اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شمع جهان دوش نَبُد نور تو در حلقه ما
راست بگو شمع رخت دوش کجا بود؟ کجا؟
هوش مصنوعی: در شب گذشته، نبودن نور تو در جمع ما به وضوح حس میشد. حالا به درستی بگو، نور زیبایت شب گذشته کجا بود؟ کجا؟
سوی دل ما بِنِگر کز هوس دیدن تو
دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا
هوش مصنوعی: به قلب ما نگاه کن، چرا که از آرزو برای دیدن تو، خوشبختی در جایی است که زیبایی تو لباسش را به دُرست میزند.
دوش به هر جا که بُدی دانم کامروز ز غم
گشته بُوَد همچو دلم مسجد لا حول و لا
هوش مصنوعی: دیروز هرجا که رفتی، امروز میدانم که از غصه دل تو هم مثل دل من آشفته و بیحال شده است.
دوش همیگشتم من تا به سحر نالهکنان
بَدْرُکَ بِالصُّبحِ بَدا، هَیَّجَ نَومِي وَ نَفیٰ
هوش مصنوعی: دیشب تا صبح در حال گردش و ناله زدن بودم، که ناگهان با طلوع صبح، خوابم بر هم خورد و از بین رفت.
سایه نوری تو و ما جمله جهان سایه تو
نور کی دیدست که او باشد از سایه جدا
هوش مصنوعی: سایهای از نور تو بر ما و تمام دنیا افتاده است. آیا کسی بوده که نور تو را دیده باشد و آن را از سایه جدا بداند؟
گاه بُوَد پهلوی او گاه شود محو در او
پهلوی او هست خدا محو در او هست لَقا
هوش مصنوعی: زمانی در کنار او هستم و گاهی در وجود او ناپدید میشوم. در کنار او، خداوند نیز وجود دارد و در وجود او، دیدار و ملاقات با خدا نهفته است.
سایه زده دستِ طلب، سخت در آن نور عجب
تا چو بکاهد بکشد نور خدایش به خدا
هوش مصنوعی: دستِ درخواست به سمت نور مقدس دراز شده است و این حالت تعجبآور است. تا زمانی که نور خداوند کمشود، او میتواند به سوی خداوند حرکت کند.
شرح جدایی و درآمیختگی سایه و نور
لا یَتَناهیٰ و لَئِنْ جِئْتَ بِضَعْفٍ مَدَدا
هوش مصنوعی: توضیحات و شرحی دربارهی جدایی و پیوندی که بین سایه و نور وجود دارد، بیان شده است. این رابطه به گونهای است که هر کدام به نوعی وابسته به دیگری هستند و این پیوند به صورت نامتناهی ادامه دارد. حتی اگر در این مسیر با ضعف و کمبودهایی مواجه شوی، این ارتباط همچنان پابرجا خواهد بود.
نور مُسَبِّب بود و هر چه سبب سایه او
بیسببی قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلٍّ سَبَبا
هوش مصنوعی: نور منبع و علت اصلی است و هر چیزی که سایه آن است، بدون علت خاصی وجود ندارد. خداوند برای هر چیزی دلیلی قرار داده است.
آینهٔ همدگر افتاد مُسَبِّب و سبب
هر کی نه چون آینه گشتست ندید آینه را
هوش مصنوعی: وقتی دو نفر به هم نظر میکنند، مانند آینهای که تصویر یکدیگر را نشان میدهد، باعث میشوند که هر یک از دیگری تاثیر بپذیرد. اما اگر کسی به درستی خود را نبیند و مانند آینه عمل نکند، نمیتواند منعکسکنندهی واقعیات باشد.
حاشیه ها
بیت دوم این غزل جا افتاده است.
بر اساس نسخه فروزانفر، بیت دوم اینچنین است:
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو / نیست شد و سیر نشد از طلب و طال بقا
1398/07/07 23:10
آرام نوبری نیا
این شعر زیبا را آقای وحید تاج در
آلبوم: در عشق زنده باید
آهنگ : شمع جهان
بسیار زیبا اجرا و خوانده است.
بیت دوم و سوم با هم در بیت دوم ادغام و مختصر شده ....
سوی دل ما بنگر کز هوس دیدن تو
نیست شد و سیر نشد از طلب و طال بقا
دوش کجا بود مهت؟ خیمه وخیل و سپهت
دولت آن جا که در او حسن تو بگشاد قبا
1400/09/19 18:12
محمد حسن ارجمندی
به نظر میرسد این غزل در وصف بزرگی و شاید دربارة شمس تبریزی است، زیرا در بیت 5 او را سایة خدا معرفی میکند. این فرد همان است که از نبودن دوشینة او در حلقه یاران سخن میگوید. پس کسی است که مصاحب مولانا است پس به احتمال زیاد جناب شمس است.
در بیت
سایه نوری تو و ما جمله جهان سایه تو....................نور کی دیدست که او باشد از سایه جدا
او شمس را سایة خدا معرفی میکند. در ادامه دو گونه میتوان تعبیر کرد یا «ما و جمله جهان» برداست کرد یا جمله جهان را بدل ما فرض کرد. مولانا میگوید: تو سایة خدا و ما سایة تو هستیم و از آنجایی که سایه هستیاش برگرفته از نور است و از او جدا نیست، شمس را سایه و محو در خدا میداند.
1400/09/19 19:12
محمد حسن ارجمندی
مولانا در این بیت به موضوع سایه و نور پرداخته است.
سایه زده دست طلب سخت در آن نور عجب...............تا چو بکاهد بکشد نور خدایش به خدا
براساس این بیت، رابطة سایه با آنچه سایة آن است، چنان است که گویی دست نیاز(دست طلب) به سوی او دراز کرده است. صبحگاهان سایهها بلندند و هرچه به ظهر نزدیک میشوید سایه کوتاهتر میشود تا آنجا که در صلات ظهر، گویی سایه با سایهانداز یکی میشود. گویی در آن محو و با آن یکی میشود. در مصراع دوم مولانا میگوید وقتی سایه، کوتاه میشود گویی نور، سایه را به سوی خدا میکشاند.
البته غزل دشواری است.