غزل شمارهٔ ۵۷۹
دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد
مگر آن مطرب جانها ز پرده در سرود آمد
سراندازان و جانبازان دگرباره بشوریدند
وجود اندر فنا رفت و فنا اندر وجود آمد
دگرباره جهان پر شد ز بانگ صور اسرافیل
امین غیب پیدا شد که جان را زاد و بود آمد
ببین اجزای خاکی را که جان تازه پذرفتند
همه خاکیش پاکی شد زیانها جمله سود آمد
ندارد رنگ آن عالم ولیک از تابه دیده
چو نور از جان رنگ آمیز این سرخ و کبود آمد
نصیب تن از این رنگست نصیب جان از این لذت
ازیرا ز آتش مطبخ نصیب دیگ دود آمد
بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو
کجا دیدی که بیآتش کسی را بوی عود آمد
همیشه بوی با عودست نه رفت از عود و نه آمد
یکی گوید که دیر آمد یکی گوید که زود آمد
ز صف نگریخت شاهنشه ولی خود و زره پردهست
حجاب روی چون ماهش ز زخم خلق خود آمد
غزل شمارهٔ ۵۷۸: مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشدغزل شمارهٔ ۵۸۰: صلا یا ایها العشاق کان مه رو نگار آمد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد
مگر آن مطرب جانها ز پرده در سرود آمد
هوش مصنوعی: بار دیگر، سرمستها از شدت خوشحالی به سجده افتادند، گویا آن نوازندهی جانها از پرده موسیقی به شادی و سرود درآمده است.
سراندازان و جانبازان دگرباره بشوریدند
وجود اندر فنا رفت و فنا اندر وجود آمد
هوش مصنوعی: رزمندگان و فاتحان دوباره به شور و نشاط پرداختند؛ وجود به نابودی رفت و نابودی در وجود تجلی یافت.
دگرباره جهان پر شد ز بانگ صور اسرافیل
امین غیب پیدا شد که جان را زاد و بود آمد
هوش مصنوعی: دوباره دنیا پر از صدای صور اسرافیل شد و خبرهای غیبی آشکار گشت، که جان انسانها دوباره به زندگی بازگشت.
ببین اجزای خاکی را که جان تازه پذرفتند
همه خاکیش پاکی شد زیانها جمله سود آمد
هوش مصنوعی: نگاه کن به اجزای خاکی که جان تازهای یافتهاند؛ همه چیزهای خاکی از ناپاکی دور شده و زیانها به سود تبدیل شدهاند.
ندارد رنگ آن عالم ولیک از تابه دیده
چو نور از جان رنگ آمیز این سرخ و کبود آمد
هوش مصنوعی: آن دنیا رنگ و بویی ندارد، اما وقتی با دیده مینگرمی، مانند نوری که از جان به رنگ میآید، این سرخی و آبی که میبینی، تجلیاتی است از آن.
نصیب تن از این رنگست نصیب جان از این لذت
ازیرا ز آتش مطبخ نصیب دیگ دود آمد
هوش مصنوعی: تن انسان از این رنگ و ظاهر بهرهمند است و جان او از این لذت و شادی برخوردار میشود. زیرا از آتش که در مطبخ میسوزد، دود برای دیگ برمیخیزد.
بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو
کجا دیدی که بیآتش کسی را بوی عود آمد
هوش مصنوعی: ای دل، بسوز تا اینکه خامی در تو نباشد؛ چون تا زمانی که خامی وجود دارد، بوی دل از تو منتشر نخواهد شد. آیا کسی را دیدهای که بدون آتش، عطر خوشی را حس کند؟
همیشه بوی با عودست نه رفت از عود و نه آمد
یکی گوید که دیر آمد یکی گوید که زود آمد
هوش مصنوعی: بوی عود همیشه در فضا حس میشود؛ نه اینکه عود از بین رفته باشد و نه اینکه تازهای به آن اضافه شده باشد. بعضی میگویند که این بوی خوش دیرتر به مشام میرسد و برخی دیگر میگویند که زودتر پیدایش میکنند.
ز صف نگریخت شاهنشه ولی خود و زره پردهست
حجاب روی چون ماهش ز زخم خلق خود آمد
هوش مصنوعی: شاهنشاه از صفوف جنگ فرار کرد، اما خود و زرهاش همچون پردهای بر چهرهاش در برابر زخمهایی که از مردم خورد، پنهان شده است. چهرهاش همچون ماه میدرخشد، اما زخمها نشان از درد و آسیبش دارند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۷۹ به خوانش عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"(اصفهان) (۱۹:۲۷ - ۲۰:۴۱) نوازندگان: فرهنگ شریف (تار) ; پرویز یاحقی (ویولن) خواننده آواز: ایرج سراینده شعر آواز: مولوی (غزل)"
(آلبوم گلهای تازه » شمارهٔ ۸)
حاشیه ها
1398/03/29 15:05
حامد
بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو..
چقدر مولانا قشنگ گفته
1403/02/04 02:05
سفید
کجا دیدی که بی آتش کسی را بوی عود آمد...