گنجور

غزل شمارهٔ ۷۲۸

دشمن خویشیم و یار آنک ما را می‌کُشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا می‌کشد
زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین می‌دهیم
کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا می‌کشد
خویش فربه می‌نماییم از پی قربان عید
کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می‌کشد
آن بلیس بی‌تبش مهلت همی‌خواهد از او
مهلتی دادش که او را بعد فردا می‌کشد
همچو اسماعیل گردن پیش خنجر خوش بنه
درمدزد از وی گلو گر می‌کشد تا می‌کشد
نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان
عاشقان عشق را هم عشق و سودا می‌کشد
کشتگان نعره زنان یا لیت قومی یعلمون
خفیه صد جان می‌دهد دلدار و پیدا می‌کشد
از زمین کالبد برزن سری وانگه ببین
کو تو را بر آسمان بر می‌کشد یا می‌کشد
روح ریحی می‌ستاند راح روحی می‌دهد
باز جان را می‌رهاند جغد غم را می‌کشد
آن گمان ترسا برد مؤمن ندارد آن گمان
کو مسیح خویشتن را بر چلیپا می‌کشد
هر یکی عاشق چو منصورند خود را می‌کشند
غیر عاشق وانما که خویش عمدا می‌کشد
صد تقاضا می‌کند هر روز مردم را اجل
عاشق حق خویشتن را بی‌تقاضا می‌کشد
بس کنم یا خود بگویم سر مرگ عاشقان
گرچه منکر خویش را از خشم و صفرا می‌کشد
شمس تبریزی برآمد بر افق چون آفتاب
شمع‌های اختران را بی‌محابا می‌کشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دشمن خویشیم و یار آنک ما را می‌کُشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا می‌کشد
هوش مصنوعی: ما دشمن خود هستیم و در عین حال، کسی که ما را به سمت مرگ می‌برد، دوست ماست. در عین حال، در دل دریا غرق شده‌ایم و امواج دریا همچنان ما را به عمق می‌کشانند.
زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین می‌دهیم
کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا می‌کشد
هوش مصنوعی: از این‌رو ما با خوشحالی و شوق جان شیرین‌مان را قربانی می‌کنیم، چون این سرزمین ما را با شیرینی و لذت فراوان سیراب می‌کند.
خویش فربه می‌نماییم از پی قربان عید
کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می‌کشد
هوش مصنوعی: ما خود را در روز قربانی برای عید فربه و چاق نشان می‌دهیم، زیرا قصاب عاشقان با هنرمندی و زیبایی خوبی می‌کشد.
آن بلیس بی‌تبش مهلت همی‌خواهد از او
مهلتی دادش که او را بعد فردا می‌کشد
هوش مصنوعی: شیاطین بدون هیچ شتابی خواهان زمان هستند و از او درخواست مهلت می‌کنند تا اینکه بعد از فردا او را از میان ببرد.
همچو اسماعیل گردن پیش خنجر خوش بنه
درمدزد از وی گلو گر می‌کشد تا می‌کشد
هوش مصنوعی: مانند اسماعیل که در برابر خنجر خم می‌شود، اگر کسی به جانت حمله کند و بخواهد تو را بکشد، با آرامش و شجاعت بر آنچه که پیش می‌آید، باید ایستادگی کنی.
نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان
عاشقان عشق را هم عشق و سودا می‌کشد
هوش مصنوعی: عزرائیل، فرشته مرگ، بر عاشقان تسلطی ندارد و نمی‌تواند بر آن‌ها تصرف کند. عشق، خود دارای قدرتی است که می‌تواند عاشقان را به سمت خود جذب کند و به سر منزل استشهاد برساند.
کشتگان نعره زنان یا لیت قومی یعلمون
خفیه صد جان می‌دهد دلدار و پیدا می‌کشد
هوش مصنوعی: کسانی که در میدان جنگ جان خود را از دست می‌دهند، در حالی که فریاد می‌زنند و از درد و رنج خود سخن می‌گویند، به یاد مردمی می‌افتند که از رازهای پنهان آگاهی دارند. در این میان، دل آن کسی که محبوبش را می‌خواهد، در حال جان دادن است و او به طرز عجیبی خود را نشان می‌دهد.
از زمین کالبد برزن سری وانگه ببین
کو تو را بر آسمان بر می‌کشد یا می‌کشد
هوش مصنوعی: از زمین برمی‌خیزی و نگاهی به آسمان می‌اندازی، ببین که چه قدرتی تو را به اوج می‌برد یا باعث پایین آمدنت می‌شود.
روح ریحی می‌ستاند راح روحی می‌دهد
باز جان را می‌رهاند جغد غم را می‌کشد
هوش مصنوعی: روحی مانند نسیمی لطیف به ما آرامش می‌بخشد و جان ما را نجات می‌دهد، در حالی که غم و اندوه را از بین می‌برد.
آن گمان ترسا برد مؤمن ندارد آن گمان
کو مسیح خویشتن را بر چلیپا می‌کشد
هوش مصنوعی: آن که مانند یک مؤمن به یقین گمان می‌برد، نگران نباشد؛ چرا که کسی که به مسیحیت و ایمان خود استوار است، به راحتی می‌تواند بر مشکلات و چالش‌ها غلبه کند.
هر یکی عاشق چو منصورند خود را می‌کشند
غیر عاشق وانما که خویش عمدا می‌کشد
هوش مصنوعی: هر عاشقی همچون منصور به خاطر عشقش جان خود را فدای آن می‌کند، اما غیر عاشق به عمد خود را نابود نمی‌کند.
صد تقاضا می‌کند هر روز مردم را اجل
عاشق حق خویشتن را بی‌تقاضا می‌کشد
هوش مصنوعی: هر روز مردم به طور مکرر درخواست‌هایی دارند، اما مرگ، که عاشق حقیقت خویش است، بدون هیچ درخواست و تقاضایی آنها را به سوی خود می‌کشاند.
بس کنم یا خود بگویم سر مرگ عاشقان
گرچه منکر خویش را از خشم و صفرا می‌کشد
هوش مصنوعی: باید به یاد داشته باشم یا خودم بگویم که در مورد مرگ عاشقان چه بگویم، گرچه انسان می‌تواند از خشم و حسادت به خود آسیب برساند.
شمس تبریزی برآمد بر افق چون آفتاب
شمع‌های اختران را بی‌محابا می‌کشد
هوش مصنوعی: شمس تبریزی مانند خورشید بر آسمان ظاهر شد و به‌راحتی نور ستاره‌ها را تحت‌الشعاع قرار داد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۷۲۸ به خوانش امیرحسین بذرافشان
غزل شمارهٔ ۷۲۸ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۷۲۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/08/16 16:11
نورا محمدی

در مصرع دوم بیت هفتم "خفته" درست نیست؟

1391/08/20 23:11
شهرام علی اسماعیلی

خیر در این مصرع صنعت تضاد به کار رفته است و خفیه به معنای پنهان در مقابل واژه آخر بیت (قبل از ردیف) یعنی پیدا آمده است.

1392/02/12 12:05
امین کیخا

مهلت عربی است ولی از فارسی درست شده زیرا مول یعنی درنگ ، و مولیدن یعنی فرصت دادن و تأخیر افکندن
در گرشاسپنامه امده چند ان ممول یعنی درنگ نکن

1394/06/15 15:09
تماشاگه راز

شرح بسیار زیبای این غزل از زبان دکتر سروش :
پیوند به وبگاه بیرونی/

1396/09/28 22:11
سعید سلطانی

جناب یغمای عزیز ، از لینکی که محبت کردید و مرقوم فرمودید ، تفسیر جناب سروش رو گوش کردم و استفاده بردم. خدا دکتر سروش رو حفظ کنه و به شما هم خیر بیکران عطا کنه ...

1397/02/13 16:05
م دشتی

با سلام
در مصراع اول " آن که " درست تر می نماید تا " آنک ".
این گونه از نظر وزنی و مفهومی بیت ایراد دارد.

1398/05/03 13:08
کعبه

یکی از ناب ترین و زیباترین غزلهای مولاناست که اولین باز از زبان شیوای دکتر سروش شنیدم و مجذوبش شدم مخصوصا این بیت فوق العاده :
آن گمان ترسا برد مومن ندارد آن گمان
کو مسیح خویشتن را بر چلیپا می کشد

1401/04/10 07:07
شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com

هشیاری بیدار شده در این موجود

همچون دم گاو کشته 

بر جان نفس می زند،

 

تا اینکه

 

 

مفیق گشته ، به صحت اولیه باز گردد.

 

این هشیاری بیدار گشته ، آگاهانه به کشتن و انداختن همانیدگی ها و هم هویت شدگی های خود می پردازد.

 

 

در جریان صیقل جانِ نفس خویشتن ، همراه جریان زندگی و خداییت شده به صافی نمودن خویش از اوصاف خود مشغول گشته و در چهره ظاهری دردها جز شهد شکر نمی بیند.

 

در نظر رفته.

 

 

نقش بگذاشته ، عریان شده سراسر جان شده.