غزل شمارهٔ ۸۹۳
نیک بدست آنک او شد تلف نیک و بد
دل سبد آمد مکن هر سقطی در سبد
آنک تواضع کند نگذرد از حد خویش
یابد او هستی باقی بیرون ز حد
وا کن صندوق زر بر سر ایمان فشان
کآخر صندوق تو نیست یقین جز لحد
تو لحد خویش را پر کن از زر صدق
پر مکنش از مس شهوت و حرص و حسد
هر چه تو را غیر تو آن بدهد رد کنی
چون بدهی تو همان دانک شود بر تو رد
قلب میاور بدانک غره کنی مشتری
ترس ز ویل لکل جمع مالاوعد
آنک گشادی نمود نفس تو را تنگیست
گفت خدا نفس را بسته امش فی کبد
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیک بدست آنک او شد تلف نیک و بد
دل سبد آمد مکن هر سقطی در سبد
هوش مصنوعی: خوب یا بد را تنها کسی به دست میآورد که به سرنوشت اصلی خود برسد. دل خود را مانند سبدی الماس نگهدار و از هر چیز بیهودهای در آن نریز.
آنک تواضع کند نگذرد از حد خویش
یابد او هستی باقی بیرون ز حد
هوش مصنوعی: آن کس که در humble بودن خود را از حد میگذارد و تواضع را به بهترین شکل ممکن اجرا میکند، در واقع به وجودی پایدار و جاودانه دست مییابد که فراتر از محدودیتهای دنیوی است.
وا کن صندوق زر بر سر ایمان فشان
کآخر صندوق تو نیست یقین جز لحد
هوش مصنوعی: درک خود را از ایمان و باورهایت باز کن و به دیده ارزشمندتری به آنها بنگر، زیرا در نهایت، تمام دارایی واقعی تو چیزی جز سرنوشت و مرگ نخواهد بود.
تو لحد خویش را پر کن از زر صدق
پر مکنش از مس شهوت و حرص و حسد
هوش مصنوعی: به خودت بگو که قبرت را با صداقت و خوبیها پر کنی و اجازه ندهی که عشق به مال و هوس و حسادت آن را پر کند.
هر چه تو را غیر تو آن بدهد رد کنی
چون بدهی تو همان دانک شود بر تو رد
هوش مصنوعی: هر چیزی که غیر از خودت به تو هدیه دهد، آن را رد کن، چون وقتی که هدیه خودت را بدهی، همان هدیه بر تو برگشت خواهد کرد.
قلب میاور بدانک غره کنی مشتری
ترس ز ویل لکل جمع مالاوعد
هوش مصنوعی: دل را نیاور، چون به فریب آن خود را در معرض خطر میگذاری؛ زیرا که هلاکت برای کسانی است که تمام مال و دارایی را جمعآوری کردهاند.
آنک گشادی نمود نفس تو را تنگیست
گفت خدا نفس را بسته امش فی کبد
هوش مصنوعی: بسته شدن نفس انسان به معنای احساس تنگی و دشواری در زندگی است که میتواند نتیجه رفتار و خواستههایی باشد که او دارد. در اینجا به نوعی اشاره شده که اگرچه انسان ممکن است در ابتدا احساس آرامش و گشایش کند، اما در حقیقت، ممکن است با مسائل و چالشهایی رو به رو شود که نفس او را به تنگنایی برساند. در واقع، این بیان به ارتباط میان احساسات درونی و شرایط زندگی اشاره دارد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۸۹۳ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1395/08/08 02:11
هل من مزید. مقتبس از قرآن (30/50) است . به جای «بیشتر خواستن » و «افزون طلبیدن » به کار میرود :
هزار شربت زهر ار ز دست او بخورم
ز عشق نعره ٔ هل من مزید برخیزد.
سنائی .
عالمی را لقمه کرد و درکشید
معده اش نعره زنان : هل من مزید.
1398/10/18 15:01
s-j emm
تو لحد خویش را پر بکن از زر
نوشته شده پر کن. که در این صورت وزن شعر دست نمی نماید
1402/02/04 03:05
یزدانپناه عسکری
نیک بدست آنک او شد تلف نیک و بد - دل سبد آمد مکن هر سقطی در سبد
[چون ازنظر خود، یکچیز را « شر» میدانیم؛ آن را نفی میکنیم و بالعکس. شعر در نحو کلام تناقض دارد نه در عمل]