گنجور

رباعی شمارهٔ ۳۶۱

عشقت به دلم درآمد و شاد برفت
بازآمد و رخت خویش بنهاد برفت
گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"چونی بی من"
با صدای همایون شجریان (آلبوم نه فرشته ام نه شیطان)

حاشیه ها

1393/01/11 20:04
سید فرهود کاظمی

این طور باید صحیح باشد:
...
گفتم به تکلف دو سه «روزی» بنشین
...

مصرع سوم به این شکل صحیح می باشد:
گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین
سپاسگزارم

1394/01/15 18:04
علی

همایون شجریان در آلبوم نه فرشته ام نه شیطان به زیبایی این رباعی رو اجرا کرده .

1396/01/28 16:03
نرگس

مفهوم عبارت "گفتم به تکلف" در مصرع "گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین" چی هست؟ یعنی با اکراه گفتم یا یعنی از او خواستم که با سختی هم شده بماند؟ در واقع این تکلف برمیگرده به گوینده یا به مخاطب که عشق است؟

1401/02/07 02:05
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

تکلف در اینجا حالت گوینده است نه حالت مخاطب

یعنی با تعارف و تکلف (نه از صمیم دل) گفتم دو سه روزی اینجا (در دل من) بنشین

اما نشست و دیگه نرفت

تقریبا مصداق اصطلاح معروف تعارف اومد نیومد داره

 

هرچند می تونه خطاب هم باشد: هرچند برایت سخت است اما دو سه روزی بمان ولی ماند و نرفت چون مرا لایق خودش دید

 

اما برداشت دوم زیبا نیست که به عشق بگوید هرچند سختت است اما دو سه روز بمان

هم نوع کلام زیبا نیست و هم این که از عشق بخواهی که فقط دو سه روز بماند

 

توضیح دیگر:

اگر تکلف برای مخاطب بود باید قبل از فعل بنشین می آمد و در وزن شعر هم مشکلی پیش نمی آمد:

گفتم دو سه روزی به تکلف بنشین

1396/02/29 09:04
رضا یاهو

درود
همچنان که دوستان اشاره کردن ؛ در مصرع سوم برای صحت وزن باید "روزی" نوشته شود .
در پاسخ نرگس گرامی
یکی از معانی تکلف " تعارف" است و فکر میکنم که منظور این است که به عشق تعارف نمود چند روزی مهمان باش اما او ساکن و صاحبخانه شد .

1396/12/12 15:03
اسماعیل آیینی

پس از خوانش نخستین خط از این چهار پاره دنیای جدیدی از یک حس زیبا در من جوانه زد که با سه پاره ی پی امدش همسنگ نبود، نه نه که همسنگ نبود در سمت و سویی دیگر بود سمت و سوی زیبا بینانه ی عشق و دلدادگی و یکی شدن و این شروع یک چهار پاره در من شد با پیروی از هستی ای که پاره ی نخست به من داد ان را نوشتم و سالها پیش در کتاب شعر دوم خودم اورده بودم و این چهار پاره نوشته شده خود را برای آقای همایون شجریان هم فرستادم:
عشقت به دلم در آمد و شاد برفت
یک بار دگر شادتر از شاد برفت
غافل من زار که اول(کاول) امد دل برد
واخر عقلم تا که دل از یاد برفت.
این چهار پاره را نوشتم چون ورود عشق به دل، به خانه ی خود، قابلیت و شایستگی صاحب دل را می طلبد که پس از ورود عشق به دل، عشق به دل روح کامل می دمد چون عشق شایستگی دل را برای ورود به آن تایید می کند.

1399/10/05 17:01
مولیان

این شعر معنای لطیفی دارد و اگر در آن دقت نشود، معنای آن درست فهم نمی شود.
اینجا عشق یار به مهمانی که وارد خانه ای می شود تشبیه شده است. مهمانی که درست است خیلی دلنشین و دلرباست ولی خانه ی میزبان را نیز ویران می کند که خاصیت عشق همین است
در این رباعی مراحل آمدن عشق به دل عاشق بازگفته شده است.
ابتدا عشقت به دلم آمد و با دیدن خانه ی دل من شاد شد و برگشت
برای چه برگشت؟ برای آنکه رخت و لباسش را بیاورد و چند مدتی در دل من ساکن شود.
در مصرع سوم، معنای تکلف، رودربایستی داشتن است. به او با رودربایستی گفتم، چند روزی مهمان من باش
اما عشق او در خانه من برای همیشه ساکن شد و انگار که اصلا رفتن را فراموش کرد