غزل شمارهٔ ۳۶۷
دل آمد و دی به گوش جان گفت
ای نام تو این که مینتان گفت
درنده آنک گفت پیدا
سوزنده آنک در نهان گفت
چه عذر و بهانه دارد ای جان
آن کس که ز بینشان نشان گفت
گل داند و بلبل معربد
رازی که میان گلستان گفت
آن کس نه که از طریق تحصیل
آموخت ز بانگ بلبلان گفت
صیادی تیر غمزهها را
آن ابروهای چون کمان گفت
صد گونه زبان زمین برآورد
در پاسخ آن چه آسمان گفت
ای عاشق آسمان قرین شو
با او که حدیث نردبان گفت
زان شاهد خانگی نشان کو
هر کس سخنی ز خاندان گفت
کو شعشعههای قرص خورشید
هر سایه نشین ز سایه بان گفت
با این همه گوش و هوش مستست
زان چند سخن که این زبان گفت
چون یافت زبان دو سه قراضه
مشغول شد و به ترک کان گفت
وز ننگ قراضه جان عاشق
ترک بازار و این دکان گفت
در گوشم گفت عشق بس کن
خاموش کنم چو او چنان گفت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل آمد و دی به گوش جان گفت
ای نام تو این که مینتان گفت
هوش مصنوعی: دل به جان آمد و به او گفت: ای جان، نام تو این است که نمیگویی.
درنده آنک گفت پیدا
سوزنده آنک در نهان گفت
هوش مصنوعی: شخصی که به وضوح و آشکارا صحبت میکند، مثل یک درنده است، و کسی که در خفا و به آرامی حرف میزند، همچون آتش سوزان است.
چه عذر و بهانه دارد ای جان
آن کس که ز بینشان نشان گفت
هوش مصنوعی: ای جان، آن کسی که از بینشان، نشانی ارائه میدهد، چه عذر و بهانهای میتواند داشته باشد؟
گل داند و بلبل معربد
رازی که میان گلستان گفت
هوش مصنوعی: گل از رازی که بلبل در بین گلها گفت، آگاه است.
آن کس نه که از طریق تحصیل
آموخت ز بانگ بلبلان گفت
هوش مصنوعی: کسی که فقط از راه تحصیل و یادگیری اطلاعاتی به دست آورد، نمیتواند به زیبایی و دلنشینی سخن بگوید مانند صدای پرندگان.
صیادی تیر غمزهها را
آن ابروهای چون کمان گفت
هوش مصنوعی: صیادی که تیرهای عشق و زیبایی را میبیند، همان ابروهای کمانی را توصیف میکند.
صد گونه زبان زمین برآورد
در پاسخ آن چه آسمان گفت
هوش مصنوعی: در پاسخ به آنچه آسمان گفت، زمین به هزاران زبان مختلف سخن گفت و اظهار نظر کرد.
ای عاشق آسمان قرین شو
با او که حدیث نردبان گفت
هوش مصنوعی: ای عاشق، به آسمان نزدیک شو و با کسی همصحبت باش که داستان نردبان را بیان کرده است.
زان شاهد خانگی نشان کو
هر کس سخنی ز خاندان گفت
هوش مصنوعی: شخصی که در خانهاش نشانهای از زیبایی و محبت دارد، کسی است که وقتی در مورد خانواده صحبت میکند، هرگز سکوت نمیکند.
کو شعشعههای قرص خورشید
هر سایه نشین ز سایه بان گفت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر سایهنشین و کسانی که در سایه زندگی میکنند، نمیتوانند به خوبی نور و زیباییهای واقعی زندگی را درک کنند. آنها فقط در سایهها هستند و از درخشش و روشنی دورند. در واقع، این افراد به دنیای روشنایی و سعادت دسترسی ندارند و تنها به سایهها دل خوش کردهاند.
با این همه گوش و هوش مستست
زان چند سخن که این زبان گفت
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تو غرق در خوشی و سرمستی هستی، پس چرا به سخنانی که این زبان بیان میکند، توجه میکنی؟
چون یافت زبان دو سه قراضه
مشغول شد و به ترک کان گفت
هوش مصنوعی: زمانی که زبان به چند کلمه و جمله ابتدایی دست یافت، مشغول صحبت شد و به ترک کان (مناطق غیر فارسیزبان) اشاره کرد.
وز ننگ قراضه جان عاشق
ترک بازار و این دکان گفت
هوش مصنوعی: از شرم و زشتسرشتی جان عاشق از بازار و این دکان دوری میگزیند.
در گوشم گفت عشق بس کن
خاموش کنم چو او چنان گفت
هوش مصنوعی: در گوشم گفتند که از عشق دست بردار، وقتی که او چنین گفت، من هم سکوت کردم.

مولانا