غزل شمارهٔ ۳۷۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۷۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
ور دفع دهی تو و برون جه / در کس زنان خویشتن نه
یعنی چی!؟
ور دفع دهی تو و برون جه/در کسّ ِ زنان ِ خویشتن نه
می فرماید ای ساقی مجلس از آن می که وعده دادی به من بده و اگر مرا سر بدوانی و در بروی، پس آن می را بریز در ک... همسرانت .این یک دشنامِ رایج میان مردم آن زمان بوده که هنگام خشم می گفتند مانند امروزه که مردان هنگام خشم به یکدیگر دشنام های ناموسی می دهند .مولانا که این غزل را با زبان قلندرانه بیان می کند البته ابایی ندارد که از اصطلاحات آنان استفاده کند .
برون جه یعنی هل دادن و دفع
سالار دهی و خواجه ده
آن باده که گفته ای بمن ده
گر دفع دهی تو و برون جه
آن را به کس زنان خود نه
اگر هل و برون جه میدهی و میگویی بیرون رو آن باده را به کس زنان خود نه
فرم این غزل بسیار جالب است هر دو بیت به یک قافیه است و گویا فرمی نظیر غزل - دوبیتی حضرت مولانا در این غزل به کار برده است.
در بیت
لنگی نکنم ، نه بد تکم من
که عاشق روی ایبکم من
ایبک به معنای بت و صنم و مجازا معشوق است
در بیت
سرکش نشوم نه عکه ام من
قانع بزیم که مکه ام من
عکه: نوعی کلاغ ککه عقعق گویند
در بیت
دستار مرا گرو نهادی
یک کوزه مثلثم ندادی
مثلث منظور شرابی است که پس از جوشاندن یک سوم آن باقی مانده باشد که در مذهب ابوحنیه خوردن شراب مثلث یا همان سیکی جایز است.
دفع دادن به معنای امروز و فردا کردن ....پشت هم انداختن
من سر نخورن که سر گران است عکه یا عکا بخشی از فلسطین است که الان دست بخشی از آن دست ایسرائیل است و بهائیان بعد از تبعید از ایران به آنجا رفتند. بقیه توضیحات هم زیاد درست نیستند.
به نظر میرسه بیشتر بیتهای این غزل از حضرت مولانا نبوده و "منسوب" به ایشون باشه. دو بیت اول غزل رو ببینید؛ انگار دو سه تا درویش رفتن "کله پزی" و میخوان غذا سفارش بدن، دارن باهم بحث میکنن که چی بخورن. یکیشون میگه:
"من سر نخورم که سر گران است"
دومی میگه:
"پاچه نخورم که استخوان است"
سومی هم میگه:
"بریان نخورم که هم زیان است ( حتما به خاطر کلسترول بالای بریونی)
ولی برخی از قسمتهای این غزل داد میزنه که از خود مولانست مانند:
"من نور خورم که قوت جان است."
دوست عزیز با نام suri Dalir
نوشته اند که عکه نام شهری است بله نام شهری نیز هست اما به صرف آن که یک واژه معنای دیگری داد نباید سایر نظرها و معانی را باطل دانست. اگر چنان که ایشان می فرمایند نام شهری باشد صفت سرکشی برای شهر عکه از چه روست؟ در حالی که در حدیث آمده است که : طوبی لمن رای عکه. پس صقت سرکشی برازنده این شهر نیست.
عکه نام مرغی است از تیره ی کلاغها و به حیلت گری و سرکشی معروف و مشهور است و دور نیست که نظر حضرت مولانا همین مفهوم بوده باشد.
اما آنجا که فرموده اند باقی توضیحات هم صحبح نیست. بنده مدعی نیستم و در حد بضاعت دانش اموزی می کنم به قول حضرت مولانا گر تو بهتر می زنی بستان بزن. کلی گویی کار ساده ای است به طور واضح بفرمایید کدام توضیح باب میلتان نیست
این شعر که غزل نیست و جایش اینجا نیست
به نظر هفت چهار پاره بی ربط و سبک است که کسی آنها را گفته و اینجا بهم چسبانده شده اند و اصلن با کار های جلال دین همخوانی ندارد و مصداق وصله ناجور است
غزل تنها آنچه میشناسی نیز سخنش غزلی هست در دیوانهای دگر هم همینگونه بسیار است
به نظر دکتر اردوان بیاتی هم این از غزل های الحاقی است و از مولوی نیست. انصافاً از نظر معنایی بسیار ضعیف به نظر می آید.
شگفت که برخی میگویند این از مولوی نیست اتفاقا این بسیار مولویانه است و دیگران چچنین شعری نمیگویند اما مولوی در بند نیست پیداست سرخوش بوده

مولانا