غزل شمارهٔ ۴۰۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۰۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
مصرع اول بین سوم به نظر میاد از نظر وزنی مشکل داره ...
با سلام،
اقای معبأ دی ، مصرع 'سالها شد که بیرون درت چون حلقهایم" اگر در شکل خواندن ان دقت کنید و قدری کلمات را بکشید متوجه می شوید وزن ان درست است و سکته ای در کار نیست.
موفق باشید
با سلام خدمت جناب ساسانی عزیز
حق با شماست، میتوان با کشیدن وزن شعر را درست کرد.
منتها همچنان معتقدم این مصرع شعر از نظر وزنی اشکال داره که ممکنه در طی زمان و در انتقال و نوشتن ها ایجاد شده.
وگرنه، اگر به اصلاح وزن با نوع خواندن باشد که هر نثری را نیز میتوان شعر نامید.
من معتقدم احتمالا یک هجا از این مصرع افتاده...
مثلا اینطور باشد : سالها (می) شد که بیرون درت چون حلقه ایم.
البته ممکن است (می) از نظر معنایی درست نباشد و به عنوان مثال گفتم ولی وزن مصرع اصلاح میشود.
گرامی معبادی
درست می گوئید
این بیت با کشیدگی لغات هم وزین نمی شود
شاید اینطور بهتر باشد:
سال ها طی شد که بیرون درت چون حلقه ایم
زنده باشید
حسین عزیز
با شما کاملا موافقم.
سال ها "طی" شد که بیرون درت چون حلقه ایم
هم معنی درستی دارد و هم وزن شعر به درستی و مطابق با سایر ابیات میگردد.
سپاس از توجه شما
سلام بیت مورد اختلاف در نسخه ی زنده یاد فروزانفر نیامده است
این غزل مرا به یاد شعری از عبدالواسع جبلی انداخت که میگوید:
گر تو پنداری که عمرم بی تو ناخوش نیست، هست
یا دلم محتاج آن رخسار مهوش نیست، هست
ور چنان دانی که بی آن صورتِ جون نقشِ چین
روی من دائم به خونِ دل منقّش نیست، هست
ور تو اندیشی که لشکرگاه دلهای عزیز
حلقهی آن زلفِ جانآشوبِ دلکش نیست، هست
ور بری تهمت که جانم در مصافِ عاشقی
تیرِ مژگانِ تو را همواره ترکش نیست، هست
ور تو را در دل چنان آید که با این رنجها
در همه حالی مرا با عشق تو خوش نیست، هست
ور کسی گوید که فرق و دست و چشم و جان من
جایگاه خاک و باد و آب و آتش نیست، هست
دکتر سروش مصرع اول بیت سوم را با یک``تا`` اضافه بر آنچه که اینجا درج شده میخونه، یعنی:
سالها شد تا که بیرون درت چون حلقهایم
با این شیوه خوانِش، وزن شعر درست میشه. اطلاع ندارم از چه مرجعی اشعار رو میخونم.
دوست داشتن فرهنگ خود را دارد، بسیاری از دوست داشتن ها به صورت ها و نقش ها وابسته است و رابطه ها و ضابطه ها و خیالات سود و زیان ها.
آن دوست داشتن که از جنس جاسوسی دل ها و هوشیاری درون باشد دوست داشتنی هست که از روی صورت نیست ولی صورت هم هست و از دل به صورت در می آید، هرچند صورت و دل مثل حلقه بیرون در و یار درون خانه است