غزل شمارهٔ ۷۹۸
ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود
با دل مرده دلان حاجت جنگی نبود
عشق شیرینی جانست و همه چاشنی است
چاشنی و مزه را صورت و رنگی نبود
عشق شاخیست ز دریا که درآید در دل
جای دریا و گهر سینه تنگی نبود
ساحل نفس رها کن به تک دریا رو
کاندر این بحر تو را خوف نهنگی نبود
صورت هر دو جهان جمله ز آیینه عشق
بنماید چو که بر آینه زنگی نبود
کار روبه نبود عشق که هر روبه را
حمله شیر نر و کبر پلنگی نبود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود
با دل مرده دلان حاجت جنگی نبود
هوش مصنوعی: ننگ بر عالم شدن برای تو ننگ نیست، چون با دلهای مرده دعا و درخواست جنگ نخواهی داشت.
عشق شیرینی جانست و همه چاشنی است
چاشنی و مزه را صورت و رنگی نبود
هوش مصنوعی: عشق، پر از شیرینی و زندگی است و مانند چاشنی، طعم و مزهی زندگی را به آن میبخشد. اما در واقع، چاشنی و طعمی که عشق به زندگی میدهد، هیچ شکلی و رنگی ندارد.
عشق شاخیست ز دریا که درآید در دل
جای دریا و گهر سینه تنگی نبود
هوش مصنوعی: عشق مانند شاخهای است که از دریا میروید و در دل جای میگیرد. در دل، جایی برای دریا و جواهرات آن وجود ندارد.
ساحل نفس رها کن به تک دریا رو
کاندر این بحر تو را خوف نهنگی نبود
هوش مصنوعی: به ساحل فکر و نگرانیهایت پایان بده و به عمق دریا بزن؛ زیرا در این دریا نباید از نهنگها ترسی داشته باشی.
صورت هر دو جهان جمله ز آیینه عشق
بنماید چو که بر آینه زنگی نبود
هوش مصنوعی: عشق، همچون آینهای است که در آن چهره هر دو جهان به وضوح قابل مشاهده است، وقتی که آینه از زنگ و کثیفی پاک باشد.
کار روبه نبود عشق که هر روبه را
حمله شیر نر و کبر پلنگی نبود
هوش مصنوعی: اگر عشق نباشد، دیگر از روباه کاری ساخته نیست؛ زیرا هیچ روباهی نمیتواند در برابر حمله شیر نر و غرور پلنگی مقاومت کند.