غزل شمارهٔ ۸۹۰
صبحدمی همچو صبح پرده ظلمت درید
نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید
واسطهها را برید دید به خود خویش را
آنچ زبانی نگفت بیسر و گوشی شنید
پوست بدرد ز ذوق عشق چو پیدا شود
لیک کجا ذوق آن کو کندت ناپدید
فقر ببرده سبق رفته طبق بر طبق
باز کند قفل را فقر مبارک کلید
کشته شهوت پلید کشته عقلست پاک
فقر زده خیمهای زان سوی پاک و پلید
جمله دل عاشقان حلقه زده گرد فقر
فقر چو شیخ الشیوخ جمله دلها مرید
چونک به تبریز چشم شمس حقم را بدید
گفت حقش پر شدی گفت که هل من مزید
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبحدمی همچو صبح پرده ظلمت درید
نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید
هوش مصنوعی: در اوایل صبح، همچون صبحی که تاریکی را میدرد، ناگهان در نیمه شب، صبح قیامت فرا رسید.
واسطهها را برید دید به خود خویش را
آنچ زبانی نگفت بیسر و گوشی شنید
هوش مصنوعی: انسان وقتی به عمق وجود خودش پی میبرد که وابستگیها و میانجیها را کنار بگذارد. آنچه را که نمیتواند به زبان بیاورد، با دل و گوش روحیاش درک میکند.
پوست بدرد ز ذوق عشق چو پیدا شود
لیک کجا ذوق آن کو کندت ناپدید
هوش مصنوعی: وقتی شور عشق در دل پیدا میشود، پوست بدن به درد میآید؛ اما سوال اینجاست که آن شور و ذوقی که منجر به این درد میشود، کجاست که تو را از آن دور کند؟
فقر ببرده سبق رفته طبق بر طبق
باز کند قفل را فقر مبارک کلید
هوش مصنوعی: فقر میتواند گذشته را تحتالشعاع قرار دهد و به انسان این امکان را بدهد که درهای بسته را باز کند. در واقع، فقر به خودی خود میتواند به عنوان یک وسیلهای برای گشایش و دستیابی به موفقیت تلقی شود.
کشته شهوت پلید کشته عقلست پاک
فقر زده خیمهای زان سوی پاک و پلید
هوش مصنوعی: زبان شهوت، انسان را به هلاکت میکشاند و عقل انسان را از بین میبرد. کسی که از فقر رنج میبرد، در دنیای بدان و خوبان، در فضایی میزیند که میان پاکی و ناپاکی قرار دارد.
جمله دل عاشقان حلقه زده گرد فقر
فقر چو شیخ الشیوخ جمله دلها مرید
هوش مصنوعی: دلهای عاشقان به دور فقر گرد آمدهاند، همانگونه که شاگردان در اطراف استاد بزرگ جمع میشوند.
چونک به تبریز چشم شمس حقم را بدید
گفت حقش پر شدی گفت که هل من مزید
هوش مصنوعی: وقتی چشم شمس حق به تبریز افتاد، گفت که حق بر تو افزوده شده است و پرسید که آیا چیزی دیگر هم هست که بخواهی؟
حاشیه ها
1397/02/11 19:05
نادر..
واسطهها را برید، دید به خود خویش را...
1398/11/25 16:01
بابک
ویژگی عشق به علت اصل فرشکرد بودنش ، آنست که انسان ، نو میشود، و خود را ، بی هیچ واسطه ای، با چشم خود میبیند . سایه انداختن هما ، این نقش بیواسطه بودن عشق ( وای به = عشق ) را دارد . سایه هما ، یک واسطه نیست . یک واسطه ، سایه هما نیست . اینست که در اشعار مولوی دیده میشود که آفتاب ، سایه هماست . نور آفتاب که واسطه نمیخواهد . عشق که اصل فرشکرد هست ، مرگ ندارد .