غزل شمارهٔ ۴۸۴
هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست
به هر چه روی نهی بیوی ار نکوست بدست
چو مغز خام بود در درون پوست نکوست
چو پخته گشت از این پس بدانک پوست بدست
درون بیضه چو آن مرغ پر و بال گرفت
بدانک بیضه از این پس حجاب اوست بدست
به خلق خوب اگر با جهان بسازد کس
چو خلق حق نشناسد نه نیک خوست بدست
فراق دوست اگر اندکست اندک نیست
درون چشم اگر نیم تای موست بدست
در این فراق چو عمری به جست و جو بگذشت
به وقت مرگ اگر نیز جست و جوست بدست
غزل رها کن از این پس صلاح دین را بین
از آنک خلعت نو را غزل رفوست بدست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست
به هر چه روی نهی بیوی ار نکوست بدست
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو را از دوست دور کند، اگر به هر چیزی روی بیاوری که خوب باشد، باز هم به دست نمیآوری.
چو مغز خام بود در درون پوست نکوست
چو پخته گشت از این پس بدانک پوست بدست
هوش مصنوعی: درون هر چیزی ممکن است ارزش و ماهیت واقعیاش متفاوت از ظاهرش باشد. وقتی مغز هنوز خام است، فقط درون پوستهای زیبا قرار دارد، اما وقتی که پخته میشود، آن پوست دیگر اهمیت ندارد و خود مغز به نمایش درمیآید.
درون بیضه چو آن مرغ پر و بال گرفت
بدانک بیضه از این پس حجاب اوست بدست
هوش مصنوعی: درون تخم، مرغی در حال رشد است که بال و پر میگیرد. از این به بعد، تخم به عنوان پوششی برای اوست و او نمیتواند از آن خارج شود.
به خلق خوب اگر با جهان بسازد کس
چو خلق حق نشناسد نه نیک خوست بدست
هوش مصنوعی: اگر کسی با شخصیت خوب به دنیا تعامل کند، هیچکس مانند کسی که حق را نمیشناسد، نیکوکار نیست.
فراق دوست اگر اندکست اندک نیست
درون چشم اگر نیم تای موست بدست
هوش مصنوعی: دوری از دوست اگر چه کم باشد، اما در دل بسیار سنگین و تلخ است. حتی اگر فاصلهای اندک مانند نازکترین تار مو وجود داشته باشد، باز هم احساس جدایی عمیق و سختی را به همراه دارد.
در این فراق چو عمری به جست و جو بگذشت
به وقت مرگ اگر نیز جست و جوست بدست
هوش مصنوعی: در این جدایی، زمانی طولانی را به دنبال آن سپری کردم. اما زمانی که به لحظه مرگ نزدیک میشوم، اگر باز هم به جست و جو بپردازم، چیزی به دست نخواهم آورد.
غزل رها کن از این پس صلاح دین را بین
از آنک خلعت نو را غزل رفوست بدست
هوش مصنوعی: از این پس غزل را کنار بگذار و به فکر اصلاح دین باش، زیرا که لباس نو، محصول و نتیجه کار غزل است که باید به بهترین شکل ترمیم و بازسازی شود.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۸۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1398/10/19 16:01
بابک
بـدی ، دیرماندن در زهدان و پوسته و تخم ، پس از فرا روئیدن و ناگنجیدنی شدن در زهدان و پوسته و تخم است . در درون انسان ، بُنی هست که میروید که روزی پوست بیرونیش را میترکاند .آنچه را ما خود مینامیم ، چنین پوستی است . پس آنچه در خود، دیروز، نیک بود ، از امروز به بعد ، که ما در خود، نمیگنجیم، بد میشود . بدی و خوبی ، معیارثابت و ابدی نیست که از خارج ، وضع گردد ، بلکه بستگی به رشد و شکوفائی مداوم ِ ضمیر و روان و خرد انسان دارد .