غزل شمارهٔ ۵۰۰
قبله امروز جز شهنشه نیست
هر که آید به در بگو ره نیست
عذر گو وز بهانه آگه باش
همه خفتند و یک کس آگه نیست
نگذارد نه کوته و نه دراز
آتشی کو دراز و کوته نیست
در چه طبع تو خیالاتست
یوسفی بیخیال در چه نیست
چون که گندم رسید مغز آکند
همره ماست و همره که نیست
پاره پاره کند یکایک را
عشق آن یک که پاره ده نیست
گه گهی میکشند گوش تو را
سوی آن عالمی که گه گه نیست
شمس تبریز شاه ترکانست
رو به صحرا که شه به خرگه نیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قبله امروز جز شهنشه نیست
هر که آید به در بگو ره نیست
هوش مصنوعی: امروز کسی جز شاه به عنوان مقام و هدف مهم شناخته نمیشود. هر کسی که به در بخورد، بگو که راهی وجود ندارد.
عذر گو وز بهانه آگه باش
همه خفتند و یک کس آگه نیست
هوش مصنوعی: بگو که ببخشید و از بهانهتراشی دست بردار، زیرا همه در خوابند و هیچکس بیدار نیست.
نگذارد نه کوته و نه دراز
آتشی کو دراز و کوته نیست
هوش مصنوعی: آتش نه کوتاه است و نه بلند، بلکه همیشه به گونهای است که اجازه نمیدهد چیزی متوقف یا کمعمق شود.
در چه طبع تو خیالاتست
یوسفی بیخیال در چه نیست
هوش مصنوعی: در چه دلی خیالات روحبخش و زیبای یوسف وجود دارد که از آن بیخیال و غافل شدهای؟
چون که گندم رسید مغز آکند
همره ماست و همره که نیست
هوش مصنوعی: زمانی که گندم به بار نشسته و آماده برداشت شده، در کنار ماست؛ اما اگر کسی همراه نباشد، آنچه داریم بیفایده خواهد بود.
پاره پاره کند یکایک را
عشق آن یک که پاره ده نیست
هوش مصنوعی: عشق میتواند هر فردی را به شدت تحت تأثیر قرار دهد و او را به شکلهای مختلفی متحول کند، اما آن کسی که نتواند عشق را به طور کامل درک کند یا به آن پاسخ دهد، از این تأثیر، بینصیب خواهد ماند.
گه گهی میکشند گوش تو را
سوی آن عالمی که گه گه نیست
هوش مصنوعی: گاهی اوقات تو را به سمت جهانی میکشانند که در آن زمان و مکان معنا ندارد.
شمس تبریز شاه ترکانست
رو به صحرا که شه به خرگه نیست
هوش مصنوعی: شمس تبریز مانند پادشاهی از ترکها است که به سمت بیابان میرود، زیرا در این پنجهری که هست، هیچ پادشاهی وجود ندارد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۰۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1399/06/01 21:09
همایون
از غزل های جاندار و آتشین و پخته و زیبا که ویژگی عشق جلال دین را بخوبی بیان میکند
با ردیف 'نیست' و حرف قافیه 'ه'
عالمی که گه گه نیست یعنی همیشگی و اصیل است
ویژگی عشق نزد جلال دین عشقی است که میان دو انسان پیدا میشود و خیالات را از چاه بیرون میکشد و به گندم رسیده تبدیل میکند که همگی را برخودار میکند و از یگانگی محض برخوردار است مثل هستی که یگانه است و گسترده، این عشق در عالم معنی شاه یگانه است که می تازد و معانی تازه را شکار میکند و در قصر و بارگاه نمی نشیند