گنجور

غزل شمارهٔ ۵۲۶

ای لولیان ای لولیان یک لولی‌یی دیوانه شد
تشتش فتاد از بام ما‌، نک سوی مجنون‌خانه شد
می‌گشت گِرد حوض او‌، چون تشنگان در جست و جو
چون خشک نانه ناگهان در حوض ما ترنانه شد
ای مرد دانشمند تو دو گوش از این بربند تو
مشنو تو این افسون که‌او ز افسون ما افسانه شد
زین حلقه نجهد گوش‌ها کاو عقل برد از هوش‌ها
تا سر نهد بر آسیا چون دانه در پیمانه شد
بازی مبین بازی مبین اینجا تو جانبازی گزین
سرها ز عشق جعد او بس سرنگون چون شانه شد
غره مشو با عقل خود بس اوستاد معتمد
که‌استون عالم بود او‌، نالان‌تر از حنانه شد
من که ز جان ببریده‌ام چون گل قبا بدریده‌ام
زان رو شدم که عقل من با جان من بیگانه شد
این قطره‌های هوش‌ها مغلوب بحر هوش شد
ذرات این جان‌ریزه‌ها مستهلک جانانه شد
خامش کنم فرمان کنم وین شمع را پنهان کنم
شمعی که اندر نور او خورشید و مه پروانه شد

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای لولیان ای لولیان یک لولی‌یی دیوانه شد
تشتش فتاد از بام ما‌، نک سوی مجنون‌خانه شد
هوش مصنوعی: ای لولیان، ای لولیان! یک لولی دیوانه شده است و سینی‌اش از بام ما افتاده، اکنون به سوی خانه مجنون رفته است.
می‌گشت گِرد حوض او‌، چون تشنگان در جست و جو
چون خشک نانه ناگهان در حوض ما ترنانه شد
هوش مصنوعی: همچون تشنگانی که در جستجوی آب هستند، گشت و گذار می‌کردند دور حوض او، تا اینکه ناگهان در حوض ما، شادی و سرور به وجود آمد.
ای مرد دانشمند تو دو گوش از این بربند تو
مشنو تو این افسون که‌او ز افسون ما افسانه شد
هوش مصنوعی: ای مرد حکیم، این دو گوش خود را ببند و به این افسون توجه نکن، زیرا او از جادوی ما به یک افسانه تبدیل شده است.
زین حلقه نجهد گوش‌ها کاو عقل برد از هوش‌ها
تا سر نهد بر آسیا چون دانه در پیمانه شد
هوش مصنوعی: گوش‌ها از این حلقه فرار نمی‌کنند، زیرا عقل را (به کیمیاگری) از حواس و هوش‌ها دور کرده است. در نهایت، به مانند دانه‌ای که در پیمانه قرار می‌گیرد، سرش را بر آسیا می‌گذارد.
بازی مبین بازی مبین اینجا تو جانبازی گزین
سرها ز عشق جعد او بس سرنگون چون شانه شد
هوش مصنوعی: بازی را نشان نده و در اینجا انتخاب کن که چگونه بازی کنی. به خاطر عشق او، سرها به سمت پایی می‌افتند، همان‌طور که موها هنگام شانه کردن پایین می‌ریزند.
غره مشو با عقل خود بس اوستاد معتمد
که‌استون عالم بود او‌، نالان‌تر از حنانه شد
هوش مصنوعی: به خود مغرور نشو، زیرا که برتری و اعتماد تو به عقل خود تنها نباید باشد. آن شخصی که به او اعتماد کرده‌ای، عالم و دانا است، اما او نیز درون خود درد و اندوهی عمیق دارد.
من که ز جان ببریده‌ام چون گل قبا بدریده‌ام
زان رو شدم که عقل من با جان من بیگانه شد
هوش مصنوعی: من که از جان خود جدا شده‌ام، مانند گلی هستم که از شاخه‌اش جدا شده است. به همین دلیل، عقل من از جانم دور شده و با آن ارتباطی ندارد.
این قطره‌های هوش‌ها مغلوب بحر هوش شد
ذرات این جان‌ریزه‌ها مستهلک جانانه شد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ذرات کوچک و ناتوانی که به عنوان نشانه‌هایی از هوش انسانی هستند، در برابر عمق و وسعت هوش بزرگ (که به مانند دریا می‌ماند) شکست خورده و از بین رفته‌اند. به عبارت دیگر، وجود این ذرات کوچک در مقابل عظمت و برتری هوش کلان و واقعی، بی‌معنا می‌شود و به نوعی نابود می‌شود.
خامش کنم فرمان کنم وین شمع را پنهان کنم
شمعی که اندر نور او خورشید و مه پروانه شد
هوش مصنوعی: اگر بخواهم این شمع را خاموش کنم و آن را پنهان سازم، باید بدانم که این شمع به قدری نورانی است که خورشید و ماه هم به خاطر آن پروانه‌وار به دورش می‌چرخند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۲۶ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۵۲۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۵۲۶ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۲۶ به خوانش نادیا رحمان

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"تصنیف لولیان"
با صدای شهرام ناظری (آلبوم لولیان)

حاشیه ها

1393/11/14 11:02
هنگامه حیدری

افلاکی در سبب انشاء این غزل گوید:
اصحاب یقین رشوان الله علیهم اجمعین چنان روایت کردند که یار ربانی شیخ فخرالدین سیواسی رحمت الله مردی بود ذوفنون و در آن عهد کتابت اسرار و معانی بر عهده ی او بود از ناگاه در او جنونی طاری شد دیوانه گشت. حضرت مولانا همین غزل را همان روز فرمود.

1393/11/14 11:02
هنگامه حیدری

با عرض پوزش رضوان الله اشتباه تایپ شده است. در حاشیه ی قبل

1395/03/12 16:06
فریبا

این شعر زیبا رو استاد شهرام ناظری خونده و خیلی زیباست

1396/07/13 15:10
سعدی حائری

در مناقب العارفین افلاکی جلد اول صفحه 237 اینگونه آمده:
ای عاشقان ای عاشقان یک لؤ لؤ دیوانه شد
طشطش فتاد از بام ما تگ سوئ مجنون خانه شد

1397/06/30 04:08
همایون

امروز انسان این غزل را با جان خود حس می‌‌کند و می‌‌فهمد و کوچکی عقل و قطره بودن هوش خود را به نیکی‌ در می‌‌یابد زیرا هم در اعماق و ژرفای اتم رفته است و هم به پهنا و گستره فضا و هم درازنای زمان زیستن و تاریخ تکامل و مدنیت انسان پی‌ برده است و توانائی‌های انسان را در پیشرفت‌های علمی‌ و شگرد آفرینی‌ها آزموده است، و در همه ابعاد به کوچکی عقل خود رسیده است و آرزو می‌‌کند که بجز عقل کاش ابزار دیگری نیز در اختیار می‌‌داشت تا از عظمت و بزرگی هستی‌ و شادی و رهایی درخورد انسان برخوردار می‌‌شد و آنرا در وجود خود حس می‌‌کرد و اینگونه دچار گیجی و سردرگمی و رنج و حسرت و حقارت نمی گردید و برای منافع خود دچار این همه جنگ و خانمان سوزی و نیرنگ و قساوت و رقابت با هم نوع خود نمی شد
امروز بیشتر از همیشه باید سری به بام جلال دین زد و بدور شمع او حلقه زد زیرا او هوشی و عقلی سزاوار انسان یافته است و توانسته است آن را به همه بشناساند و خشکی انسان را به تری و لطافت مبدل سازد

1397/07/22 10:10
مهدی قناعت پیشه

میفرماید یکی از مادیوانه شد ویدانید کار ما افسون نیست او خود افسانه شد یا به افسون پیوست!

1397/10/18 17:01
نادر..

این قطره‌های هوش‌ها
مغلوب بحر هوش شد
ذرات این جان‌ریزه‌ها
مستهلک جانانه شد..

1397/11/14 22:02
شقایق عسگری

با جناب همایون موافقم و اینکه باید زانو زد به دامن خالق مجموعه ای به این عظمت که هر روز یه بخش تازه از عظمتشو بهمون نشون میده و حتی لولیان هم دیوانه میکنه...

1399/05/21 20:08
هیچ

با سلام خدمت دوستان
من با کمال احترام با جناب همایون مخالف هستم.
چرا که کامل ترین و بزرگ ترین ابزار که ما در اختیار داریم عقل است. و همین ما را بس.
و حضرت مولانا همیشه به فکر کردن و اندیشیدن سفارش کردند. و اگر انسان بتواند به عقل و مغز خود کامل دست پیدا کند میتواند تمام هستی را جابجا.
و بقول‌ سعدی بزرگوار
رسد ادمی به جایی که بجز خدا نبیند
ببین تا چه حد است طیران ادمیت.
اینها شدنی نیست جز با همین عقل بزرگ.
شاد باشید.

1403/01/02 13:04
امیر آدینه لو

سلام و احترام حضور آقا یا خانم هیچ.

عقل منهای وحی = دادن چراغ به دست دزد.

شواهدش را در دنیا ببینیم.

1403/03/23 20:05
سایه ی هیچ

با سلام و احترام به آقای امیر آدینه لو و دیگر اندیشه ورزان

درست است که انسان به قوه عقل از سایر موجودات برتر است.

ولی دانته در کتاب کمدی الهی راه بهشت را به پیروی از عشق طی می کند و راه جهنم را به پیروی از عقل.

علامه جعفری می فرمایند.

از پیروی عقل به جایی نرسیدیم

پیچیده تر از راه بود راهبر ما

اگر مراد از وحی در یادداشت آقای امیر ، همان عشق باشد

(عشق الهی) می تواند انسان شوریده را به سر منزل مقصود برساند. عقل به تنهایی کافی نیست و اشتباه می کند ولی عشق از دل بر می خیزد و اشتباه نمی کند. 

با احترام جواد زارعی از تبریز