گنجور

غزل شمارهٔ ۷۳۷

نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد
گریه‌های جمله عالم در وصالش خنده شد
یاد آن کس کن که چون خوبی او رویی نمود
حسن‌های جمله عالم حسن او را بنده شد
جمله آب زندگانی زیر تختش می‌رود
هر کی خورد از آب جویش تا ابد پاینده شد
یک شبی خورشید پایه تخت او را بوسه داد
لاجرم بر چرخ گردون تا ابد تابنده شد
زندگی عاشقانش جمله در افکندگی‌ست
خاک طامع بهر این در زیر پا افکنده شد
آهوان را بوی مشک از طره‌اش بر ناف زد
تا مشام شیر صید مرج‌ها غرنده شد
بال و پر وهم عاشق ز‌آتش دل چون بسوخت
همچو خورشید و قمر بی‌بال و پر پرنده شد
ای خنک جانی که لطف شمس تبریزی بیافت
برگذشت از نه فلک بر لامکان باشنده شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد
گریه‌های جمله عالم در وصالش خنده شد
هوش مصنوعی: آرامش و زیبایی کسی که با روح و جمالش دیگران را زنده کرده است، باعث شده که اشک‌های همه مردم به شادی و خنده تبدیل شود.
یاد آن کس کن که چون خوبی او رویی نمود
حسن‌های جمله عالم حسن او را بنده شد
هوش مصنوعی: به یاد کسی باش که وقتی زیبایی‌اش را دیدی، تمام زیبایی‌های جهان در برابر او ناچیز شد و همه آن‌ها به نوعی به او وابسته شدند.
جمله آب زندگانی زیر تختش می‌رود
هر کی خورد از آب جویش تا ابد پاینده شد
هوش مصنوعی: تمام زندگی و حیات جمعی در زیر سلطنت و قدرت او جریان دارد. هر کسی که از نعمت او بهره‌مند شود، تا ابد ماندگار و پایدار خواهد بود.
یک شبی خورشید پایه تخت او را بوسه داد
لاجرم بر چرخ گردون تا ابد تابنده شد
هوش مصنوعی: یک شب خورشید، بر تخت او نور افشانی کرد و با بوسه‌ای که بر این تخت زد، باعث شد تا همیشه بر آسمان درخشان و تابان بماند.
زندگی عاشقانش جمله در افکندگی‌ست
خاک طامع بهر این در زیر پا افکنده شد
 زندگی عاشقان پر از تنش و بی‌نظمی است، و زمین به خاطر عشق و آرزوهای آنها زیر پا افتاده و به خاک تبدیل شده است.
آهوان را بوی مشک از طره‌اش بر ناف زد
تا مشام شیر صید مرج‌ها غرنده شد
هوش مصنوعی: بوی خوش مشک از گیسوان آهو باعث شد که بوی آهو به مشام شیرهایی که در مرجان‌ها هستند، برسد و آن‌ها را وادار به شکار کند.
بال و پر وهم عاشق ز‌آتش دل چون بسوخت
همچو خورشید و قمر بی‌بال و پر پرنده شد
هوش مصنوعی: عشق و تخیل عاشق از آتش دل او سوخته است، به گونه‌ای که اکنون مانند خورشید و ماه که بدون بال و پر هستند، به حالت پرنده‌ای فاقد قدرت پرواز درآمده است.
ای خنک جانی که لطف شمس تبریزی بیافت
برگذشت از نه فلک بر لامکان باشنده شد
هوش مصنوعی: ای خوشا به حالت که رحمت شمس تبریزی بر تو نازل شده است و تو از تمامی محدودیت‌های دنیوی فراتر رفته‌ای و در جهانی بی‌نهایت ساکن شده‌ای.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۳۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/04/21 01:07
رضا

باشنده که در بیت آخر آمده در فارسی قدیم به معنای ساکن و مقیم بوده و به تازگی در متون علوم انسانی به معنای موجود هم به کار میرود.

1395/10/24 20:12
امین افشار

بال و پرِّ وهم عاشق ز آتش دل چون بسوخت،
همچو خورشید و قمر، بی‌بال و پر پرّنده شد

1396/11/08 00:02
همایون

لطف در هستی‌ می‌‌تواند تبدیل‌ها را موجب شود نه سختی و زور زیرا از راه درون کار می‌‌کند و آن دیگری از بیرون، و بیرون خود از درون می‌‌آید
"وهم" یک حس درونی است که وقتی با عشق همراه شود به پرواز در می‌‌اید این نکته را در این غزل می‌‌توان شکار کرد، اینکه لطافت "وهم" چگونه کار می‌‌کند و یک انسان عشق آفرین چقدر ارزش و اهمیت دارد