گنجور

غزل شمارهٔ ۹۷۱

عشق تو مست و کف زنانم کرد
مستم و بیخودم چه دانم کرد
غوره بودم کنون شدم انگور
خویشتن را ترش نتانم کرد
شکرینست یار حلوایی
مشت حلوا در این دهانم کرد
تا گشاد او دکان حلوایی
خانه‌ام برد و بی‌دکانم کرد
خلق گوید چنان نمی‌باید
من نبودم چنین چنانم کرد
اولا خم شکست و سرکه بریخت
نوحه کردم که او زیانم کرد
صد خم می به جای آن یک خم
درخورم داد و شادمانم کرد
در تنور بلا و فتنه خویش
پخته و سرخ رو چو نانم کرد
چون زلیخا ز غم شدم من پیر
کرد یوسف دعا جوانم کرد
می‌پریدم ز دست او چون تیر
دست در من زد و کمانم کرد
پر کنم شکر آسمان و زمین
چون زمین بودم آسمانم کرد
از ره کهکشان گذشت دلم
زان سوی کهکشان کشانم کرد
نردبان‌ها و بام‌ها دیدم
فارغ از بام و نردبانم کرد
چون جهان پر شد از حکایت من
در جهان همچو جان نهانم کرد
چون مرا نرم یافت همچو زبان
چون زبان زود ترجمانم کرد
چون زبان متصل به دل بودم
راز دل یک به یک بیانم کرد
چون زبانم گرفت خون ریزی
همچو شمشیر در میانم کرد
بس کن ای دل که در بیان ناید
آن چه آن یار مهربانم کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق تو مست و کف زنانم کرد
مستم و بیخودم چه دانم کرد
هوش مصنوعی: عشق تو مرا به شادی و شوق کشانده و به حالت مستی و بی‌خودی درآورده است. حالا من در این وضعیت چطور می‌توانم بفهمم که چه بر سرم آمده است.
غوره بودم کنون شدم انگور
خویشتن را ترش نتانم کرد
هوش مصنوعی: من روزگاری ناچیز و ناپخته بودم، اما حالا به مرحله‌ای رسیده‌ام که به کمال و پختگی رسیده‌ام و دیگر نمی‌توانم خود را تلخ و ناخوشایند تجربه کنم.
شکرینست یار حلوایی
مشت حلوا در این دهانم کرد
هوش مصنوعی: عزیزم همچون شیرینی است، که با یک تکه حلوا در دهانم گذاشته است.
تا گشاد او دکان حلوایی
خانه‌ام برد و بی‌دکانم کرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که او دکان حلوایی خود را باز کرد، تمام خوشبختی و شیرینی زندگی‌ام را از من گرفت و خانه‌ام را بی‌برکت کرد.
خلق گوید چنان نمی‌باید
من نبودم چنین چنانم کرد
هوش مصنوعی: مردم می‌گویند که نباید این‌گونه رفتار کرد، اما من به این شکل نبودم و دیگران برایم چنین رفتار کردند.
اولا خم شکست و سرکه بریخت
نوحه کردم که او زیانم کرد
هوش مصنوعی: در ابتدا، خم شراب واژگون شد و سرکه بر زمین ریخت. من به خاطر این اتفاق به سوگ نشستم و گفتم که این حادثه به من آسیب رسانده است.
صد خم می به جای آن یک خم
درخورم داد و شادمانم کرد
هوش مصنوعی: مقدار زیادی شراب به من داد و باعث شد خوشحال و شاداب شوم.
در تنور بلا و فتنه خویش
پخته و سرخ رو چو نانم کرد
هوش مصنوعی: در مشکلات و سختی‌های زندگی که مانند تنور داغ و سوزان است، من نیز تجربه و بلوغ پیدا کرده‌ام و شجاع و نیرومند شده‌ام، مثل نانی که در تنور پخته و ترد می‌شود.
چون زلیخا ز غم شدم من پیر
کرد یوسف دعا جوانم کرد
هوش مصنوعی: من به خاطر غم و اندوهی که داشتم، مانند زلیخا پیر و فرسوده شدم، اما دعا و محبت یوسف باعث شد دوباره جوان و سرزنده شوم.
می‌پریدم ز دست او چون تیر
دست در من زد و کمانم کرد
هوش مصنوعی: از چنگ او فرار می‌کردم، اما او به سرعت به من اصابت کرد و مرا به حالت تسلیم درآورد.
پر کنم شکر آسمان و زمین
چون زمین بودم آسمانم کرد
هوش مصنوعی: هرچه خوبی و زیبایی است را در دل خود ذخیره می‌کنم، چرا که زمین بودم و او با مهربانی مرا به آسمان ارتقاء داد.
از ره کهکشان گذشت دلم
زان سوی کهکشان کشانم کرد
هوش مصنوعی: دل من از راه کهکشان عبور کرد و به سمت دیگری که خود را می‌کشد، هدایت شد.
نردبان‌ها و بام‌ها دیدم
فارغ از بام و نردبانم کرد
هوش مصنوعی: من نردبان‌ها و سقف‌ها را دیدم و از آنها بی‌نیاز شدم.
چون جهان پر شد از حکایت من
در جهان همچو جان نهانم کرد
هوش مصنوعی: زمانی که دنیا از داستان‌ها و یادگاری‌های من پر شد، در دل این جهان، مانند روحی پنهان شدم.
چون مرا نرم یافت همچو زبان
چون زبان زود ترجمانم کرد
هوش مصنوعی: وقتی مرا با نرمی و ملایمت برخورد کرد، مانند زبان که سریع پذیرش و فهم را نشان می‌دهد، به‌سرعت به من پاسخ داد و ترجمه‌ام کرد.
چون زبان متصل به دل بودم
راز دل یک به یک بیانم کرد
هوش مصنوعی: وقتی زبان من با دل ارتباط داشت، دل هر یک از رازهایش را یکی یکی به من گفت.
چون زبانم گرفت خون ریزی
همچو شمشیر در میانم کرد
هوش مصنوعی: وقتی زبانم بند آمد، احساس کردم که خونریزی مانند تیغ درونم را می‌خورد.
بس کن ای دل که در بیان ناید
آن چه آن یار مهربانم کرد
هوش مصنوعی: دل، دیگر بس کن! نمی‌توانم آنچه را که معشوق مهربانم با من کرد، به زبان بیاورم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۷۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/12/14 23:03
فرشید

به به با صدای همایون ......

1394/01/31 17:03
گلبرگ

واقعا عالییییییییی
وقتی با صدای زیبای همایون شنیدمش سرمست شدم.

1394/02/15 11:05
مجید

درود بر همایون شجریان که بسیار زیبا و دلنشین این غزل اجرا کردند

1394/03/14 15:06
دیبا

خود غزل که عالیه.با صدای آقای شجریان هم که دیگه زیباییش قابل وصف نیست.

1394/07/06 11:10
حجت

هزارباردرود بر همایون

1395/02/27 08:04
پیام

این شعر واقعا بی نظیره....
همایون عزیز در آلبوم مستور و مست این غزل رو به زیبایی تمام اجرا کرده.
واقعا دست کسانی که این غزلیات زیبا رو پیدا می کنند و آهنگ سازی می کنند و میخوانند درد نکنه...

1396/08/30 22:10
همایون

بدون شک این پرسش بوده و هست که شمس چه دگرگونی در جلال دین پدید آورده
که او اینطور تحت تاثیر قرار می‌گیرد و عاشقانه او را می‌‌ستاید
چندین غزل به این پرسش پاسخ می‌دهد مانند مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
انسان یک بعدی مانند تیر یک مسیر و یک هدف بیشتر ندارد مثل ترشی که یک مزه بیشتر نیست
و آدم ترشرو به کسی‌ می‌گویند که که با دیگران و با هستی‌ رابطه نرمش پذیری ندارد
در برابر شیرینی‌ به هزار مزه و بو و طعم و صورت قابل عرضه است
زبانی که به دل‌ وصل باشد سخن‌های شیرین و نو می‌‌آورد چون دل‌ به آسمان‌ها و کهکشان‌ها راه دارد
و راز آمیزی هستی‌ همان دل‌ است که جلال دین در غزل‌های زیادی به توصیف آن‌ می‌‌پردازد
بیان راز‌های دل‌ سر بسیاری را به باد داده است
در این غزل نقش مهم شمس و هنر او نیز در حفاظت از جلال دین و آموزش خاموشی و زبان راز ورزی
بیان و آشکار میشود و اینکه زبان عشق و دل‌ را نزد او آموخته است

1397/01/11 23:04
شهلا

این شعر باصدای اصغر فرهادی در آلبوم عشق آمد که تقریباً نایاب است هم بیداد کرده است

1398/10/27 11:12
امیرحسین

سلام
لطفا یکی از اساتید بیت: نردبان‌ها و بام‌ها دیدم ... را معنی کند
با تشکر

1401/09/12 09:12
سفید

 

پر کنم شکر آسمان و زمین

چون زمین بودم آسمانم کرد...