گنجور

غزل شمارهٔ ۸۰۰

گر نخسبی ز تواضع شبکی جان چه شود
ور نکوبی به درشتی در هجران چه شود
ور به یاری و کریمی شبکی روز آری
از برای دل پرآتش یاران چه شود
ور دو دیده به تماشای تو روشن گردد
کوری دیده ناشسته شیطان چه شود
ور بگیرد ز بهاران و ز نوروز رخت
همه عالم گل و اشکوفه و ریحان چه شود
آب حیوان که نهفته‌ست و در آن تاریکیست
پر شود شهر و کهستان و بیابان چه شود
ور بپوشند و بیابند یکی خلعت نو
این غلامان و ضعیفان ز تو سلطان چه شود
ور سواره تو برانی سوی میدان آیی
تا شود گوشه هر سینه چو میدان چه شود
دل ما هست پریشان تن تیره شده جمع
صاف اگر جمع شود تیره پریشان چه شود
به ترازو کم از آنیم که مه با ما نیست
بهر ما گر برود ماه به میزان چه شود
چون عزیر و خر او را به دمی جان بخشید
گر خر نفس شود لایق جولان چه شود
بر سر کوی غمت جان مرا صومعه ایست
گر نباشد قدمش بر که لبنان چه شود
هین خمش باش و بیندیش از آن جان غیور
جمع شو گر نبود حرف پریشان چه شود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر نخسبی ز تواضع شبکی جان چه شود
ور نکوبی به درشتی در هجران چه شود
هوش مصنوعی: اگر از تواضع و فروتنی دور باشی و خواب نروی، روح تو چه حالی خواهد داشت؟ و اگر به شدت و خشونت با جدایی برخورد کنی، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ور به یاری و کریمی شبکی روز آری
از برای دل پرآتش یاران چه شود
هوش مصنوعی: اگر شب و روز به یاری و بخشش کسی مشغول باشی، برای دل پرآتش دوستان چه فایده‌ای خواهد داشت؟
ور دو دیده به تماشای تو روشن گردد
کوری دیده ناشسته شیطان چه شود
هوش مصنوعی: اگر دو چشم به تماشای تو روشن شوند، کوری که چشمش را نشسته است و از دنیا غافل شده چه فایده‌ای دارد؟
ور بگیرد ز بهاران و ز نوروز رخت
همه عالم گل و اشکوفه و ریحان چه شود
هوش مصنوعی: اگر از بهار و نوروز چهره‌ات بگیرد، همه‌جا پر از گل، شکوفه و بوی ریحان خواهد شد.
آب حیوان که نهفته‌ست و در آن تاریکیست
پر شود شهر و کهستان و بیابان چه شود
هوش مصنوعی: آب حیات که در دل تاریکی پنهان است، اگر آزاد شود، چه بر شهرها، کوه‌ها و دشت‌ها خواهد گذشت.
ور بپوشند و بیابند یکی خلعت نو
این غلامان و ضعیفان ز تو سلطان چه شود
هوش مصنوعی: اگر این غلامان و ضعفا را بپوشانند و به آنها لباس نو بدهند، چه تأثیری بر مقام و سلطنت تو خواهد داشت؟
ور سواره تو برانی سوی میدان آیی
تا شود گوشه هر سینه چو میدان چه شود
هوش مصنوعی: اگر تو با سرعت و قدرت به میدان بروی، هر گوشه‌ای از دل‌ها مانند میدان پر از هیجان و جنب و جوش خواهد شد.
دل ما هست پریشان تن تیره شده جمع
صاف اگر جمع شود تیره پریشان چه شود
هوش مصنوعی: دل ما در به هم ریختگی است و حالتی آشفته دارد. اگر جمع و همبستگی به وجود آید، این آشفته‌حالی برای ما چه معنایی خواهد داشت؟
به ترازو کم از آنیم که مه با ما نیست
بهر ما گر برود ماه به میزان چه شود
هوش مصنوعی: ما به اندازه‌ای نیستیم که بخواهیم به زیبایی و شکوه ماه دل ببندیم، چرا که اگر ماه هم در کنار ما باشد، چه فایده‌ای خواهد داشت.
چون عزیر و خر او را به دمی جان بخشید
گر خر نفس شود لایق جولان چه شود
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند عزیر (پیامبری که مرده بود و به زندگی برگشت) با یک دم جان بگیرد، اگر آن شخص به اندازه‌ای متناسب نباشد (به مثابه خر)، چه اتفاقی می‌افتد؟ این سخن به نوعی به این موضوع اشاره دارد که آیا صرف زنده بودن به معنای توانایی مناسب و شایستگی برای زندگی و حرکت در جامعه است یا خیر.
بر سر کوی غمت جان مرا صومعه ایست
گر نباشد قدمش بر که لبنان چه شود
هوش مصنوعی: بر سر کوی تو، زندگی‌ام به مانند صومعه‌ای است. اگر پای تو به اینجا نرسد، چه فایده‌ای دارد؟
هین خمش باش و بیندیش از آن جان غیور
جمع شو گر نبود حرف پریشان چه شود
هوش مصنوعی: به خودت مسلط باش و به آن روح شجاع فکر کن. در کنار هم جمع شو، اگر حرف بی‌معنا و آشفته‌ای وجود نداشته باشد، چه خواهد شد؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۸۰۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/05/04 21:08
احمد خزائی

بر سر کوی غمت جان مرا صومعه ایست
گر نباشد قدمش بر که لبنان چه شود
«بِرکه» یا «بَر که» ؟
به فاصله ای دادید به نظرم برکه درست تره

1399/07/14 08:10
شهلا ص

بر کُهِ لبنان