گنجور

غزل شمارهٔ ۴۰۳

گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست
ور تو پنداری مرا بی‌تو قراری هست نیست
ور تو گویی چرخ می‌گردد به کار نیک و بد
چرخ را جز خدمت خاک تو کاری هست نیست
سال‌ها شد تا که بیرون درت چون حلقه‌ایم
بر در تو حلقه بودن هیچ عاری هست نیست
بر در اندیشه ترسان گشته‌ایم از هر خیال
خواجه را این جا خیالی هست آری هست نیست
ای دل جاسوس من در پیش کیکاووس من
جز صلاح الدین ز دل‌ها هوشیاری هست نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست
ور تو پنداری مرا بی‌تو قراری هست نیست
هوش مصنوعی: اگر فکر می‌کنی که زیبایی تو، تصویری است که باید در دل داشته باشد، باید بگویم که این طور نیست. و اگر فکر می‌کنی که من بدون تو می‌توانم آرامش داشته باشم، باز هم باید بگویم که این درست نیست.
ور تو گویی چرخ می‌گردد به کار نیک و بد
چرخ را جز خدمت خاک تو کاری هست نیست
هوش مصنوعی: اگر بگویی که زندگی به دور آنچه خوب و بد است می‌چرخد، باید بدان که جز خدمت به تو، چرخ زندگی کار دیگری ندارد.
سال‌ها شد تا که بیرون درت چون حلقه‌ایم
بر در تو حلقه بودن هیچ عاری هست نیست
هوش مصنوعی: سال‌هاست که ما در بیرون در خانه‌ات مثل حلقه‌ای در خودت گرد هم آمده‌ایم. این حلقه بودن هیچ نقصی ندارد و هیچ چیزی در آن کم نیست.
بر در اندیشه ترسان گشته‌ایم از هر خیال
خواجه را این جا خیالی هست آری هست نیست
هوش مصنوعی: ما در این مکان به خاطر هر فکر و خیال ترسان شده‌ایم، ولی در واقع در اینجا خیالی وجود دارد؛ بله، یک خیال هست، اما نیست.
ای دل جاسوس من در پیش کیکاووس من
جز صلاح الدین ز دل‌ها هوشیاری هست نیست
هوش مصنوعی: ای دل، تو در پیش من مانند یک جاسوس هستی، اما برای کسی چون کیکاووس نیستی. فقط از دل‌ها و هوشیاری صلاح‌الدین در این زمینه خبری نیست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۰۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1395/12/11 01:03
احمد معبادی

مصرع اول بین سوم به نظر میاد از نظر وزنی مشکل داره ...

1396/09/30 23:11
علی ساسانی

با سلام،
اقای معبأ دی ، مصرع 'سال‌ها شد که بیرون درت چون حلقه‌ایم" اگر در شکل خواندن ان دقت کنید و قدری کلمات را بکشید متوجه می شوید وزن ان درست است و سکته ای در کار نیست.
موفق باشید

1396/12/01 16:03
احمد معبادی

با سلام خدمت جناب ساسانی عزیز
حق با شماست، می‌توان با کشیدن وزن شعر را درست کرد.
منتها همچنان معتقدم این مصرع شعر از نظر وزنی اشکال داره که ممکنه در طی زمان و در انتقال و نوشتن ها ایجاد شده.
وگرنه، اگر به اصلاح وزن با نوع خواندن باشد که هر نثری را نیز می‌توان شعر نامید.
من معتقدم احتمالا یک هجا از این مصرع افتاده...
مثلا اینطور باشد : سالها (می) شد که بیرون درت چون حلقه ایم.
البته ممکن است (می) از نظر معنایی درست نباشد و به عنوان مثال گفتم ولی وزن مصرع اصلاح می‌شود.

1396/12/01 21:03
nabavar

گرامی معبادی
درست می گوئید
این بیت با کشیدگی لغات هم وزین نمی شود
شاید اینطور بهتر باشد:
سال ها طی شد که بیرون درت چون حلقه ایم
زنده باشید

1397/01/30 23:03
احمد معبادی

حسین عزیز
با شما کاملا موافقم.
سال ها "طی" شد که بیرون درت چون حلقه ایم
هم معنی درستی دارد و هم وزن شعر به درستی و مطابق با سایر ابیات میگردد.
سپاس از توجه شما

1398/02/10 13:05
فرشید فلاحی

سلام بیت مورد اختلاف در نسخه ی زنده یاد فروزانفر نیامده است

1398/03/12 14:06
مجتبی آموزگار

این غزل مرا به یاد شعری از عبدالواسع جبلی انداخت که می‌گوید:
گر تو پنداری که عمرم بی تو ناخوش نیست، هست
یا دلم محتاج آن رخسار مهوش نیست، هست
ور چنان دانی که بی آن صورتِ جون نقشِ چین
روی من دائم به خونِ دل منقّش نیست، هست
ور تو اندیشی که لشکرگاه دل‌های عزیز
حلقه‌ی آن زلفِ جان‌آشوبِ دلکش نیست، هست
ور بری تهمت که جانم در مصافِ عاشقی
تیرِ مژگانِ تو را همواره ترکش نیست، هست
ور تو را در دل چنان آید که با این رنج‌ها
در همه حالی مرا با عشق تو خوش نیست، هست
ور کسی گوید که فرق و دست و چشم و جان من
جایگاه خاک و باد و آب و آتش نیست، هست

1399/03/16 22:06
جواد

دکتر سروش مصرع اول بیت سوم را با یک``تا`` اضافه بر آنچه که اینجا درج شده میخونه، یعنی:
سال‌ها شد تا که بیرون درت چون حلقه‌ایم
با این شیوه خوانِش، وزن شعر درست میشه. اطلاع ندارم از چه مرجعی اشعار رو میخونم.

1399/08/25 18:10
همایون

دوست داشتن فرهنگ خود را دارد، بسیاری از دوست داشتن ها به صورت ها و نقش ها وابسته است و رابطه ها و ضابطه ها و خیالات سود و زیان ها.
آن دوست داشتن که از جنس جاسوسی دل ها و هوشیاری درون باشد دوست داشتنی هست که از روی صورت نیست ولی صورت هم هست و از دل به صورت در می آید، هرچند صورت و دل مثل حلقه بیرون در و یار درون خانه است