گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۲

آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست
و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم
و آنک سوگندِ من و توبه‌ام اشکست کجاست
و آنک جان‌ها به سحر نعره‌زنانند از او
و آنک ما را غمش از جای ببرده‌ست کجاست
جانِ جان‌ست وگر جای ندارد چه عجب
این‌که جا می‌طلبد در تنِ ما هست کجاست
غمزه‌ی چشم بهانه‌ست و زان‌سو هوسی‌ست
و آنک او در پس غمزه‌ست دلم خَست کجاست
پرده‌ی روشنِ دل بست و خیالات نمود
و آنک در پرده چنین پرده‌ی دل بست کجاست
عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد
و آنک او مست شد از چون و چرا رست کجاست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست
هوش مصنوعی: کجاست آن چیزی که باعث می‌شود جانم مست شود و کجاست آن چیزی که می‌تواند از دل و جانم خارج شود؟
و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم
و آنک سوگندِ من و توبه‌ام اشکست کجاست
هوش مصنوعی: من تنها به او می‌اندیشم و هیچ چیز دیگری برایم مهم نیست. حالا که سوگندم و وعده‌ام شکسته شده، چه باید بکنم؟
و آنک جان‌ها به سحر نعره‌زنانند از او
و آنک ما را غمش از جای ببرده‌ست کجاست
هوش مصنوعی: در صبح زود، جان‌ها با صدای بلند از عشق او فریاد می‌زنند و ما از درد عشق او به کلی گیج و سرگردان شده‌ایم و نمی‌دانیم در کجا هستیم.
جانِ جان‌ست وگر جای ندارد چه عجب
این‌که جا می‌طلبد در تنِ ما هست کجاست
هوش مصنوعی: جان اصلی و واقعی ما طوری است که اگر در جایی نتواند جا بگیرد، چه عجیب است که در وجود ما به دنبال فضایی برای خود باشد. حالا باید بگوییم این جان کجاست؟
غمزه‌ی چشم بهانه‌ست و زان‌سو هوسی‌ست
و آنک او در پس غمزه‌ست دلم خَست کجاست
هوش مصنوعی: نگاه معنادار و عاجزانه‌ای در چشمان او وجود دارد که مرا به سمت خود می‌کشد و در پس آن، آرزویی نهفته است. اما دل من خسته است و نمی‌دانم کجا باید بروم.
پرده‌ی روشنِ دل بست و خیالات نمود
و آنک در پرده چنین پرده‌ی دل بست کجاست
هوش مصنوعی: دل به نور امید روشن شد و خیالات رنگارنگی در آن شکل گرفت. اما اکنون معلوم نیست که آن پرده‌ی امید و آرزوها کجاست و چه بر سرش آمده است.
عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد
و آنک او مست شد از چون و چرا رست کجاست
هوش مصنوعی: وقتی عقل تحت تأثیر قرار نگیرد و مست نشود، به طور طبیعی توانایی تفکر و بررسی عمیق را از دست می‌دهد. اما زمانی که عقل در حالت اشتیاق و سرخوشی قرار می‌گیرد، از مباحث و تردیدها رهایی پیدا می‌کند و به مقام بالاتری دست می‌یابد. پس این حالت خلسه و مستی عقل، به او آزادی و روشنی می‌بخشد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۱۲ به خوانش پریسا یزدانیان
غزل شمارهٔ ۴۱۲ به خوانش احسان هومان
غزل شمارهٔ ۴۱۲ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۱۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1392/12/24 21:02
دکتر ترابی

علیرضا افتخاری دو بیت نخست این غزل را به دلنشین ترین صورت اجرا کرده است.

1393/05/08 23:08
ناز بانو

هژیر جان این را که دیگه فوق العاده عالی خوانده ای

1394/02/03 00:05
shakiba

ﺳﻼﻡ. ﺷﻜﻴﺒﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺳﺎﻛﻦ اﻣﺮﻳﻜﺎ. ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻪ ﺷﻌﺮ ﻋﻼﻗﻪ ﺩاﺭﻡ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻨﻜﻪ ﺭﺷﺘﻪ اﻡ ﺗﺠﺮﺑﻲ ﺑﻮﺩﻩ و ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺗﺠﺮﺑﻲ ﻳﺎ ﺭﻳﺎﺿﻲ ﺑﻮﺩه اﻧﺪ , ﻫﻴﭻ اﺯ ﺷﻌﺮﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻧﻤﻴﺪاﺩﻧﺪ. و ﻣﻦ ﺑﺮاﻱ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻫﺮﺷﻌﺮ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﺳﺎﻳﺘﻬﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺎﺷﻢ. ﻟﻂﻔﺎ ﺭاﻫﻨﻤﺎﻳﻲ اﻡ ﻛﻨﻴﺪ. ﺳﭙﺎﺳﮕﺰاﺭﻡ.

1395/01/27 20:03
معصومه

دل خست کجاست یعنی چی؟ به نظرم خسته چندان معنی نمیده

1400/07/19 15:10
علی شریفی

منم برام سوال هست، دل خست کجاست به چه معناست؟

1402/11/22 22:01
سعید سلیمانی

خستن یعنی زخمی کردن

مجروح کردن

1400/07/19 15:10
علی شریفی

به نظر با سکون لام باید خوانده شود

1395/01/29 07:03
دوستدار

جناب شمس ،
زن یا مرد بودن حقیر برای سرکار یا دیگر دوستان که ممکن است دیدگاه های گاه گاهی مرا بخوانند چیزی را
عوض نمی کند، مگر که بخواهید مرا به عنوانی بخوانید
که در آن صورت :
مرا مپرس که چونی، به هر صفت که تو خواهی
مرا مگو که چه نامی، به هر لقب که تو خوانی
و در همین غزل شاه بیتی است که دریغم آمد شما را یاد آور نشوم
بر آتش تو نشستیم و دود شوق بر آمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
الاحقر دوستدار

1395/06/06 09:09
نوید

سلام
معنی مصرع دوم از بیت اول چیه دقیقا؟؟؟

1395/06/06 21:09
مهناز ، س

نوید گرامی
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست
گویا میگوید ، کجاست آن که کاری کند تا از جان و دلم دست بردارم .
مانا باشید

1396/10/07 19:01
فرهاد

نوید عزیز!
من هم درپی معنی این مصراع هستم. حداقل نتایج جستجویم را میتوانم بدون تضمین در اختیارت بگذارم. به شهادت فرهنگ دهخدا "دست بیرون کردن" به معنای دست قطع کردن است.شمربن ذی الجوشن سر حسین بیرون کرد و عبیداﷲبن زیاد آن سر وی با زنان و کودکان خرد اسیر کرد و بشام فرستاد. (تاریخ سیستان ). لیث بن فضل او را بگرفت و دست و پای او بیرون کرد. (تاریخ سیستان ).
- بیرون کردن پوست ؛ سلخ . کندن پوست . باز کردن پوست . جدا کردن پوست از اندام و من اینطور میفهمم که: کو آن کس که دست دشمن مرا که قصد جان و دل مرا کرده است قطع کند؟ امید دارم کمکی شده باشد.

1402/11/22 22:01
سعید سلیمانی

به معنای استعاری دست از آستین بیرون زدن، کوتاهی پیراهن، رسوایی و بی ابرویی هم توجه کنین

1396/11/11 22:02
فروغ فرخزاد

اساتید گرانقدر،
با اینکه سعی و خدمت شما به ادبیات فارسی را بسیار گرامی و قابل ستایش میدانم، اما دنیایی که من و هدایت و گلستان در آن هستیم، دنیای پیچیدگی در محتوی و سادگی در متن است. به همین دلیل است که من در جایی میگویم:
من خواب دیده ام که کسی می آید
کسی که مثل هیچ کس نیست
کسی می اید
کسی می اید
کسی که در دلش با ماست، در نفس اش با ماست،
در صدایش با ماست
دوستدار شما خوبان
فروغ

1397/03/13 15:06
بیگانه

سلام.
متأسفانه افراد سبک همیشه همه جا وجود دارند و دیده می شوند، از جمله متأسفانه در سایت ادبی گنجور.
این افراد سبک و جلفی که می آیند این جا لودگی می کنند، احتمال می رود همان هایی هستند که روی کتیبه ها و آثار تاریخی، با چاقو حکاکی کرده و مزه پرانی های بی مزه ی مسخره می کنند. این که ربطش چه بود را آنان که می فهمند، خواهند فهمید.

1397/03/13 15:06
بیگانه

از گنجور قطعا انتظار می رود که بر سایت، درست نظارت داشته باشد و به امان مردم رهایش نکند. چه وضعی است؟ یک شخص فرنگی اگر بخواهد برای یادگاری زبان فارسی به سایت گنجور که یک سایت مطرح ادبی است رجوع کند، و با چنین کامنت هایی مواجه شود، چه خواهد شد؟ آبروریزیست. گنجور باید بر سایتش نظارت داشته باشد. این طوری که نمی شود. بی نظارت و بی مدیر، فقط هم همان کامنت اول و دوم فوقش جواب داده می شود. گنجور سایت ضعیفی است. باید بیش تر رویش کار کنید. خیلی جا دارد هنوز. اگر یک نفر بیاید این جا ناسزا هم بگوید کسی ناظر نیست که پاکش کند و این، خیلی ناجور است. اهتمام کنید.

1397/04/06 17:07
بهنام

بزرگوار شما دیگه از غلط های تایپی به غلط های فاحش املایی در این شعر زیبا رسیدید
آنک یا "آن که"؟

1397/05/19 11:08
:)

آنکه در دیده عیان نیست ولی هست کجاست؟
-همای

1397/06/11 12:09
میثم سعدی

درود.
جناب بهنام گرامی، آنک همان کوتاه شده‌ی آن که می‌باشد، اشتباه نوشتاری نیست.
لغت‌نامه دهخدا: آنک . (ضمیر + حرف ربط) مخفف آنکه
پایدار باشید.
بدرود.

1397/06/16 00:09
بانو

سلام ،
خدا قوت
جان جان است اگر جای ندارد چه عحب
این که جا می طلبد در تن ما هست کجاست
ممنون میشم مفهوم این بیت رو لطف کنید

1403/04/13 09:07
رضا از کرمان

بانوی گرامی سلام 

     احتمالا پس از گذشت این مدت که از سوال شما میگذرد به پاسخ خود رسیده اید ولیکن در حد بضاعت توضیحی خدمتتان معروض میدارم :

    عزیزم باز مثل همیشه بحث برسر جایگاه ویژه روح خداییست همان امانت الهی که کوهها وزمین وآسمانها از قبول آن سر باز زدند ولیکن انسان ظلوم جهول آن را پذیرفت   اول باید تفاوت تن وجان را درک کنیم  تن عبارت از کالبد خاکی ماست وجان همانست که به این کالبد اعتبار وحیات میبخشد  فرق یک انسان زنده با یک میت بی جان فقط در بود ونبود روح است یا همان جان  وگرنه ،از نظر ظاهری وفیزیکی میت با انسان قبل از فوت هیچ فرقی ندارد پس عزت ،اعتبار وشان انسانی هرکس صرفاً در روح اوست یا بهتر بگویم بخش نامیرای هر آدمی مولانای عزیز مثل همیشه دارد ما را به این تفکر وامیدارد که جان جان ما یا به عبارتی ماهیت ادامه حیات ما  در وجود ماست ولی متاسفانه  بدلیل تعلقات خاطر دنیوی ما ،جایگاهی ندارد واین چیز عجیبی نیست اگر با چشم بصیرت در رفتارو اعمال آدمیانی که در اطراف ما وجود دارند به  دقت نگاه کنیم به این نتیجه خواهید رسید که اغلب ما فقط در هر روز که از خواب برمیخیزیم تا شبانگاه که دست از فعالیت برمیداریم  بیشتر در فکر پرورش جسم وبقول استاد  پرویزشهبازی کسب  تایید دیگران در فربه کردن بعد فیزیکی خودمان هستیم ودر بعضی موارد از بعد اصلی خودمان وهمان جنبه روحانی خود غافلیم  ودلیل اینکه  خداوند ما را ظلوم وجهول گفته همین است که قدر این گوهر درونی واین بعد خدایی خود را نمیدانیم ودر قمار زندگی این گهر را مفت میبازیم وگوش به پند حکیم نمیدهیم که فرموده  مفروش خویش ارزان که توبس گرانبهایی   برای تصاحب مال بیشتر ،پست وسمت بالاتر وامکانات آسایشی مرفه تر و.... حاضر به هر معامله ای میشویم حاضر به پایمال کردن حق وحقوق دیگری میشویم  در این میان جایگاه آن جان یا روح خدایی کجاست ؟آنکه مالک اصلی هویت ماست ولی متاسفانه جای ندارد خداوند در ایه 14 از سوره مبارکه ال عمران پیامی ارزنده به ما میدهد آنجا که فرموده : "مردم را حبّ شهوات نفسانی، از میل به زنها و فرزندان و همیان‌هایی از طلا و نقره و اسبهای نشان دار نیکو و چهارپایان و مزارع در نظر زیبا و دلفریب است، (لیکن) اینها متاع زندگانی (فانی) دنیاست و نزد خداست منزل بازگشت نیکو". اول آیه در معرفی مواهب دنیوی کلمه زین للناس را آورده بدین تعبیر که اینها را زینت داده ایم یعنی اینها اصل نیست طلا را کسی زینت نمیدهد بلکه سکه مسی را باآب طلا ،مطلا  کرده وزینت میدهند  صرفاً برای فریب دنیا پرستان .به امید آنکه هریک از ما بتوانیم روح خداییمان را در جایگاه واقعی خود قرار داده وقدر دان این موهبت الهی باشیم .در بیت آخر هم کلید را به ما داده ومیگوید تا از این عقل معاش نگذری به این جایگاه رفیع نخواهی رسید.

تو به روح بی‌زوالی ز درونه باجمالی

تو از آن ذوالجلالی تو ز پرتو خدایی

 

شاد وسرافراز باشی عزیز

   

 

1399/03/21 12:05
م. شهرناز

هر دو بزرگواری که این شعر زیبای مولانا را دکلمه کرده‌اند تحت تاثیر دکلمه شاملو به غلط آنک را آنکه خوانده اند و در دو بیت هم واو اضافه گذاشته‌اند! جالب است که شاملو در بروشور کاست این اجرا به غلط‌خوانی اشعار مولانا معترف بوده و ظاهرا پیش از آن اجرای پرغلط دیگری داشته و این نمونه که اکنون دشت همگان است را در جبران آن خطا دکلمه کرده؛ با ابن حال این اجرا نیز خالی از خطا نیست.
آنک به عنوان مخفف آنکه مقطیع شاعرانه مولانا در شروع هر بیت است و بدیهی‌ات برای او ساده بود که جای «آنک»، «آنکه» بگذارد!

1399/11/04 10:02
احمد

ایرج شهبازی:
دست از جان و دلِ کسی بیرون کردن: (کنایه) او را از خود تهی کردن و بر جای او قرار گرفتن. منِ او را به کناری زدن و همۀ وجود او را تسخیر و تصرّف کردن

1400/08/03 17:11
شیرین

سراسر این شعر، عشق بی‌نهایت به محبوب را وصف می‌کند و رسیدن به محبوب حقیقی را در مستی عشق الهی و محو و بیخودی از خود، می‌داند. آنجا که عقل هم مست شود و از چون و چرا و برهان و دلیل برهد و با عشق یکی شود و فقط در راه معبود حقیقی فنا شود.

مولانا از شدت مستی در این شراب ربانی و عشق الهی، این معشوق ازلی و ابدی را درخواست می‌کند حال آنکه خود او با فنای خود به این معشوق رسیده است.

شعر بسیار عارفانه و الهی است.

سپاس.

1400/09/26 19:11
حسن

سلام روز همگی بخیر اگر اجازه بفرمایید جوابی داشتم خدمت حضرت مولانا که با کسب اجازه از دوستان اینجا درج کنم

انکه بی باده کند جان مرا مست منم

ان هوایی که کشم از دل و جان دست کجاست

1400/09/27 08:11
ملیکا رضایی

درود ...

جدا از زیبایی ، مفهوم اش با شعر مولانا گویی تغییر کرد ...

نمیدانم چرا مولانا جدا و این که شما گفتدید جدا ولی هر دو به دلم نشستند ؛ ولی نمیدانم چرا برای شما یک چیز دیگری ست ...

⁦:-)⁩

1401/10/25 23:12
حسن حضرتی پور

سلام به عزیزان فرهیخته.

برداشت حقیر از مصرع دوم بیت اول، از خود بیخود شدن است و به حالت رقص در آمدن جان و دل است.

1402/03/03 09:06
بابک بامداد مهر

مسلما رعایت موسیقی وقافیه وایجاد هم وزنی درقراردادن "دست" مقابل "مست" دلیل اول شکل گیری بیت اول است ومولوی دربند دقت انتقال معنی برای همه افرادنبوده است.اما مشخص است آن کسی که با سخن ومعنای وجود اورا مست و ازخودبیخود می کند درادامه ازجان ودل مولوی "دست بیرون می کند"یعنی رابطه اش را با جان ودل قطع می کند ویکسره حضور وهستی خدایی می شود.

فضای غزل تحت تاثیر "آن کسی"یا انک هست واو کسی نیست جز مصاحب خداگونه ای همانند شمس تبریزی.

آن که جانها به سحرنعره زنانند از او :البته خود منشا هستی وخداست و شمس نیز چون انسانی خدایی است در قسمتهای دیگرغزل مخاطب مولوی است.

1403/04/10 23:07
حیدر معماری نسب

سلام
من رشته ام ادبیات نبوده ولی از کودکی شعر رو خوب میفهمیدیم و تا حدودی هم علاقه دارم.
در مصرع دوم بیت دوم:
و آنک سوگندِ من و توبه‌ام اشکست کجاست
به نظرم این کلمه "اشکست" نادرسته، به نظرم کلمه "بشکست" درست باشه با توجه هم به کلمات قبلی و هم وزن شعر
البته پا تو کفش بزرگان ادب کردم
حتما اساتید اهل فن اگر خطا گفتم تصحیح خواهند کرد.
با تشکر از سایت خوب گنجور