گنجور

غزل شمارهٔ ۶۹۹

بیچاره کسی که می ندارد
غوره به سلف همی‌فشارد
بیچاره زمین که شوره باشد
وین ابر کرم بر او نبارد
باری دل من صبوح مستست
وام شب دوش می‌گزارد
گفتم به صبوح خفتگان را
پامزد ویم که سر برآرد
امروز گریخت شرم از من
او بر کف مست کی نگارد
ساقیست گرفته گوشم امروز
یک لحظه مرا نمی‌گذارد
جام چو عصاش اژدها شد
بر قبطی عقل می‌گمارد
خاموش و ببین که خم مستان
چون جام شریف می‌سپارد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیچاره کسی که می ندارد
غوره به سلف همی‌فشارد
هوش مصنوعی: آدمی که چیزی ندارد، به زحمت و سختی در تلاش است تا حتی کمترین چیز را هم به دست آورد.
بیچاره زمین که شوره باشد
وین ابر کرم بر او نبارد
هوش مصنوعی: زمین بیچاره‌ای که خشک و بی‌حیات باشد و باران نعمت بر آن نباره.
باری دل من صبوح مستست
وام شب دوش می‌گزارد
هوش مصنوعی: دل من در حالتی شاد و سرمست به سر می‌برد و شب گذشته حالتی خاص و پر از احساسات را تجربه کرده است.
گفتم به صبوح خفتگان را
پامزد ویم که سر برآرد
هوش مصنوعی: به خورشید صبح گفتم که خواب‌آلودگان را بیدار کند و سر از خواب بلند کنند.
امروز گریخت شرم از من
او بر کف مست کی نگارد
هوش مصنوعی: امروز شرم از من دور شده است، او در حالتی مست به سر می‌برد و نمی‌خواهد به من توجهی کند.
ساقیست گرفته گوشم امروز
یک لحظه مرا نمی‌گذارد
هوش مصنوعی: امروز ساقی گوشم را محکم گرفته و نمی‌گذارد حتی یک لحظه به چیزی توجه کنم.
جام چو عصاش اژدها شد
بر قبطی عقل می‌گمارد
هوش مصنوعی: وقتی که شراب به دست کسی می‌رسد که از عقل و درک خود درست استفاده نمی‌کند، به مانند عصای اژدها قدرت و تاثیر خود را پیدا می‌کند و او را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
خاموش و ببین که خم مستان
چون جام شریف می‌سپارد
هوش مصنوعی: ساکت باش و تماشا کن که چگونه خم مستان مانند جام معتبر و با ارزش، سر می‌سپارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۹۹ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۹۹ به خوانش فاطمه زندی