غزل شمارهٔ ۴۰۷
چشم پرنور که مست نظر جانانست
ماه از او چشم گرفتست و فلک لرزانست
خاصه آن لحظه که از حضرت حق نور کشد
سجده گاه ملک و قبله هر انسانست
هر که او سر ننهد بر کف پایش آن دم
بهر ناموس منی آن نفس او شیطانست
و آنک آن لحظه نبیند اثر نور برو
او کم از دیو بود زانک تن بیجانست
دل به جا دار در آن طلعت باهیبت او
گر تو مردی که رخش قبله گه مردانست
دست بردار ز سینه چه نگه میداری
جان در آن لحظه بده شاد که مقصود آنست
جمله را آب درانداز و در آن آتش شو
کآتش چهره او چشمه گه حیوانست
سر برآور ز میان دل شمس تبریز
کو خدیو ابد و خسرو هر فرمانست
غزل شمارهٔ ۴۰۶: چند گویی که چه چارهست و مرا درمان چیستغزل شمارهٔ ۴۰۸: آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم پرنور که مست نظر جانانست
ماه از او چشم گرفتست و فلک لرزانست
هوش مصنوعی: چشمی پر از نور و درخشان که به زیبایی محبوبش خیره شده، باعث شده که ماه نیز از درخشندگی او تبعیت کند و آسمان به خاطر این زیبایی به وجد آمده و به لرزه درآید.
خاصه آن لحظه که از حضرت حق نور کشد
سجده گاه ملک و قبله هر انسانست
هوش مصنوعی: به ویژه در آن لحظه که زمین سجدۀ ملائکه و قبلهٔ هر انسانی، نور الهی را از حضرت حق دریافت میکند.
هر که او سر ننهد بر کف پایش آن دم
بهر ناموس منی آن نفس او شیطانست
هوش مصنوعی: هر کسی که سرش را به پای من نگذارد، در آن لحظه به خاطر ناموس من است، و نفس او شیطانی است.
و آنک آن لحظه نبیند اثر نور برو
او کم از دیو بود زانک تن بیجانست
هوش مصنوعی: آن لحظهای که او نتواند نور را ببیند، نشاندهنده این است که او به اندازه یک دیو از روح و زندگی دور شده است؛ زیرا وجود جسمانی او بدون جان و روح است.
دل به جا دار در آن طلعت باهیبت او
گر تو مردی که رخش قبله گه مردانست
هوش مصنوعی: در دل باید جایی برای آن چهره باوقار و زیبا داشته باشی، اگر تو مردی هستی که چهره او برای مردان مانند قبله است.
دست بردار ز سینه چه نگه میداری
جان در آن لحظه بده شاد که مقصود آنست
هوش مصنوعی: از دل خود رها شو و نگذار در آنجا تنها بمانی، در لحظهای که به زندگی و شادی توجه داری، به هدف و مقصود واقعیات نزدیک میشوی.
جمله را آب درانداز و در آن آتش شو
کآتش چهره او چشمه گه حیوانست
هوش مصنوعی: همه را در خود غرق کن و در آن حرارت و شور و شوقی ایجاد کن؛ زیرا آن شور و شوق در چهرهاش، نشانهای از زندگی و احساسات اوست.
سر برآور ز میان دل شمس تبریز
کو خدیو ابد و خسرو هر فرمانست
هوش مصنوعی: از دل شمس تبریز برمیآید، که او همیشه فرمانروای بینظیری است و در همه زمانها صاحب اقتدار و عشق است.