غزل شمارهٔ ۴۰۶
چند گویی که چه چارهست و مرا درمان چیست
چاره جوینده که کردهست تو را خود آن چیست
چند باشد غم آنت که ز غم جان ببرم
خود نباشد هوس آنک بدانی جان چیست
بوی نانی که رسیدهست بر آن بوی برو
تا همان بوی دهد شرح تو را کاین نان چیست
گر تو عاشق شدهای عشق تو برهان تو بس
ور تو عاشق نشدی پس طلب برهان چیست
این قدر عقل نداری که ببینی آخر
گر نه شاهیست پس این بارگه سلطان چیست
گر نه اندر تتق ازرق زیباروییست
در کف روح چنین مشعله تابان چیست
چونک از دور دلت همچو زنان میلرزد
تو چه دانی که در آن جنگ دل مردان چیست
آتش دیده مردان حجب غیب بسوخت
تو پس پرده نشسته که به غیب ایمان چیست
شمس تبریز اگر نیست مقیم اندر چشم
چشمه شهد از او در بن هر دندان چیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند گویی که چه چارهست و مرا درمان چیست
چاره جوینده که کردهست تو را خود آن چیست
هوش مصنوعی: چند بار میگویی که چه راه حلی وجود دارد و من چگونه میتوانم درمانی پیدا کنم؟ اما کسی که در جستجوی راه حل است، خود آن راه حل را دارد.
چند باشد غم آنت که ز غم جان ببرم
خود نباشد هوس آنک بدانی جان چیست
هوش مصنوعی: غم تو چقدر میتواند باشد که من را از جانم بینصیب کند؟ خودم هم آرزویی ندارم، اگر تو نمیدانی جان چیست.
بوی نانی که رسیدهست بر آن بوی برو
تا همان بوی دهد شرح تو را کاین نان چیست
هوش مصنوعی: عطر نانی که به تازگی آماده شده، به مشام میرسد. برو و همین بو را حس کن تا بتوانی توضیح دهی که این نان چه معنایی دارد و چه ویژگیهایی دارد.
گر تو عاشق شدهای عشق تو برهان تو بس
ور تو عاشق نشدی پس طلب برهان چیست
هوش مصنوعی: اگر تو به عشق دچار شدهای، عشق تو میتواند دلیل و توجیه کنندهیت باشد. اما اگر عاشق نیستی، پس چرا به دنبال دلیلی میگردی؟
این قدر عقل نداری که ببینی آخر
گر نه شاهیست پس این بارگه سلطان چیست
هوش مصنوعی: تو به اندازهای عقل نداری که متوجه شوی اگر اینجا سلطانی نیست، پس این مکان چرا چنین لوکس و با شکوه است؟
گر نه اندر تتق ازرق زیباروییست
در کف روح چنین مشعله تابان چیست
هوش مصنوعی: اگر زیبارویان در دنیای آبی و دلانگیز نیستند، پس این روشنایی در دست روح چگونه میتواند وجود داشته باشد؟
چونک از دور دلت همچو زنان میلرزد
تو چه دانی که در آن جنگ دل مردان چیست
هوش مصنوعی: وقتی که از دور دل تو مانند زنها میلرزد، تو چه میدانی که در دل مردان در آن جنگ چه میگذرد؟
آتش دیده مردان حجب غیب بسوخت
تو پس پرده نشسته که به غیب ایمان چیست
هوش مصنوعی: آتش عشق و احساسات شدید مردان بزرگ که به عالم غیب و امور پنهانی باور دارند، جانشان را سوزانده است. تو که در پس پردهای نشستهای، باید بدانی که ایمان به چیزهای ناپیدا چگونه است.
شمس تبریز اگر نیست مقیم اندر چشم
چشمه شهد از او در بن هر دندان چیست
هوش مصنوعی: اگر شمس تبریز در چشمان و دلهای ما حاضر نیست، پس چرا طعم شیرینی و لذتی که او به زندگی ما بخشیده، از دل هر دندانی حس میشود؟
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۰۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1397/08/10 00:11
نادر..
آتش دیده
حجب غیب بسوخت..
1400/11/27 12:01
محسن جهان
تفسیر بیت ۱:
انسانها دائما" در حال گله مندی و شکایت از اتفاقات روزگار هستند، در حالیکه میبایست تسلیم محض مقدرات الهی باشند. لذا مولانا با اشاره به این مطلب خطاب به بشر میفرماید: چرا همواره خواهان حل مشکل و ایراد گیری هستی، در صورتیکه آگاه هستی آن باشنده ای که تو را آفریده خود قادر به چاره جویی نیز میباشد. لذا به خدا توکل کرده و صبر کن (سوره والعصر آیه مبارکه ۳).