گنجور

غزل شمارهٔ ۵۱۱

همچو گل سرخ برو دست دست
همچو میی خلق ز تو مست مست
بازوی تو قوس خدا یافت یافت
تیر تو از چرخ برون جست جست
غیرت تو گفت برو راه نیست
رحمت تو گفت بیا هست هست
لطف تو دریاست و منم ماهیش
غیرت تو ساخت مرا شست شست
مرهم تو طالب مجروح‌هاست
نیست غم ار شست توام خست خست
ای که تو نزدیکتر از دم به من
دم نزنم پیش تو جز پست پست
گرچه یکی یوسف و صد گرگ بود
از دم یعقوب کرم رست رست
مست همه گرد در این شهر ما
دزد و عسس را شه ما بست بست

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همچو گل سرخ برو دست دست
همچو میی خلق ز تو مست مست
هوش مصنوعی: چنان که گل سرخ زیباست، با دستانی پر از لطافت و مهربانی به مردم محبت کن. همچون شرابی که باعث سرخوشی و مستی می‌شود، بر دل‌ها تاثیر بگذار و آرامش ببخش.
بازوی تو قوس خدا یافت یافت
تیر تو از چرخ برون جست جست
هوش مصنوعی: بازوی تو به قدری زیبا و دلکش است که مانند قوس کمان خداوند به نظر می‌رسد. تیر تو نیز به قدری قوی و پرقدرت است که از چرخ زمان خارج می‌شود و آهنگ خود را به جلو می‌برد.
غیرت تو گفت برو راه نیست
رحمت تو گفت بیا هست هست
هوش مصنوعی: در اینجا به تضادی اشاره شده است که بین احساس غیرت و رحمته وجود دارد. غیرت می‌گوید که راهی وجود ندارد و باید دوری کرد، اما رحمت می‌گوید که راه باز است و باید به سمت همدیگر بیاییم. این نشان‌دهنده کشمکش بین دو احساس متضاد است که یکی ما را به عقب می‌رانَد و دیگری ما را به جلو هدایت می‌کند.
لطف تو دریاست و منم ماهیش
غیرت تو ساخت مرا شست شست
هوش مصنوعی: محبت و محبت تو همچون دریا گسترده است و من همچون ماهی در آن شناورم. غیرت و دلسوزی تو باعث شده که من را از هر چه ناخالصی‌ست پاک کند.
مرهم تو طالب مجروح‌هاست
نیست غم ار شست توام خست خست
هوش مصنوعی: مرهم تو برای درد کشیده‌هاست، نگران نباش اگر خستگی ناشی از رنج را بر دوش می‌کشی.
ای که تو نزدیکتر از دم به من
دم نزنم پیش تو جز پست پست
هوش مصنوعی: ای کسی که حضور تو برای من نزدیک‌تر از نفس کشیدنم است، در حضورت جز از واژه‌های حقیر و بی‌ارزش استفاده نمی‌کنم.
گرچه یکی یوسف و صد گرگ بود
از دم یعقوب کرم رست رست
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است یک نفر مانند یوسف باشد و افراد زیادی مثل گرگ دور او جمع شوند، اما درنهایت از لطف و کرم یعقوب بهره‌مند می‌شود.
مست همه گرد در این شهر ما
دزد و عسس را شه ما بست بست
هوش مصنوعی: در این شهر، همه به وضوح غرق در مستی هستند و در شرایطی که دزدان و مأموران نظم به طرز عجیبی در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. شهردار هم تصمیم گرفته است که همه آن‌ها را به هم ببندد و هیچ کس نمی‌تواند در این وضعیت کار خاصی انجام دهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۱۱ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"گل سرخ (اجرای زنده)"
با صدای دریا دادور (آلبوم Voice Of Peace, Voice Of Solidarity)

حاشیه ها

1396/01/13 19:04
نادر..

غیرت تو گفت: برو راه نیست،
رحمت تو گفت: بیا هست هست ..

1402/10/07 09:01
همایون

از زیباترین غزل های جلال عزیز که زیباترین حس هستی را از زبان انسان می سراید و بالاترین رخس و سماع و‌آوا و نوا را می آفریند 

1403/10/28 20:12
محسن ص

منظور از «غیرت تو ساخت مرا شست شست» چیه؟!

1403/10/28 23:12
رضا از کرمان

سلام 

شست در اینجا در معنی قلاب یا تور ماهیگیری بکار رفته است.

در تور غیرت تو گرفتار شده وبه دام افتاده‌ام  .

شاد باشی 

1404/02/29 16:04
سید مسلم رحیم زاده

در مورد سوال شما با دید عرفانی که نگاه کنیم غیرت ناشی از قوه غضبیه و قهاریت فرد غیرتمند هست غیرت نقش دفع دارد برخلاف شهوت که نقش جذب دارد 

در این شعر پیامبر که صاحب بالاترین مقام عارفان حق تعالی  است آن قدر در صعود و معراج به مقامات معنوی و قرب به خدا رسیده که دیگران را به آن راه نیست و کسی به گرد پای او نمی رسد و مولوی آن را غیرت و قهاریت پیامبر نسبت به مادون می داند لذا شما به آن مقامات نمی رسید ولیکن میتوانید به آن معلق شوید و به سان قلابی به آن معلق و متصل شوید و البته پیامبر دستگیری می کند 

 

چون مولوی می گوید درست است غیرت پیامبر دفع کرد اما حیث رحمت للعالمینی وی بالا می کشد و فیض هستی و وجود را جاری می کند و برکت می دهد چون گفت هست هست 

 

باید به فلسفه و عرفان مسلط بود تا فهمید چه می گوید فقط با الفاظ و ظواهر قابل فهم نیست 

1403/10/05 21:01
عباس شجاعی

این شعر یکی از اشعار لطیف و  راز و نیازهای مولانا است.

در آغاز شعر روی صحبت مولانا با معشوق یا مرادش  است و در بیت سوم روی صحبت هم با معشوق و هم با خدا و از بیت چهارم با خداست.

 

"همچو گل سرخ برو دست دست                   
همچو میی خلق ز تو مست مست"

تو همچون عطر جانبخش گل رز، و به لطافت زیبایی اویی و همه طالب تو اند،
و مردمان از عطر تو و زیبایی تو  دل از دست داده و سرمستند.


"بازوی تو قوس خدا یافت یافت
تیر تو از چرخ برون جست جست"

بلندای آگاهی وعشق تو رنگ خدایی گرفت (بازو کنایه از دسترس، در اینجا دسترسی خرد و معرفت است)

و اثر تو امتدادی گرفت که از چرخ آفرینش و روزگار برون جست. تیر، کنایه از اثر، حاصل عمر، برآیند بودن (مثال: همچون آرش که جان در تیر نهاد). چرخ همان چرخ آفرینش و روزگار است که در حرکت عظیم اش همه ی آورده، خاطره و آثار همه مان را ناچیز میکند. مولانا، در اینجا مراد و معشوق رو بدان پایه میداند که اثر او از دایره ناچیز کننده چرخ روزگار، برون جسته است.


"غیرت تو گفت برو راه نیست
رحمت تو گفت بیا هست هست"

غیرت به معنی سخت گیری از گونه تعصب مردانه است که در مراقبت سرسختانه از آنچه شایسته حفاظت است بروز میکند. 
در اینجا، مصرع اول اشاره دارد به سختگیری معشوق یا ذات الهی بر قواعد و ضرورت کسب شایستگی برای فراتر رفتن از مرحله ای که بدون آن راهی را فرارو نخواهد گشود. 
با اینحال رحمت و مهربانی او بر سالک عاشق فزونی میگیرد برغیرتش و به تکرار و نوازش میگوید که بیا، راه هست.


 "لطف تو دریاست و منم ماهیش
غیرت تو ساخت مرا شست شست"

مولانا این بیت اوج و لطافت معنایی جدید را فتح میکند و هزار درس معرفت میدهد. 
معنی مصرع اول بصورت تحت اللفظی آشکار است. ماهی پیوسته از دریا برخوردار است همچنانکه ما از لطف خدا. 

اما ماهی پدیدآمدنش را نیز مدیون آن لطف یعنی بخشش بی توقع است. چنانکه آگاهی ما بدون بخشش و لطف او گام به این جهان نمیگذاشت.

بخششی که آغازیدن میگیرد بی آنکه ما باشیم یا اینکه پس از بودن شایسته آن باشیم. بسیار متفاوت با بخشش انسانی و انسانها، که بر مبنای شایستگی یا ترحم است و به هر رو محتاج انگیزه ای است که آنرا بیآغازد. بخشش خدا از ذات پرآفرینش او و از خلاق بودنش بر میخیزد. 

همچنان که ماهی، زنده به دریاست، اکسیژن بودنش از جاری شدن دریا در آبششهایش میآید، همچنانکه ما زنده به حضور دمادم لطف او هستیم ما غرق هر لحظه لطف اوییم و از این غریق بودن است که زنده ایم. 
و باز ماهی در دریا سیر میکند،  دیدنهای اون، یافتنهای او، رسیدنهای او، غذای او، جفت او، ثمره او و همه دستیافتهای او از دریا و در دریاست. چنانکه لطف او دریاست و ما ماهیش.

و اگر این تمامی بودن ما از لطف اوست، شدنمان از غیرت و سختگیری اوست بر قواعد بی تغییر رشد و تعالی که در تار و پود هستی بافته  تا به اندک اندک، به انگشتدانه انگشتدانه، به شست شست،  آجر آجر ما را برسازد. 

 

"مرهم تو طالب مجروح‌هاست
نیست غم ار شست توام خست خست"

این بیت تاکید بر مفهوم بیت قبل ایست و می گوید که اگر (در این مسیر برساختنم) از انگشت غیرت تو  (شست توام)  خراشهای کوچکی برداشتم، غمی نیست چرا که مرهم لطف تو خود در جستجوی درمان مجروح هاست و من نیز لاجرم بهبود خواهم یافت.

 

"ای که تو نزدیکتر از دم به من
دم نزنم پیش تو جز پست پست"

ای آفریدگاری که از دم من به من نزدیکتری، و از هوا بر من حیات بخش تری، و از دمادم نفس در من جاری تری، در پیشگاه تو سخن نگویم، بودن نجویم، بجز از طریق فروتنی (پست در اینجا به معنی یواش و فروتن است.)

دو بیت انتهایی از باب ضرورت سخنوری با اشاراتی لطیف و تکمیلی باب سخن را می بندد و مارا به آرامی از قله رفیع کوهسار سخن و معنا به دامنه باز میگرداند.

عباس شجاعی

 

1404/01/10 17:04
فر ناز

این غزل در مدح و ستایش پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) سروده شده است، به دلیل اشاره به گل سرخ، علامت روی بازوی پیامبر، بیرون رفتن از چرخ فلک اشاره به بالا رفتن از معراج، لطف و رحمت از صفات بارز رسول در ابتدا مشخص می شود. اشارات عرفانی شامل «ای که تو نزدیکتر از دم به من» و «لطف تو دریاست و منم ماهیش» نیز این برداشت محتمل می کند.

1404/01/11 19:04
رضا از کرمان

فرناز  گرامی درود 

شک نیست هرکس به تعبیری میتونه برداشت خودش را از غزل داشته باشه تا کدام به منظور سراینده نزدیکتر باشه  ولی اینکه شما فرمودی بعید بنظر میرسه  والله اعلم .

1404/02/29 16:04
سید مسلم رحیم زاده

سلام اتفاقا به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم مربوطه شعر عرفانی است و به مقامات پیامبر در معراج اشاره داره قوس خدا منظور «قاب قوسین او ادنی» است که در قرآن اشاره شده است 

 قرآن  در مورد پیامبر اعظم اسلام آورده است: عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَیٰ(٥)ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَیٰ(٦)وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَیٰ(٧)ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّیٰ(٨)فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَیٰ(٩) خدای پُرتوان در معراج یادش داده*(٥)محمد با تشریفاتی خاص به بالاها رفت (٦) و در بلندترین افق ایستاد. (٧)ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّیٰ(٨) تا آنکه به یک‌قدمی خدا رسید یا حتی نزدیک‌تر!* (٩)

 

ضمنا تیر از چرخ برون رفتن به مقام او ادنی اشاره میکند که در آیه بیان شده است 

خود مولانا به «شه ما» اشاره کرده است 

شاه مسلمانان و عارفان ، کسی جز پیامبر و حقیقت محمدیه نیست.