گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱۱

عجب ای ساقی جان مطرب ما را چه شدست
هله چون می‌نزند ره ره او را کِه زدست
او ز هر نیک و بد خلق چرا می‌لنگد
بد و نیک همه را نعره مطرب مددست
دف دریدست طرب را به خدا بی‌دف او
مجلس یارکده بی‌دم او بارکدست
شهر غلبیرگهی دان که شود زیر و زبر
دست غلبیرزنش سخره صاحب بلدست
خیره کم گوی خمش مطرب مسکین چه کند
این همه فتنه آن فتنه گر خوب خدست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عجب ای ساقی جان مطرب ما را چه شدست
هله چون می‌نزند ره ره او را کِه زدست
هوش مصنوعی: عجب است که ای ساقی، جان من چه بلایی به سر مطرب ما آمده است. به هر حال، وقتی می‌نوشد، صدای او را کدام کس می‌زند.
او ز هر نیک و بد خلق چرا می‌لنگد
بد و نیک همه را نعره مطرب مددست
هوش مصنوعی: او به خاطر نیکی و بدی‌هایی که از دیگران می‌بیند، از مسیر خود منحرف نمی‌شود و همه چیز را با صدای مطرب و موسیقی درک می‌کند.
دف دریدست طرب را به خدا بی‌دف او
مجلس یارکده بی‌دم او بارکدست
هوش مصنوعی: با شوق و خوشحالی، دست به ساز می‌زنند و بدون نواختن ساز، عطر و جاذبه‌ی آن مجلس به فضایی دیگر منتقل نمی‌شود.
شهر غلبیرگهی دان که شود زیر و زبر
دست غلبیرزنش سخره صاحب بلدست
هوش مصنوعی: ببخشید، اما به نظر می‌رسد که کلمات درخواستی شما به شکل واضحی قابل فهم نیستند. آیا می‌توانید متن یا بیت دیگری را ارائه دهید تا کمک کنم؟
خیره کم گوی خمش مطرب مسکین چه کند
این همه فتنه آن فتنه گر خوب خدست
هوش مصنوعی: به کم‌تر سخن بگو و خاموشی پیشه کن، زیرا این همه مشکلات و رنج‌ها را معشوقه زیبا قدرتمند می‌تواند حل کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۱۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب