گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲

بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را
از آن پیغامبر خوبان پیام آورد مستان را
زبان سوسن از ساقی کرامت‌های مستان گفت
شنید آن سرو از سوسن قیام آورد مستان را
ز اول باغ در مجلس نثار آورد آنگه نقل
چو دید از لاله کوهی که جام آورد مستان را
ز گریه ابر نیسانی دم سرد زمستانی
چه حیلت کرد کز پرده به دام آورد مستان را
سقاهم ربهم خوردند و نام و ننگ گم کردند
چو آمد نامه ساقی چه نام آورد مستان را
درون مجمر دل‌ها سپند و عود می‌سوزد
که سرمای فراق او زکام آورد مستان را
درآ در گلشن باقی برآ بر بام کان ساقی
ز پنهان خانه غیبی پیام آورد مستان را
چو خوبان حله پوشیدند درآ در باغ و پس بنگر
که ساقی هر چه درباید تمام آورد مستان را
که جان‌ها را بهار آورد و ما را روی یار آورد
ببین کز جمله دولت‌ها کدام آورد مستان را
ز شمس الدین تبریزی به ناگه ساقی دولت
به جام خاص سلطانی مدام آورد مستان را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را
از آن پیغامبر خوبان پیام آورد مستان را
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و بهار سلامی برای مستان آورد. او از پیام‌آور خوبان پیامی برای مستان آورده است.
زبان سوسن از ساقی کرامت‌های مستان گفت
شنید آن سرو از سوسن قیام آورد مستان را
هوش مصنوعی: سوسن به ساقی از فضایل مستان صحبت کرد و این صحبت باعث شد که آن سرو زیبا هم از سوسن تاثیر بگیرد و به مستان توجه کند.
ز اول باغ در مجلس نثار آورد آنگه نقل
چو دید از لاله کوهی که جام آورد مستان را
هوش مصنوعی: از ابتدا در باغ، حالتی شاداب و پرشور ایجاد شد، سپس وقتی دیگ ناز را دیدند که چطور گل‌های سرخ بر افراشته‌اند، جامی برای مستان آورده شد.
ز گریه ابر نیسانی دم سرد زمستانی
چه حیلت کرد کز پرده به دام آورد مستان را
هوش مصنوعی: ابرهای بهاری با بارش‌های خود، در سرمای زمستان حیله‌ای به کار می‌بندند که باعث می‌شود آرام و بی‌خبر، دل‌های شاداب و سرخوش را به دام بیندازند.
سقاهم ربهم خوردند و نام و ننگ گم کردند
چو آمد نامه ساقی چه نام آورد مستان را
هوش مصنوعی: خداوند به این نوشیدنی‌دهندگان باده‌ای می‌دهد که باعث فراموشی نام و آبرویشان می‌شود. وقتی نامه‌ی ساقی (باده‌پاش) آمد، دیگر نامی از مستان و وضعیت آنان به میان نمی‌آید.
درون مجمر دل‌ها سپند و عود می‌سوزد
که سرمای فراق او زکام آورد مستان را
هوش مصنوعی: در دل‌های عاشقان آتش عشق و محبت می‌سوزد، زیرا سردی جدایی از معشوق باعث شده که دل‌های شیدا از شدت درد دچار گرفتاری و بیماری شوند.
درآ در گلشن باقی برآ بر بام کان ساقی
ز پنهان خانه غیبی پیام آورد مستان را
هوش مصنوعی: به باغ همیشه سبز وارد شو و بر بام بالا برو، زیرا آن ساقی از درون خانه‌ای پنهان پیامی به میهن‌داران آورد.
چو خوبان حله پوشیدند درآ در باغ و پس بنگر
که ساقی هر چه درباید تمام آورد مستان را
هوش مصنوعی: وقتی زیبا رویان لباس‌های زیبا به تن کردند، به باغ وارد شو و تماشا کن که ساقی چقدر به مستان نوشیدنی و خوشحالی می‌آورد.
که جان‌ها را بهار آورد و ما را روی یار آورد
ببین کز جمله دولت‌ها کدام آورد مستان را
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بهار زندگی و عشق را برای جان‌ها به ارمغان می‌آورد و در این دوران، ما را به دیدار محبوب می‌کشاند. به این ترتیب، سوالی مطرح می‌شود که از میان تمام نعمت‌ها و خوشبختی‌ها، کدام یک می‌تواند افراد سرمست و شاد را به این حال و مقام برساند.
ز شمس الدین تبریزی به ناگه ساقی دولت
به جام خاص سلطانی مدام آورد مستان را
هوش مصنوعی: شمس الدین تبریزی به طور ناگهانی خدمتگزار خوشبختی، جامی ویژه مخصوص پادشاهی را به میهمانان ارائه داد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش مسعود طالبیان
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش آرش خیرآبادی

حاشیه ها

1395/10/16 14:01
رضا

که ساقی هر چه دریابد تمام آورد مستان را

1397/01/21 14:03
فرهاد

در مصرع دوم غزل "پیغامبر" وزن شعر را بهم میریزد به نظر می آید "پیغمبر" درست باشد.

1397/01/11 21:04
نادر..

جان‌ها را بهار آورد و ما را روی یار آورد...

1402/02/07 22:05
یزدانپناه عسکری

«سقاهم ربهم» خوردند و نام‏ و ننگ‏ گم‏ کردند - چو آمد نامه ساقی چه نام آورد مستان را

درون مجمر دل‌ها سپند و عود می ‏سوزد - که سرمای فراق او زُکام آورد مستان را

[یزدانپناه عسکری]

«سقاهم ربهم» خوردند به منع و بذل مال - «به تجرید» قصد، سبیل آورد مستان را

درون مجمر دل‌ها نور حق جاری – چه جای جائر  کج مال که وصل آورد مستان را

9/16 ؛1808/264