غزل شمارهٔ ۵۱۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۱۱ به خوانش عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
غیرت تو گفت: برو راه نیست،
رحمت تو گفت: بیا هست هست ..
از زیباترین غزل های جلال عزیز که زیباترین حس هستی را از زبان انسان می سراید و بالاترین رخس و سماع وآوا و نوا را می آفریند
منظور از «غیرت تو ساخت مرا شست شست» چیه؟!
سلام
شست در اینجا در معنی قلاب یا تور ماهیگیری بکار رفته است.
در تور غیرت تو گرفتار شده وبه دام افتادهام .
شاد باشی
در مورد سوال شما با دید عرفانی که نگاه کنیم غیرت ناشی از قوه غضبیه و قهاریت فرد غیرتمند هست غیرت نقش دفع دارد برخلاف شهوت که نقش جذب دارد
در این شعر پیامبر که صاحب بالاترین مقام عارفان حق تعالی است آن قدر در صعود و معراج به مقامات معنوی و قرب به خدا رسیده که دیگران را به آن راه نیست و کسی به گرد پای او نمی رسد و مولوی آن را غیرت و قهاریت پیامبر نسبت به مادون می داند لذا شما به آن مقامات نمی رسید ولیکن میتوانید به آن معلق شوید و به سان قلابی به آن معلق و متصل شوید و البته پیامبر دستگیری می کند
چون مولوی می گوید درست است غیرت پیامبر دفع کرد اما حیث رحمت للعالمینی وی بالا می کشد و فیض هستی و وجود را جاری می کند و برکت می دهد چون گفت هست هست
باید به فلسفه و عرفان مسلط بود تا فهمید چه می گوید فقط با الفاظ و ظواهر قابل فهم نیست
این شعر یکی از اشعار لطیف و راز و نیازهای مولانا است.
در آغاز شعر روی صحبت مولانا با معشوق یا مرادش است و در بیت سوم روی صحبت هم با معشوق و هم با خدا و از بیت چهارم با خداست.
"همچو گل سرخ برو دست دست
همچو میی خلق ز تو مست مست"
تو همچون عطر جانبخش گل رز، و به لطافت زیبایی اویی و همه طالب تو اند،
و مردمان از عطر تو و زیبایی تو دل از دست داده و سرمستند.
"بازوی تو قوس خدا یافت یافت
تیر تو از چرخ برون جست جست"
بلندای آگاهی وعشق تو رنگ خدایی گرفت (بازو کنایه از دسترس، در اینجا دسترسی خرد و معرفت است)
و اثر تو امتدادی گرفت که از چرخ آفرینش و روزگار برون جست. تیر، کنایه از اثر، حاصل عمر، برآیند بودن (مثال: همچون آرش که جان در تیر نهاد). چرخ همان چرخ آفرینش و روزگار است که در حرکت عظیم اش همه ی آورده، خاطره و آثار همه مان را ناچیز میکند. مولانا، در اینجا مراد و معشوق رو بدان پایه میداند که اثر او از دایره ناچیز کننده چرخ روزگار، برون جسته است.
"غیرت تو گفت برو راه نیست
رحمت تو گفت بیا هست هست"
غیرت به معنی سخت گیری از گونه تعصب مردانه است که در مراقبت سرسختانه از آنچه شایسته حفاظت است بروز میکند.
در اینجا، مصرع اول اشاره دارد به سختگیری معشوق یا ذات الهی بر قواعد و ضرورت کسب شایستگی برای فراتر رفتن از مرحله ای که بدون آن راهی را فرارو نخواهد گشود.
با اینحال رحمت و مهربانی او بر سالک عاشق فزونی میگیرد برغیرتش و به تکرار و نوازش میگوید که بیا، راه هست.
"لطف تو دریاست و منم ماهیش
غیرت تو ساخت مرا شست شست"
مولانا این بیت اوج و لطافت معنایی جدید را فتح میکند و هزار درس معرفت میدهد.
معنی مصرع اول بصورت تحت اللفظی آشکار است. ماهی پیوسته از دریا برخوردار است همچنانکه ما از لطف خدا.
اما ماهی پدیدآمدنش را نیز مدیون آن لطف یعنی بخشش بی توقع است. چنانکه آگاهی ما بدون بخشش و لطف او گام به این جهان نمیگذاشت.
بخششی که آغازیدن میگیرد بی آنکه ما باشیم یا اینکه پس از بودن شایسته آن باشیم. بسیار متفاوت با بخشش انسانی و انسانها، که بر مبنای شایستگی یا ترحم است و به هر رو محتاج انگیزه ای است که آنرا بیآغازد. بخشش خدا از ذات پرآفرینش او و از خلاق بودنش بر میخیزد.
همچنان که ماهی، زنده به دریاست، اکسیژن بودنش از جاری شدن دریا در آبششهایش میآید، همچنانکه ما زنده به حضور دمادم لطف او هستیم ما غرق هر لحظه لطف اوییم و از این غریق بودن است که زنده ایم.
و باز ماهی در دریا سیر میکند، دیدنهای اون، یافتنهای او، رسیدنهای او، غذای او، جفت او، ثمره او و همه دستیافتهای او از دریا و در دریاست. چنانکه لطف او دریاست و ما ماهیش.
و اگر این تمامی بودن ما از لطف اوست، شدنمان از غیرت و سختگیری اوست بر قواعد بی تغییر رشد و تعالی که در تار و پود هستی بافته تا به اندک اندک، به انگشتدانه انگشتدانه، به شست شست، آجر آجر ما را برسازد.
"مرهم تو طالب مجروحهاست
نیست غم ار شست توام خست خست"
این بیت تاکید بر مفهوم بیت قبل ایست و می گوید که اگر (در این مسیر برساختنم) از انگشت غیرت تو (شست توام) خراشهای کوچکی برداشتم، غمی نیست چرا که مرهم لطف تو خود در جستجوی درمان مجروح هاست و من نیز لاجرم بهبود خواهم یافت.
"ای که تو نزدیکتر از دم به من
دم نزنم پیش تو جز پست پست"
ای آفریدگاری که از دم من به من نزدیکتری، و از هوا بر من حیات بخش تری، و از دمادم نفس در من جاری تری، در پیشگاه تو سخن نگویم، بودن نجویم، بجز از طریق فروتنی (پست در اینجا به معنی یواش و فروتن است.)
دو بیت انتهایی از باب ضرورت سخنوری با اشاراتی لطیف و تکمیلی باب سخن را می بندد و مارا به آرامی از قله رفیع کوهسار سخن و معنا به دامنه باز میگرداند.
عباس شجاعی
این غزل در مدح و ستایش پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) سروده شده است، به دلیل اشاره به گل سرخ، علامت روی بازوی پیامبر، بیرون رفتن از چرخ فلک اشاره به بالا رفتن از معراج، لطف و رحمت از صفات بارز رسول در ابتدا مشخص می شود. اشارات عرفانی شامل «ای که تو نزدیکتر از دم به من» و «لطف تو دریاست و منم ماهیش» نیز این برداشت محتمل می کند.
فرناز گرامی درود
شک نیست هرکس به تعبیری میتونه برداشت خودش را از غزل داشته باشه تا کدام به منظور سراینده نزدیکتر باشه ولی اینکه شما فرمودی بعید بنظر میرسه والله اعلم .
سلام اتفاقا به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم مربوطه شعر عرفانی است و به مقامات پیامبر در معراج اشاره داره قوس خدا منظور «قاب قوسین او ادنی» است که در قرآن اشاره شده است
قرآن در مورد پیامبر اعظم اسلام آورده است: عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَیٰ(٥)ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَیٰ(٦)وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَیٰ(٧)ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّیٰ(٨)فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَیٰ(٩) خدای پُرتوان در معراج یادش داده*(٥)محمد با تشریفاتی خاص به بالاها رفت (٦) و در بلندترین افق ایستاد. (٧)ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّیٰ(٨) تا آنکه به یکقدمی خدا رسید یا حتی نزدیکتر!* (٩)
ضمنا تیر از چرخ برون رفتن به مقام او ادنی اشاره میکند که در آیه بیان شده است
خود مولانا به «شه ما» اشاره کرده است
شاه مسلمانان و عارفان ، کسی جز پیامبر و حقیقت محمدیه نیست.