کدام یک در دنیای لذت غرق شده است.
ساغر بر ساغرم میدهد او هر نفس
نعرهزنان من که های، پر شدم از باده، بس
هوش مصنوعی: او در هر دم ساغری پر از می به من میدهد و من در حال سر و صدا و شادی میگویم: وای، من از شراب پر شدم، بس است!
حاشیه ها
1398/10/23 20:12
گیو
ای ز در رحمتت هر نفسی نعمتی
زان همه رحمت، فرست جانب ما رحمتی
ای به خرابات تو، جام مراعات تو
داده بهر ذرهٔ نوع دگر عشرتی
این دو بیت از زبان ابن عربی بقول دانشمند توشیهیکو ایزوتسو در کتاب صوفیسم و تائوئیسم چنین هم قابل شرح است: «رحمت از خود ذات الهی آغاز و با در بر گرفتن همه هستی های ممکن در حقیقت عَرَضی خاتمه یافته و همه جهان را می پوشاند» و «رحمت به این مفهوم مترادف با وجود است...قرآن (7:156) رحمت من همه چیز را در بر می گیرد»