گنجور

غزل شمارهٔ ۷۵

ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را ؟
این یوسف خوبی را، این خوش قد و قامت را ؟
ای شیخ نمی‌بینی؟ این گوهر شیخی را ؟
این شعشعه نو را این جاه و جلالت را ؟
ای میر نمی‌بینی این مملکتِ جان را ؟
این روضه دولت را این تخت و سعادت را ؟
ای خوشدل و خوش‌دامن دیوانه توی یا من ؟
درکش قدحی با من بگذار ملامت را
ای ماه که در گردش هرگز نشوی لاغر
انوار جلالِ تو بدریده ضلالت را
چون آب روان دیدی بگذار تیمم را
چون عید وصال آمد بگذار ریاضت را
گر ناز کنی خامی ور ناز کشی رامی
در بارکشی یابی آن حسن و ملاحت را
خاموش که خاموشی بهتر ز عسل‌نوشی
درسوز عبارت را بگذار اشارت را
شمس الحق تبریزی ای مشرقِ تو جان‌ها
از تابشِ تو یابد این شمس حرارت را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را ؟
این یوسف خوبی را، این خوش قد و قامت را ؟
هوش مصنوعی: ای آقا، آیا نمی‌بینی که روز قیامت فرا رسیده است؟ این یوسف زیبا که چقدر خوش‌هیکل و خوش‌فرم است؟
ای شیخ نمی‌بینی؟ این گوهر شیخی را ؟
این شعشعه نو را این جاه و جلالت را ؟
هوش مصنوعی: ای شیخ، آیا نمی‌بینی که این گوهر ارزشمند شخصیت تو چیست؟ این درخشش و نور تازه‌ای که به تو جلال و عظمت بخشیده است؟
ای میر نمی‌بینی این مملکتِ جان را ؟
این روضه دولت را این تخت و سعادت را ؟
هوش مصنوعی: ای سردار، آیا نمی‌بینی که این کشور دل و جان ما چگونه است؟ این سرزمین که به عنوان باغی از نعمت‌ها و خوشبختی‌ها شناخته می‌شود، آیا توجهی به این پیشرفت و شادی داری؟
ای خوشدل و خوش‌دامن دیوانه توی یا من ؟
درکش قدحی با من بگذار ملامت را
هوش مصنوعی: ای انسان شاد و خوش‌پوش، آیا تو دیوانه‌ای یا من؟ بیایید با هم به این موضوع فکر کنیم، و بگذارید فقط یک لیوان با هم بنوشیم و از سرزنش‌ها بگذریم.
ای ماه که در گردش هرگز نشوی لاغر
انوار جلالِ تو بدریده ضلالت را
هوش مصنوعی: ای ماه، تو که همیشه درخشان و پرنور هستی و هیچ‌گاه کمرنگ نمی‌شوی، نور و جلالت باعث روشنی و هدایت افرادی است که در تاریکی و گمراهی به سر می‌برند.
چون آب روان دیدی بگذار تیمم را
چون عید وصال آمد بگذار ریاضت را
هوش مصنوعی: وقتی آب روان را دیدی، دیگر به تیمم نیازی نیست. وقتی زمان وصال و نزدیکی فرامی‌رسد، دیگر نیازی به سخت‌کوشی و زحمت نیست.
گر ناز کنی خامی ور ناز کشی رامی
در بارکشی یابی آن حسن و ملاحت را
هوش مصنوعی: اگر ناز کنی، به نظر می‌رسد که ویژگی‌های ناپخته‌ای داری؛ و اگر ناز را تحمل کنی، می‌توانی آن زیبایی و جذابیت را به دست آوری.
خاموش که خاموشی بهتر ز عسل‌نوشی
درسوز عبارت را بگذار اشارت را
هوش مصنوعی: سکوت بهتر از لذت شیرین سخن گفتن است، پس بگذار که این موضوع را به طور غیرمستقیم بیان کنیم.
شمس الحق تبریزی ای مشرقِ تو جان‌ها
از تابشِ تو یابد این شمس حرارت را
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی، ای که جان‌ها در نور تو زندگی می‌یابند، از درخشش توست که این خورشید (شمس) انرژی و گرما می‌گیرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش زهرا بهمنی
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۷۵ به خوانش آرش خیرآبادی

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"بت"
با صدای مازیار (آلبوم آرزوی فردا)

حاشیه ها

1389/08/17 21:11

در بیت چهارم بجای (این خوشدل و خوش دامن ) بهتر است که ( ای خواجه خوش دامن) گذاشته شود.

1402/03/16 17:06
زهیر

خواجۀ خوش‌دامن در غزل ۷۹ هست نه غزل ۷۵

1396/09/17 21:12
همایون

روی سخن با همه است یکی‌ یکی‌ نام میبرد
که من به دنبال ملامت شدن نیستم بلکه با صراحت و بدون اشاره می‌گویم
که شمس حقیقت یگانه است و وصال و دیدن او عید واقعی است
باور به هر کس وهر مذهب دیگری مثل تیمم است در حالیکه آب داری

1398/04/13 23:07
clonj۱۲

دوستان منظور ازین مصرع چیه؟
درکش قدحی با من بگذار ملامت را

1398/11/06 02:02
علی هدایتی

برای تفسیر این غزل می توانید به برنامه شماره 800 گنج حضور با اجرای آقای پروزیز شهبازی مراجعه کنید.
پیوند به وبگاه بیرونی
پیوند به وبگاه بیرونی

1399/05/30 03:07
خامش

به نظر من تصحیح برادر گرامی رضا جوانروح درست میفرمایند. اگرچه در دقت و صداقت کار علمی بزرگوار مرحوم فروزانفر شکی ندارم ولی اینجا محتوای شعر ایجاب میکند که «جواجه خوشدامن» باشد.
حضرت مولانا معولا استفاده کلمه خواجه را برای ایراد از متظاهرین دین یعنی علماء سوء به کار میبرده. مثلا:
ای خواجه با دست و پا
پایت شکست از قضا
دلها شکستی تو بسی
بر پای تو آمد چرا؟!
و اینجا هم سرزنش میکند آن عالِم سوء را که به دنبال رتبه و مقام است. «هُم یُرائون». می گوید من هم قبلا مثل تو بودم و به دنبال احترام و مقام بودم ولی صورت یار (نور الهی) را که دیدم این کار بیهوده دنیوی را کنار گذاشتم، تویی که بوسیدن دامن مقامت به تو غرور میدهد، (ای خواجه خوش دامن) دیوانه عشق الهی شو و نگران نباش که بعضی گویند دیوانه شده ای (بگذار ملامت را). از اینرو «خوش دل» به نظر درست نمیآید. والله اعلم.

1402/03/16 17:06
زهیر

گفتم که دو غزل ۷۵ و ۷۹ شبیه همند و نباید با هم اشتباه گرفته شوند، در یکی «خواجه» هست و در دیگری نیست.

1401/07/19 11:10
,,شاهرخ کاظمی

سلام

ای خواجه. ای آقا وای آقا روز قیامت را ببنید

لحظه ای ما با هیچ چیز این دنیا هم هویت

نشویم. مقام وعزت واقعی با خدا یکی

شدن است شغل مقام پول سرجای خود

محفوظ ولی, تمام فکر ذکر ما باید

خود خداوند است در هر شریطی

باید تسلیم ورضا به خداوند باشیم

راضی بودن او. بزرگترین مقام

وقیامت ماست بقیه اش, رتق وفتق

مسائل مادی این دنیاست. مرکز ما عدم

یا خداوند باشه. دنبال کار دنیائی هم

هستیم. وموفقتر می شویم

هر چه باشیم با او باشیم

برنده ایم

وکرنه کار دنیا یک بازی است

بزرگی در معیت او بودن است

وصفات خدائی پیدا کردن

سخته. ولی هدفراز خلقت همینه