اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو عشق را هوس بوسه و کنار بود
که را قرار بود جان که را قرار بود
هوش مصنوعی: وقتی عشق به بوسه و نزدیکی تمایل دارد، جان کسی نمیتواند در آرامش باشد و قرار نداشته باشد.
شکارگاه بخندد چو شه شکار رود
ولی چه گویی آن دم که شه شکار بود
هوش مصنوعی: وقتی که شاه به شکار میرود، مکان شکار شاداب میشود، اما در آن لحظهای که شاه خودش هدف شکار قرار میگیرد، چه باید گفت؟
هزار ساغر مینشکند خمار مرا
دلم چو مست چنان چشم پرخمار بود
هوش مصنوعی: دلی که به شدت عاشق و شیدا است، با وجود هزاران جام شراب هم نمیتواند غم و سبکیاش را فراموش کند. حالتی که در چشمانش میبینم، شبیه به حالتی است که زمانی یک فرد مست دارد.
گهی که خاک شوم خاک ذره ذره شود
نه ذره ذره من عاشق نگار بود
هوش مصنوعی: گاهی که من به خاک تبدیل میشوم، هر ذرهی خاک تجزیه و پراکنده میشود، اما عشق من به محبوبم همواره باقی است.
ز هر غبار که آوازهای و هو شنوی
بدانک ذره من اندر آن غبار بود
هوش مصنوعی: هر جا که صدای وزش باد و غبار را میشنوی، بدان که من نیز مانند ذرهای در آن غبار هستم.
دلم ز آه شود ساکن و ازو خجلم
اگر چه آه ز ماه تو شرمسار بود
هوش مصنوعی: دل من به شدت تحت تاثیر است و به خاطر این احساس ساکت میشود. از آنجا که آه من به یاد توست، خجالتزده میشوم، حتی اگر این آه از زیبایی تو باشد.
به از صبوری اندر زمانه چیزی نیست
ولی نه از تو که صبر از تو سخت عار بود
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ چیز بهتر از صبر نیست، اما صبر تو به قدری سخت و دشوار است که واقعاً زشت و ناپسند به نظر میرسد.
ایا به خویش فرورفته در غم کاری
تو تا برون نروی از میان چه کار بود
هوش مصنوعی: آیا در حالتی هستی که در غم و اندوه خود غرق شدهای و از آن بیرون نمیآیی؟ پس این وضع چه فایدهای دارد؟
چو عنکبوت زدود لعاب اندیشه
دگر مباف که پوسیده پود و تار بود
هوش مصنوعی: هر زمان که به فکر و اندیشه دیگران توجه نکرده و خود را غرق در آن کنید، به مانند عنکبوتی هستید که با تنیده شدن در تارهای خود، از حقیقت دور میشود. زیرا این اندیشهها ممکن است پوسیده و فاقد ارزش باشند.
برو تو بازده اندیشه را بدو که بداد
به شه نگر نه به اندیشه کان نثار بود
هوش مصنوعی: برو و به آن شخص بگو که افکار خود را کنار بگذارد و به پادشاه توجه کند، زیرا آنچه را که به او میرسد، از دل و نیت اوست و نه صرفاً از اندیشهاش.
چو تو نگویی گفت تو گفت او باشد
چو تو نبافی بافنده کردگار بود
هوش مصنوعی: اگر تو چیزی نگوئی، دیگران نیز چیزی نمیگویند. اگر تو همکاری نکنی، آفرینشگر نیز کاری نخواهد کرد.
حاشیه ها
1391/01/21 10:03
پیرایه یغمایی
متأسفانه شکل نوشتاری غزل ها در گنجور نارسایی بسیار دارد و فاقد نشانه های نوشتاری است . نشانه هایی که برای خوانش ونیز دریافت معنی در حین خوانش ضرودی می نماید . این مورد را می توان در مورد اشعار ساده به چشم پوشی برگزار نمود ، اما در مورد غزل های مولانا که سرشار از غنای فلسفی است، نه .
برای نمونه غزل 922 ، با رعایت نشانه ها بازنویسی می شود تا بخشی از معنای شعر ، هنگام خوانش دریافت شود
چو عشق را هوس بوسه و کنار بود
که را قرار بود؟ جان! که را قرار بود؟
شکارگاه بخندد چو شه شکار رود
ولی چه گویی آن دم که شه شکار بود؟
هزار ساغر مینشکند خمار مرا
دلم چو مست ِ چنان چشم پر خمار بود
گهی که خاک شوم خاک ذّره ذّره شود
نه ذرّه ذرّه ی من عاشق نگار بود؟
ز هر غبار که آواز ِ های و هو شنوی
بدان که ذرّه ی من اندر آن غبار بود
دلم ز آه شود ساکن و ازو خجلم
اگر چه آه ، ز ماه تو شرمسار بود
به از صبوری اندر زمانه چیزی نیست
ولی نه از تو، که صبر از تو سخت عار بود
ایا به خویش فرورفته در غم کاری،
تو تا برون نروی از میان، چه کار بود؟
چو عنکبوت ز دود لعاب اندیشه،
دگر مباف که پوسیده پود و تار بود
برو تو باز ده اندیشه را بدو که بداد
به شه نگر، نه به اندیشه کان نثار بود
چو تو نگویی، گفت ِ تو، گفت ِ او باشد
چو تو نبافی، بافنده کردگار بود
از متصدیان گنجور تقاضا می شود ، غزل را جایگزین فرمایند
1393/11/13 14:02
فریدون قاسمی
ضمن تشکر از دست اندرکاران گنجور ، کاملا با نظر آقا (یا خانم) پیرایه یغمایی موافقم .
و از ایشان بخاطر اعراب گذاری شعر و اصلاح نوشتار آن ممنونم.
به از صبوری اندر زمانه چیزی نیست
ولی نه از تو، که صبر از تو سخت عار بود..
ایا به خویش فرورفته در غم کاری
تو تا برون نروی از میان چه کار بود
مولانای جان
ما غمگینیم از اینکه آیا هدف من ذهنی ما به مقصد میرسد یا ن اگر این من ذهنی برود خواهیم دید که تنها مانع ما برای مقاصد حقیقی ما همین من ذهنی